جنگ‌جویان اویغور در کنار طالبان در وردوج بدخشان می‌جنگند

جنگ‌جویان اویغور در کنار طالبان در وردوج بدخشان می‌جنگند

  • فارن پالیسی ـ فرانز جی مارتی

دره‌ی بهارک مانند بسیاری از دره‌های دیگر ولایت بدخشان در شمال‌شرق افغانستان پوشیده از درختان و مزارع سرسبز است که اطراف آن را تپه‌های خاکی و کوه‌ها احاطه کرده است. اما برای واحد تبعیدی پولیس محلی افغانستان از ولسوالی وردوج، این دره میزبان میدان نبردی است که بین آن‌ها و روستاهای شان؛ جایی که اکنون طالبان حکومت می‌کند، فاصله انداخته است.

پولیس محلی افغانستان در سال 2010 برای رسمیت‌بخشیدن به گروه‌های محلی که از روستاها‌شان دفاع می‌کردند، ایجاد شد. فرمانده حبیب رهبر واحد پولیس محلی وردوج در جریان مصاحبه‌ای در ماه آگست سال 2018 گفت: «من فرمانده نظامی نبودم. اما زمانی که طالبان حمله کردند، ما مجبور شدیم که اسلحه برداریم و از خودمان دفاع کنیم.» با این‌حال، اهمیت این دره فقط نزد محلی‌ها مطرح نیست. با توجه به اینکه گروه دیگری از تبعیدی‌ها ـ اویغورهایی منطقه سین‌کیانگ چین ـ در کنار طالبان در این منطقه می‌جنگند، بیجینگ نیز چشم به این دره‌ی کوچک دوخته است.

براساس آخرین اطلاعات در دسترس از ماه جنوری سال 2019، پولیس محلی افغانستان که یک نیروی رسمی تحت نظارت وزارت امور داخله افغانستان است، بالغ بر 28 هزار مرد مسلح است که در چوکات واحدهای کوچک در سراسر کشور پخش شده‌اند. ماموریت پولیس محلی افغانستان که از اهالی محلی تشکیل شده است، دفاع از جوامع در سطح روستاها و ولسوالی‌ها است. واحد وردوج نیز تا زمانی که از این دره رانده نشده بود، ماموریتش همین بود.

حبیب و افرادش در ابتدا از خانه‌های شان در وردوج ـ که چاکران، روستای مرکزی آن در کمتر از 13 مایلی مرکز ولسوالی بهارک واقع شده است ـ با طالبان محلی می‌جنگیدند. اما فرمانده حبیب توضیح می‌دهد که «پس از ورود جنگ‌جویان خارجی [اویغورها]، ما دیگر قادر نبودیم آن‌ها را عقب بزنیم. آن‌ها وردوج را از ما گرفتند و ما مجبور به فرار شدیم.»

سقوط وردوج در اکتبر 2015 موفقیت عظیمی برای طالبان در ولایت بدخشان بود؛ ولایتی که در آن طالبان قبلا هرگز حکومت نکرده بودند. سقوط این ولسوالی باعث شد حبیب و افرادش به ولسوالی بهارک تبعید و رانده شوند. آن‌ها در بهارک پایگاه اصلی و مواضع خود را درست بیرون از بازار شلوغ مرکز این ولسوالی برپا کرده‌اند. فاصله‌ی میان خانه‌های‌شان در وردوج و پناه‌گاه‌‌شان در بهارک خط مقدم نبرد است.

واحد تحت فرماندهی فرمانده حبیب شامل 225 مرد می‌شود که در سنین متفاوت هستند. ریش یکی از مردان واحد سفید است در حالی‌که سایر مردان میان‌سال و یا تازه پشت لب سیاه کرده‌اند. بیش از سه و نیم سال از زمانی که آن‌ها مجبور شدند خانه‌های‌شان را ترک کنند، گذشته است. آن‌ها می‌گویند که اگر بازگردند، طالبان بلافاصله آن‌ها را می‌کشند. یکی از اعضای واحد می‌گوید: «ما حتا در جریان آتش‌بس [سه روزه اواسط ماه جون 2018] نتوانستیم به خانه برویم.»

این امر به‌ویژه از این جهت دشوار است که خانواده‌های اکثر این مردان در وردوج تحت حکومت طالبان جا مانده‌اند. یکی از افراد حبیب می‌گوید: «خانواده‌های ما پیوسته مورد آزار و تهدید قرار می‌گیرند.» دیگران نیز با او موافقند و می‌افزایند که طالبان خانواده‌های آن‌ها را مجبور می‌کند تا برای جنگ‌جویان طالبان غذا تهیه کنند یا تجهیزات و مهمات آن‌ها را انتقال دهند. اعضای خانواده‌های آن‌ها گاهی اوقات مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گیرند یا موقتا بازداشت می‌شوند. گفته می‌شود که تعدادی از آن‌ها از خانه‌های‌شان بیرون رانده شده‌اند و طالبان خانه‌های آن‌ها را به جنگ‌جویان خارجی [اویغورها] داده‌اند.

عبدال‌منان که تحت حکومت طالبان در وردوج زندگی کرده، می‌گوید که او مجبور شد در کنار طالبان بجنگد زیرا طالبان تهدید کرده بودند که در غیر این‌صورت کل اعضای خانواده‌ی وی را می‌کشند. اما پس از دو سال جنگیدن در صفوف طالبان، او توانست مخفیانه با حبیب، نقشه‌ی فرارش را بکشد و مقدمات فرار خود و خانواده‌اش را به بهارک برای پیوستن به واحد حبیب بچیند. مردم محلی به‌عنوان مدرکی مبنی بر اینکه این تهدیدات باید جدی گرفته شود، می‌گویند که در بهار سال 2017، حدود 17 مرد و هفت زن در وردوج پس از متهم‌شدن به همکاری با مقامات دولتی از سوی طالبان اعدام شدند.

تایید مستقلانه چنین ادعاهایی اگر نه غیرممکن، دشوار است اما برخی از آن‌ها موثق و قابل‌باور به نظر می‌رسند. اینکه اعضای پولیس محلی ناتوانی در برآمدن از عهده‌ی هزینه‌ی اقامت در بهارک را به عنوان دلیلی که آن‌ها نمی‌توانند خانواده‌های‌شان را از وردوج خارج کنند، ذکر می‌کنند، نشان می‌دهد که تهدیدات آن چنان که گاهی ادعا می‌شود جدی نیست. اعضای این واحد و همچنین سایر مردم محلی نیز به این اذعان می‌کنند که طالبان فقط خانواده‌های افراد مرتبط با دولت را آزار و اذیت می‌کنند و کاری به دیگران ندارند.

در جبهه‌ی میان بهارک و وردوج نشان‌های چندانی از جنگ دیده نمی‌شود. در امتداد جاده‌ی اصلی کشیده‌شده در یک سمت رودخانه، ارتش ملی افغانستان تنها حدود شش پاسگاه را اداره می‌کند در حالی‌که واحد پولیس محلی وردوج یک ایست بازرسی را در یک تانک تیل متروک در اختیار دارد. در سمت دیگر رودخانه که جاده‌ی خاکی آن به وردوج منتهی می‌شود، هیچ پاسگاه‌ و ایست بازرسی دولتی وجود ندارد. در صورت حمله‌ی طالبان، نیروهای اضافی از پاسگاه مجاور ارتش ملی یا از واحد تحت فرماندهی حبیب از پایگاه اصلی آن در بهارک مستقر می‌شوند. اما براساس گفته‌های حبیب این منطقه به جز گاه‌گداری تبادل آتش کوتاه مدت، پس از آخرین حمله‌ی بزرگ طالبان در خزان سال 2017 کاملا آرام بوده است.

اعضای واحد تاکید می‌کنند که در هر صورت آن‌ها آماده‌ی مبارزه هستند. این واقعیت که بسیاری از 800 جنگ‌جوی طالبان در وردوج ممکن است همسایه‌های سابق آن‌ها باشد به نظر نمی‌رسد که فکر آن‌ها را پریشان کند. تقریبا همه‌ی اعضای واحد می‌گویند که آن‌ها دشمنان‌شان را از نزدیک نمی‌شناسند، هرچند این امر با توجه به این که جوامع روستایی افغانستان درهم تنیده و باهم گره خورده هستند، بعید به نظر می‌رسد. یکی از اعضای واحد که اذعان کرد همسایه‌های سابقش در حال حاضر با طالبان هستند، می‌گوید که این مسأله هیچ تفاوتی ایجاد نمی‌کند: «آن‌ها به ما حمله کردند. آن‌ها زمانی همسایه‌های ما بودند اما حالا قاتلان بی‌رحم و دشمنان ما هستند، نه چیز دیگری.»

آنچه که مایه‌ی ناامیدی واحد رانده‌شده‌ی پولیس محلی وردوج است، این است که به نظر نمی‌رسد دولت افغانستان و حامیان بین‌المللی آن علاقه‌ای به بازپس‌گرفتن وردوج داشته باشند. آخرین تلاش جدی برای پس‌گرفتن وردوج در اپریل سال 2016 بود. در آن زمان نقشه این بود که حبیب و افرادش از کوه‌ها به چاکران حمله کنند و ارتش ملی همزمان از بهارک به سمت وردوج حمله کند. اما این عملیات شکست خورد.

حبیب آشکارا ارتش ملی را متهم می‌کند که نیروهای وی را در آن عملیات تنها گذاشته است. یک ارزیابی مستقل از زمان عملیات که به‌طور خصوصی با نویسنده این گزارش شریک شده تایید می‌کند که نیروهای ارتش ملی با اشاره به استحکامات دفاعی قوی شورشیان، مناسب‌نبودن جاده و پشتیبانی هوایی ناکافی و غیردقیق به‌عنوان دلایل عدم انجام این عملیات، طوری که برنامه‌ریزی‌شده بود، اقدام نکردند.

حبیب، افرادش، سایر مردم محلی و ناظران در پاسخ به اینکه چرا هیچ تلاش دیگری برای پس‌گرفتن وردوج انجام نشده است، دلایل سیاسی را عامل آن خواندند. همان‌طور که در افغانستان اغلب معمول است، آن‌ها جزئیات مشخص چندانی ارائه نکردند و به جای آن به اتهامات عمومی مبنی بر اینکه دولت مخفیانه با طالبان است، متوسل شدند.

نیک‌محمد نظری سخن‌گوی والی بدخشان هرگونه همکاری را رد می‌کند. او می‌گوید که راه‌اندازی یک عملیات موفق برای پس‌گرفتن وردوج و سایر مراکز قدرت طالبان در بدخشان نیازمند نیروهای کماندو و پشتیبانی هوایی کافی است اما چنین نیروهایی در دسترس نیستند زیرا آن‌ها در سایر نقاط این کشور جنگ‌زده مورد نیازند.

این مسأله ممکن است در زمان مصاحبه یعنی اواخر ماه آگست سال 2018 درست بوده باشد اما دشوار است تصور کنیم که در این مدت طولانی که وردوج تحت کنترل طالبان قرار دارد، هیچ فرصتی برای ارسال چنین نیروها به این منطقه پیش نیامده باشد. بیشتر به نظر می‌رسد که وردوج، ولسوالی‌ای با حدود 23 هزار و 866 نفر نفوس که تهدید استراتژیک فوری نیستند، اصلا به جز افرادی که زمانی در آنجا زندگی می‌کردند، برای دیگران [دولت] چنان اهمیتی ندارد.

با این‌حال، آنچه که عدم علاقه‌ی نیروهای تحت رهبری ایالات متحده و ناتو به وردوج را عجیب‌وغریب می‌نماید این است که این ولسوالی میزبان بیشترین تعداد جنگ‌جویان خارجی در افغانستان است. تعیین تعداد دقیق آن‌ها دشوار است اما حبیب می‌گوید که حدود 260 جنگ‌جوی خارجی در این ولسوالی به سر می‌برد. سایر برآوردها تعداد این جنگ‌جویان را بین 160 تا 400 نفر عنوان می‌کند. گفته می‌شود که این جنگ‌جویان پس از اینکه عملیات سال 2014 ارتش پاکستان آن‌ها را از مخفی‌گاه‌های‌شان در وزیرستان شمالی در مناطق قبایلی پاکستان بیرون راند، وارد بدخشان شده‌اند. اینکه آن‌ها چگونه وارد بدخشان شدند، کاملا معلوم نیست.

همچنین معلوم نیست که ریشه‌ی این جنگ‌جویان به کجا بر می‌گردد. مقامات محلی و سایر منابع به کشورهای مختلفی چون تاجیکستان، ازبیکستان، چچن و چین اشاره می‌کنند. با این‌که افغان‌ها وقتی حرف از شناسایی جنگ‌جویان خارجی است، به‌شدت غیرقابل اعتماد هستند، اشاره به چچنی‌ها باید زنگ خطر را به صدا درآورد زیرا ـ به رغم فراوانی چنین ادعاهایی ـ مورد تایید‌شده‌ای از حضور جنگ‌جویان چچن در افغانستان وجود ندارد.

منان که مدت زمانی را در میان شورشیان محلی و خارجی در وردوج سپری کرده می‌گوید که جنگ‌جویان خارجی در وردوج هرگز کشور و خاستگاه اصلی‌شان را بروز نمی‌دهند. با این‌حال، شواهدی وجود دارد که حضور جنگ‌جویان تاجیکستانی، ازبیکستانی و همچنین اویغورهای چین را در وردوج تایید می‌کند. این شواهد شامل تایید منابعی از سازمان ملل متحد و یک فیلم تبلیغاتی در بدخشان می‌شود که جنگ‌جویان را در حال صحبت به زبان اویغوری با گویش خُتن ـ شهرستانی در سین‌کیانگ ـ نشان می‌دهد.

به همین دلیل است که چین به بدخشان علاقه‌مند شده است. در واقع یک منبع موثق که به دلیل حساسیت موضوع خواست ناشناس باقی بماند، تایید کرد که چین فعالانه به‌دنبال اطلاعات دقیق درباره‌ی اویغورها در بدخشان، از جمله موقعیت رهبر آن‌ها که گفته می‌شود که در وردوج زندگی می‌کند، است.

اویغورها، یک گروه قومی مسلمان سنی‌مذهب است که در سرزمین‌شان در سین‌کیانگ در غرب چین ـ که بخش کوچکی از آن با افغانستان هم‌مرز است ـ با سرکوب و ظلم و ستم شدید مواجه اند. بیش از یک میلیون اویغور در حال حاضر در اردوگاه‌های دولتی در سین‌کیانگ نگهداری می‌شوند و این تنها آخرین از سری تلاش‌های بیجینگ برای نابودکردن فرهنگ، زبان و ایمان آن‌هاست. این سرکوب مولد شورشی ـ که وسعت آن نامعلوم است ـ در سین‌کیانگ شده است و برخی از اویغورها را، به خصوص کسانی که تمایلات جهادی دارند، مجبور به فرار و پیوستن به گروه‌های شبه‌نظامی در جاهای دیگر کرده است. اینکه چه تعداد جنگ‌جوی اویغور در سایر کشورها به سر می‌برند، سوال پیچیده‌ای است به‌ویژه به این دلیل که چین اغلب ادعا می‌کند که اویغورها اعضای گروه‌های تروریستی هستند که ممکن است حتا وجود نداشته باشد مانند جنبش اسلامی ترکستان شرقی.

چین مشتاق است تا هرگونه اختلاف برخاسته از جانب اویغورها را با آزار و اذیت و تهدید جوامع اویغور از سین‌کیانگ گرفته تا واشنگتن و پاریس، در سطح جهانی سرکوب کند. این اشتیاق باعث می‌شود که جامعه مسلح اویغورها در بدخشان که هم‌مرز با سین‌کیانگ است، از سوی چین به‌عنوان تهدید برجسته‌ای دیده شود. یک ارزیابی بی‌طرفانه نشان می‌دهد که از جانب اویغورهای مستقر در بدخشان تهدید مستقیمی متوجه چین نیست بلکه آن‌ها در آنجا مخفی شده‌اند. علاوه بر این، امکان گسترش مستقیم ناامنی از افغانستان به چین را می‌توان به‌دلیل دورافتادگی بیش‌ازحد آن و توپوگرافی دلهره‌آور مرز شدیدا کوتاه افغانستان-چین که از فراز برخی از مرتفع‌ترین کوه‌های جهان عبور می‌کند، عملا برچید.

با آن‌هم نگرانی چین در حدی است که به دولت افغانستان پیشنهاد داد که یک غوند کوهستانی متشکل از نیروهای ارتش ملی افغانستان را در بدخشان تمویل و تجهیز کند. اینکه این امر هرگز تحقق پیدا خواهد کرد یا خیر، جای بحث دارد. این برنامه دست‌کم از ماه فبروری سال 2017 به این‌سو مطرح بوده است اما هرگز فراتر از بحث‌های ابتدایی پیش نرفته است. گزارش‌ها درباره ساخت و ساز قریب‌الوقوع یک پایگاه در بدخشان به کمک مالی چین، بارها از سوی مقامات مسئول در بدخشان و منابع رد شده است. گذشته از آن، واحد تمویل و تجهیزشده توسط چین درون ارتش تمویل و تجهیز‌شده توسط ایالات متحده، مجموعه‌ای از مشکلات نه‌تنها سیاسی بلکه تدارکاتی را نیز ایجاد خواهد کرد.

با این‌وجود، همکاری نظامی محدود میان چین و افغانستان و نیز کمک‌های مادی چین به نیروهای افغان به‌ویژه نیروهای مستقر در بدخشان احتمالا ادامه می‌یابد. اما به‌رغم علاقه‌ی تقریبا مفرط چین به بدخشان، به نظر می‌رسد که بیجینگ به دخالت بیشتر در افغانستان علاقه‌مند نیست.

نگرانی فوری افراد حبیب چین نه بلکه جنگ‌جویان خارجی در وردوج و توانایی جنگی آن‌هاست. آن‌ها می‌گویند که جنگ‌جویان خارجی مستقر در این ولسوالی «فدایی» هستند و شکستن‌دادن آن‌ها مستلزم حملات هوایی است. گفتن این که این مسأله تا چه حد واقعیت دارد، دشوار است زیرا جنگ‌جویان خارجی در افغانستان بدل به موجودات نیمه‌افسانه‌ای شده‌اند که درباره‌ی مهارت‌های جنگی آن‌ها اغلب اغراق می‌شود. زیرا این بهانه‌ی خوبی برای لاپوشانی کمبودی‌ها و نواقص نیروهای دولت افغانستان است. آنچه که می‌توان گفت این است که حملات هوایی نادر ایالات متحده و افغانستان در بدخشان که گفته می‌شود جنگ‌جویان خارجی را هدف قرار داده است، هرگز موثر واقع نشده است.

به هر حال، برای حبیب و افرادش کابل خیلی دوردست است. بیجینگ اصلا در ذهن‌شان خطور نمی‌کند. اما اعضای واحد پولیس محلی وردوج همچنان سنگرشان را در بهارک به امید روزی که بتوانند به خانه بروند، حفظ می‌کنند.