سخنان حمدالله محب، مشاور امنیت ملی رییسجمهوری افغانستان در مورد اهداف خلیلزاد، واکنش وزارت امور خارجه امریکا را در پی داشت. وزارت خارجه امریکا در اعلامیهای گفت: حمله به خلیلزاد، حمله به وزارت خارجه امریکا است و میتواند صلح و رابطهی افغانستان و امریکا را متاثر کند.
حمدالله محب در صحبتی با خبرنگاران در واشنگتن گفته بود: روند صلح شفاف نیست. ما به اطلاعات و معلومات کافی دسترسی نداریم. خلیلزاد اهداف شخصیاش را دنبال میکند و در پی ایجاد حکومت موقت است و به طالبان مشروعیت میبخشد.
سخنان حمدالله محب، بیان روشن و صریحتر از گفتههای قبلی اشرفغنی رییسجمهور افغانستان است. غنی در واکنش به گفتوگوی مستقیم امریکا با طالبان پیش از این گفته بود که هرگز حکومت موقت را نخواهد پذیرفت. او غیرمستقیم خلیلزاد را هدف قرار داده بود و حتا در یک مورد عبارت و تعابیر زشتی را در یک جلسهی عمومی به کار برد. آقای غنی در نقد عدم شفافیت در گفتوگوهای و عدم دسترسی دولت افغانستان به معلومات اساسی و کامل گفتوگوهای امریکا با طالبان گفته بود که او داوود خان نیست و از اوضاع منطقه و بازیهای جهانی آگاهی کامل دارد.
اما حدودا یک سال قبل اوضاع متفاوتتر بود؛ رییسجمهوری و دستگاه دیپلماسی افغانستان مصروف تمجید و تعریف از استراتژی تازهی جنوب آسیای ترمپ بودند. در مواردی مقامات دولت از جمله رییسجمهور خواسته یا ناخواسته هنوز از استراتژی جنوب آُسیا و تأثیرات خوب آن بر لانههای تروریسم و وضع تحریمات بر پاکستان سخن میگوید. غنی و نزدیکانش تا یک سال قبل هیچ اعتراضی بر امریکا نداشت. حتا زمانی که «مادر بمبها» در اچین ننگرهار پرتاب شد.
سوال این است که چگونه در طی کمتر از یک سال اکنون حکومت وحدت ملی از آن ستایش بیرویه به مخالفت بیپرده با برنامههای امریکا در افغانستان رسیده است؟
اشرف غنی از شروع نامزدیاش برای ریاست جمهوری در سال 2013، با شماری از شرکتهای لابیگری در امریکا در تماس شد. اجمل غنی از بستگانش به منظور جلب حمایت برای غنی و کاندیداتوریاش مصروف قرارداد بستن با نهادها و شرکتها بود. این برنامه در دوران سفارت حمدالله محب در واشنگتن ادامه یافت. با این تفاوت که هدف اصلی مصارف در دوران حمدالله زمینهسازی برای دیدار غنی با ترمپ و سایر مقامات دولت امریکا بود و به صورت غیرمستقیم تضعیف حریفان داخلی غنی و فشار بر پاکستان.
اما فردی که خودش را رییسجمهور منتخب و نزدیکانش او را بابای افغانستان عنوان میدهند، هرگز به امریکا به صورت خصوصی دعوت نشد. تلاشهای پی در پی سفارت افغانستان در واشنگتن که حمدالله محب دوران طولانی و طلایی را در آن سپری کرد و اصرار پیوستهی نزدیکان غنی برای فراهم کردن دیدار با ترمپ، بینتیجه ماند. حتا حمدالله محب در اولین روزهای کاریاش به عنوان مشاور امنیت ملی یک بار دیگر بختش را آزمایش کرد تا شکست دوران سفارتش را در تأمین دیدار رو در روی غنی و ترمپ، جبران کند؛ تلاشی که باز هم بینتیجه ماند.
در مسیر دیگر، پرداخت دهها هزار دالر توسط اجمل غنی به شرکتهای لابی نزدیک به مقامات پیشین امریکایی و شماری از سرمایهداران و تجاران امریکایی نیز وضع را در دورهی ترمپ بهتر نکرد. مصرف بیسابقهی نزدیکان غنی در امریکا و سفارت افغانستان در واشنگتن ذرهای از آرزوی غنی را برآورده نکرد.
این انگیزهی اول در پسخانهی ذهن غنی است که در آخرین روزهای کاریاش هر روز ضد امریکاییتر میشود. به نظر میرسد یکی از عوامل اصلی ضد امریکایی شدن غنی، شکست دیپلماسی و تلاشیهای سیاسی سفارت افغانستان در واشنگتن است که هیچ دیدار و برنامهای مهمی را در سطوح رهبری دو کشور تنظیم نتوانست.
انگیزهی مهمتر اما به نظر میرسد که واگذاری بحث صلح و راه حل سیاسی به زلمی خلیلزاد است؛ خلیلزادی که ضمن زیست و شناخت طولانی با اشرف غنی، دیدگاههای بسیار متفاوتی با هم دارند. غنی آشکارا علیه خلیلزاد سخن گفته است. حتا غیرمستقیم دشنام داده است. خلیلزاد نیز در مقابل از ارائهی یک گزارش کامل و شفاف از روند کار سیاسیاش با طالبان به غنی سرباز زده است. به نظر میرسد که عامل دیگر، افزون بر دلایل مشروعی که حکومت افغانستان دارد و آن بیتوجهی به نقش دولت در مذاکرات صلح است؛ حس یک رقابت شخصی میان اشرف غنی و رولا غنی با زلمی خلیلزاد و شرل بنارت است. چهار دانشجوی پیشین در بیروت حالا پروندهی یک کشور را در دست دارند. زلمی و خانمش طرح مصالحه و راه حل سیاسی را نوشتهاند و مأمور اجرای آن اند. غنی و رولا حالا یکی رییسجمهور و دیگری بانوی اول یک مملکت اند.
به نظر میرسد در کنار نگرانیهای بسیار روشن دوطرف در مورد آیندهی افغانستان، اکنون تعارض اهداف این دو زوج و به دنبالش لشکری از هواداران قصهی منافع ملی افغانستان را به حاشیه کشانده است. عشق و نفرت در قبال افغانستان بر اساس درستپنداری دیدگاه یکی از طرفین یا مخالفت با طرف دیگر، روند نادرستی است که چهرهها، مقامات و نهادها براساس آن عمل میکند.
اظهارات محب در دو کنفرانس و نشست اخیرش، بیان روشن و صریحتر از دیدگاه تندروانهی غنی است که فراتر از نقد خلیلزاد است. عدم شفافیت در مذاکرات صلح و نقش حاشیهای دولت، اعتراض به جایی است، اما غنی را در مقام بابا دیدن و منافع ملی افغانستان را در مغز تند و پاشان غنی محاسبه کردن نیز اشتباه است و این گونه است که اعتراض به جایی میانجامد که اعتراض بر خلیلزاد، حمله بر امریکا شمرده میشود.