کوچه بازاری‌ها؛ هرکس نقشه‌ی درسرداشت

کوچه بازاری‌ها؛ هرکس نقشه‌ای درسرداشت

شاه حسین مرتضوی

آقای «خادم‌حسین کریمی» با خلق اثری به‌نام «کوچه‌بازاری‌ها» دو رویداد مهم و تاریخی را روایت کرده است. وی با روایت از جنبش‌های «تبسم» و «روشنایی» توپ را به میدان تمام شخصیت‌ها و جریان اثر‌گذار و دخیل در این رویداد‌ها رها کرده است.

احساس گرم، قلم شیوا، ادبیات نوشتاری زیبا، سبک و پرداختش به موضوعات قابل ستایش است. وقایع‌نگاری از رویدادهای بزرگ که حاشیه‌های زیادی را به همراه داشت، کار دشوار است. خادم‌حسین کریمی از آن‌جایی که خود در خلق این جنبش‌ها دخیل بوده است، روایت‌گر مناسب است، اما از آن‌جایی‌که این روایت‌ها میراثی برای نسل‌های آینده و قضاوتی برای تاریخ است، باید در آن امانت‌داری و دقت تمام صورت گیرد.

من در زمان هردو جنبش بزرگ مدنی در کابل بودم. تمام رویداد‌ها را به دقت تمام دنبال می‌کردم. در بیستم عقرب 1394 من به حیث یک روزنامه‌نگار لحظه‌به‌لحظه رویداد را پوشش داده و تعقیب می‌کردم و خود شاهد حضور شکوهمند یک ملت برای داد‌خواهی از خون تبسم بودم.

در جنبش تبسم تنها یک قهرمان و ستاره وجود داشت. آن ستاره پیکر بی‌جان تبسم بود که وجدان‌های خفته را بیدار و وجدان جمعی را به شور و حرکت وادار کرده بود.

در کتاب کوچه‌بازاری‌ها به این شکوه و عظمت کمتر توجه شده است. نوشته‌های دیگر نویسنده‌ها که در باب تبسم نوشته‌اند نیز  بر کیش شخصیت استوار است. هرکس کوشیده است تا قهرمان اصلی را که تبسم است به حاشیه برده، خود و دوستانش را قهرمان جلوه دهند. خادم‌حسین کریمی در عین حالی‌که کوشیده است روایت‌گر منصفی باشد، اما تمرکز اصلی‌اش بیشتر بریک حلقه‌ی کوچک هم‌تیمی‌هایش در این جنبش است.

کتاب حاوی نکات و موضوعات مهم است که می‌تواند سر‌آغاز و بستری برای بحث‌های سازنده در حوزه‌ی جنبش‌های اجتماعی در کشور باشد.

در این نوشته به نکاتی که از دید من مهم بوده است، اشاره می‌گردد:

ادعاهای بی‌اساس

نویسنده در صفحه‌ی 181 و همچنان در صفحه‌ی 182 چند ادعای را مطرح کرده است.

آقای کریمی ادعا کرده است که پس از عبور نخستین صف معترضان  از راه دروازه‌ی اداره‌ی امور ریاست ‌جمهوری، رییس‌جمهور آماده می‌شد تا کابل را به مقصد میدان هوایی بگرام و قندهار ترک کند. همچنان ادعا شده است که دو چرخبال در محوطه‌ی ارگ ریاست‌ جمهوری آماده‌ی پرواز بوده است.

آقای کریمی برای این ادعای خود با هیچ مرجعی قابل دسترس برای رد یا تایید در ارگ یا منابع معتبر و نزدیک به ارگ صحبت نکرده است. من موضوع را به آقای ریاض آرین، رییس محافظ ریاست جمهوری که در آن‌وقت در نقش یاور رییس‌جمهور انجام وظیفه می‌کرد، شریک کردم، ریاض گفت: «درست زمانی‌که معترضان از مسیر اداره‌ی امور وارد شدند، من به قصرگلخانه رفتم، رییس‌جمهور مصروف کار بود. برای‌شان اطلاع دادم که معترضان وارد محوطه‌ی اداره‌ی امور شده است. پیشنهاد می‌گردد که شما به قصر نمبر یک تشریف ببرید.»

قصر نمبر یک اندکی عقب‌تر از قصر گلخانه می‌باشد. ریاض در ادامه گفت: رییس‌جمهور در واکنش به این پیشنهاد چنین واکنش نشان داد: «بیرون شوید! بیرون شوید! بی‌غیرت! من به خاطر اعتراض مردمی دفتر کارم را ترک کنم؟»

همچنان ریاض گفت که در آن روز هیچ هلیکوپتری برای آمدن به ارگ پلان نشده بود. قابل یاد‌آوری است که در رویداد نزدیک سفارت آلمان شیشه‌ها و پنجره‌های اتاق رییس‌جمهور فروریخت، اما وی به اتاق دیگر به کار خود ادامه داد. همچنان در روز عید، زیر شلیک راکت، رییس‌جمهور سخنرانی و برنامه‌های عید را رها نکرد.

نویسنده همچنان در صفحه‌ی 182 ادعا کرده است که صحبت‌های داکترعبدالله عبدالله سبب شده است تا رییس‌جمهور غنی ارگ را ترک نکند. این ادعا نیز بی‌اساس است. بین داکتر عبدالله و رییس‌جمهور در بیستم عقرب روی این موضوعات هیچ صحبتی صورت نگرفته بود. سوال اساسی این است که آقای کریمی با توجه به تعدد منابع و قابل دسترس بودن همه‌ای آن‌ها، چگونه بی‌باکانه به معلومات غیر‌موثق اعتماد کرده و از آن برای کتابی که می‌تواند برای قضاوت تاریخ باشد، استفاده کرده است؟

آقای کریمی در مورد دیگر در صفحه‌ی 386 در ماجرای اعتراض در جریان سخنرانی رییس‌جمهور در لندن ادعا کرده است که جنرال ریاض آرین، آقای جعفر عطایی را مورد لت‌و‌کوب قرار داده است. نویسنده درهمین مورد به نزدیک‌ترین منبع که ویدیوهای نشر شده است، بهتر است مراجعه می‌کرد. فردی که عطایی را از محفل بیرون کرده بود، قیام نام دارد. آن شخص ریاض آرین نمی‌باشد. آقای آرین رتبه‌ی جنرالی را در زمان آقای کرزی به دست آورده بود. از تجربه‌ی طولانی کار در واحد محافظت ریاست جمهوری برخوردار است.

تظاهرات در خارج از کشور

برخی از جوانان همسو با جنبش روشنایی در لندن جریان سخنرانی رییس‌جمهور را مختل کردند. وقتی رییس‌جمهور از سفر برگشت در صحبتی به من گفت: «من درد هر  هموطن خود را درک می‌کنم‌، کسی که در جریان جلسه‌ اعتراض کرد حتما دردی دیده است. من نمی‌خواهم به گذشته برگردیم، ما باید به آینده فکر کنیم.»

جنبش روشنایی؛ هرکس نقشه‌ای در سرداشت

بخش مهم و دیگر کتاب به موضوع جنبش روشنایی اختصاص دارد. کتاب به خوبی توانسته است پهلوهای پشت صحنه، رقابت‌های سیاسی، تنش‌های بین نسل‌ها و نقشه‌های سیاسی جریان‌های موثر را برای اهداف سیاسی خاص بازتاب دهد.

جدال برسر سخنرانی

کتاب به مواردی زیادی ‌از جدال اعضای جنبش روشنای برسر سخنرانی اشاره دارد. در صفحه‌ی 356‌، 603، 470، 471، 525، 503 و همچنان صفحه‌ی 575 جدال بر سر سخنرانی و حساب بانکی بازتاب یافته است. در یک مورد لیست سخنرانان به 16 تن می‌رسد. در عین حال طرفداران عارف رحمانی برای ورود‌شان به لیست سخنران‌ها دست به تهدید می‌زند.

این موضوع در اوج فعالیت‌های جنبش روشنایی در صحبت‌های مردمی زمزمه می‌شد، اما کریمی مستند به موارد زیاد آن اشاره کرده است. جدال‌های یاد شده نشان می‌دهد که جریان‌های فعال و شخصیت‌های اثرگزار هریک درکنار مطالبه‌ی مردمی سودای شهرت‌طلبی را نیز در سرداشتند. در صفحه‌ی 471 آقای کریمی به موضوع مهم دیگر نیز اشاره می‌کند. وی نوشته است که ایستادن رهبران جنبش در برابر کمره و نمایش چهره‌ها هم به یک معضل برای جنبش بدل شده بود.

فضای سخت بی‌اعتمادی‌

نویسنده به مواردی از فضای بی‌اعتمادی میان اعضای جنبش روشنایی اشاره می‌کند. در صفحه‌ی 503 به این فضا به خوبی اشاره شده است. بی‌اعتمادی بین اعضای شورا به مرحله‌ای رسیده بوده که تمام موبایل‌ها جمع می‌شده و حتا کسی حق یاد‌داشت‌برداری نداشته است. ترس اصلی این بوده است که برخی اعضا معلومات را به مقامات حکومتی شریک نکنند.

احتمالا این بی‌اعتمادی پس از آن شدت یافته باشد که بحث‌های از تقسیم شورا بین نبیل و اتمر مطرح شده بود. در صفحه‌ی 614 نویسنده به این موضوع به صراحت اشاره می‌کند. همچنان خبرها از رابطه‌ی پنهایی احمد بهزاد و عارف رحمانی و ملاقات آنان در زمستان سال 1395 بین اعضای شورا شایع شده بود. این موضوع  نیز در  صفحه‌ی 614 کتاب ذکر گردیده است. در همین صفحه آمده است که مهدوی و ناجی هم به  جمع نبیل رفت. همچنان در صفحه‌ی 539 از نقش و رابطه‌ی نبیل، احدی و داودزی با برخی اعضای شورا یاد می‌شود.

در اوج تظاهرات‌های جنبش، بحث سپانسر جنبش توسط برخی حلقات سیاسی مطرح بود. درکتاب نیز به این موضوع به تکرار اشاره شده است.

حکومت برای گفت‌وگو آماده بود

درکتاب اعلامیه‌ها و بیانیه‌های ارگ، رییس‌جمهور و استاد دانش به صورت مفصل گنجانیده شده است.  صفحه‌ی 518 به این مهم اشاره دارد. همچنان صفحه‌ی 487 اعلامیه‌ی راه‌گشای استاد دانش را ذکر کرده است. در همه‌ی موارد حکومت برای گفت‌وگوهای سازنده آمده بوده است. کتاب در یک مورد از حضور هیأت حکومتی به مسجد رسول اکرم ذکر می‌کند. هنگام رسیدن هیأت به محل، تمام حاضران به شمول محقق و اعضای برجسته‌ی شورای عالی جلسه را ترک می‌کنند. منابع موثق آن وقت به من گفت که آقای محقق قبل از رسیدن هیأت همه را وادار کرد تا جلسه را ترک کنند. اما جالب بود که شخص آقای محقق خود وارد گفت‌وگو با حکومت شد. هدف اصلی محقق این بود که نباید میان ‌حکومت و جنبش روشنایی رابطه‌ی مستقیم ایجاد شود. صفحه‌ی 401 ‌کتاب به این موضوع اشاره کرده است. همچنان حکومت باربار کوشید تا با اعضای شورای عالی مردمی صحبت شود. در یک مورد که آقای بهزاد خواستار دعوت‌نامه شده بود، متن آن را آقای نادری و من نوشتم، مکتوب توسط وزیر تجارت وقت، آقای رسا فرستاده شد. در آن دعوت‌نامه آمده بود: «به تعداد نامحدود از اعضای جنبش می‌تواند در این برنامه حضور داشته باشند.

صحبت بدون قید و شرط

زمانی‌‎که اولین تظاهرات از سوی جنبش روشنایی شکل گرفت، رییس‌جمهور به من گفت: «نسل جوان هزاره خود  وارد صحنه شده است و این فرصت مهم است تا از این حرکت حمایت شود. من موضوع را بار‌بار با ناجی، نویان، آشنا، شبی که از بحث تلویزون یک، با کریمی تا پل سرخ باهم آمدیم، مطرح کردم، اما جنبش موفق نشد که از این فرصت طلایی برای یک گفت‌وگوی سازنده استفاده کند. اگر جنبش روشنایی آن روز روی بسته‌ای از خواسته‌ها در کنار برق مطرح می‌کرد، بازی بُرد‌بُرد صورت گرفته بود. در طرف شورای عالی مردمی در عین حالی‌که بحث‌های سازنده برای تظاهرات نامحدود یا گفت‌وگو باحکومت مطرح بود، اما براساس روایت کتاب، برخی افراد مانند ناجی و بهزاد تا روز دوم اسد یک سره برطبل جنگ کوبیده است. صفحه‌ی 511 و 512 کتاب به این موضوع اشاره دارد. همچنان صفحه‌ی 515 از اسرار بهزاد و ناجی برای تظاهرات حکایت می‌کند. به‌گونه‌ای که تاکید می‌کند هر اتفاقی افتد مسئولیت را هم به عهده می‌گیرد. صفحه‌ی 528 به این موضوع اشاره دارد، اما به رغم بحث‌های مفید و جدی که بین شماری از اعضای شورای عالی صورت گرفته است، کسی مانع تظاهرات دوم اسد نمی‌شود. بحث‌های سازنده برای اقناع بهزاد در صفحه‌ی 511 کتاب به تفصیل ذکر شده است، اما وی به کمتر از انقلاب فکر نمی‌‌کرده است!

تقسیم بندی شورا

ناهماهنگی در جنبش روشنایی از نظر منافع سیاسی در همان آغاز محسوس بود، اما در اول اسد، شورا عملا به سه دسته تقسیم شده بود. صفحه‌ی 526 کتاب به این موضوع اشاره دارد. واقعیت این است که نسل جدید و سیاسی ‌در تلاش عبور از رهبران سنتی بودند. در میان رهبران سنتی نیز هریک به اندازه‌ی فهم، تجربه و مهارت سیاسی که داشتند، برای دور زدن همدیگر از هر شگرد سیاسی استفاده می‌کردند.

برای نمونه کریم خلیلی ‌در هر حالت خود را برنده احساس می‌کرد. کریم خلیلی به این باور بود که اگر محقق و دانش در جمع معترضان وارد شوند، حکومت به خلیلی مراجعه کرده و متوسل خواهد شد. اگر دانش و محقق در کنار حکومت بمانند، مانور سیاسی خلیلی در جمع مردم علیه این دو چهره‌ی سیاسی بیشتر خواهد شد.

رهبران سنتی از یک سو مجبور بودند که به افکار عامه جواب دهند و از سوی دیگر ترس از تماس مستقیم جنبش روشنایی با حکومت داشتند. برای نمونه اگر محقق ‌جلسه‌ی مسجد رسول اکرم را اخلال نمی‌کرد و فرصت برای گفت‌وگو میان جنبش و حکومت شکل می‌گرفت، شاید بحران‌های بعدی شکل نمی‌گرفت.

جنبش مدنی یک حرکت بزرگ مردمی و مدنی بود، اما رقابت‌های سیاسی، تنش‌ها و تضاد‌های درونی‌، کشمکش‌ها و منفعت‌جویی‌ها این دریای خروشان را به قطره‌ی کوچک تنزیل داد. جنبش در فقدان یک نقشه‌ی راه برای مبارزه‌ی دراز‌مدت دست به اقدامات مقطعی، مانند نپرداختن بل برق زد، اما هرگز برای یک برنامه‌ی دراز‌مدت کاری صورت نگرفت.

آقای کریمی همه‌ی موضعات را زیر ذره‌بین برده است. اما از کنار کمک‌های فروان مردمی به راحتی عبور کرده است. این سوال نزد همه باقی است که  تا این مدت به آدرس جنبش چه میزان مبلغ ‌کمک سرازیر شد و چه‌گونه و در کجا توزیع گردیده است؟

چه کسی دانش‌آموزان صنف 5 را به خیابان آورد؟

ختم کتاب فهرستی از شهدای جنبش را به همراه دارد. در میان شهدا به کسانی بر می‌خوریم که شاگرد صنف 5 مکتب بوده اند. همچنان در میان مجروحان نیز افراد زیر سن فروان دیده می‌شد.

حضور این  افراد هنوز در یک مظاهره‌ی سیاسی  سوال‌بر انگیز است؟ آیا کسی که سخن از انقلاب می‌زد و ادای مارتین لوترکینگ را در می‌آورد، اما در دهمزنگ بعد از رویداد می‌لرزید، می‌تواند پاسخ‌گوی این فاجعه‌ی قرن باشد؟

به راستی هنوز هم این سوال مطرح است که رهبران جنبش روشنایی در لحظه‌ی رویداد که حوالی ساعت دوی بعد از ظهر اتفاق افتاد کجا بودند؟ چرا بعد از دو ساعت غیبت به میدان برگشتند؟ وقتی از رحمانی سوال می‌شود که چرا در میدان نمی‌باشید؟ می‌گوید: میدان مهم است یا شفاخانه؟

در پایان

برای خادم‌حسین کریمی تبریک می‌گویم، او زندگی خود را در این کتاب نیز به تصویر کشیده است. جوانی که در آن روزهای سخت در کنار مردم ماند تا روایتی از حقایق را نشر کند. اکنون به این هدف مهم دست یافته است. این کتاب می‌تواند مبنای مبحث‌های سازنده برای همه باشد. خادم‌حسین با احساس بزرگ انسانی و درک عمیق از پیرامون، برای جوانان و هم‌نسلانش یک الگو است. برای شان موفقیت‌های مزید آرزو می‌کنم.

دیدگاه‌های شما
  1. به‌نظر می‌رسید این شاه‌غلام‌غنی مرتضوی حداقل در نوشتن این‌گونه یادداشت‌ها که می‌تواند مهم هم باشد، کمی صداقت و حسن نیت نشان دهد، ولی انگار اوشان هرگز از دروغ‌گویی و شیطنت و چاپلوسی و تبرئه اشرف غنی احمدزی دست برنمی‌دارد.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *