پوپولیسم مفلوک؛ غلبه بر شورش‌گری با دعا و نیایش

پوپولیسم مفلوک؛ غلبه بر شورش‌گری با دعا و نیایش

در اقدام جدید، اشرف غنی و جمعی از همراهان بلندپایه‌ی حکومتی، به عربستان سعودی سفر کردند. در این سفرِ رییس جمهور، برجسته‌ترین مواد و مفاد تبلیغات سخن‌گویی ارگ ریاست‌جمهوری و تیم رسانه‌ای آقای غنی، نیایش‌های او برای آمدن صلح در افغانستان بود. اصحاب رسانه و تبلیغات اشرف غنی، دعاها و عبادات او را در حج عمره برای استقرار آرامش و صلح در افغانستان به‌صورت جدی و ویژه پوشش دادند. در موازات با این سفر پرثمر و مملو از عبادت اشرف غنی در شهرهای مکه و مدینه، هیأت رهبری وزارت تجارت نیز در حرکتی مبتکرانه برای استقرار صلح و آشتی در افغانستان، مراسم ختم قرآن برگزار کردند و از خداوند استقرار امنیت را در افغانستان طلبیدند.

وقتی ائتلاف جهانی ضد تروریزم به رهبری ایالات متحده و جنگ‌جویان جبهه‌ی مقاومت در برابر طالبان، در حدود کم‌تر از دو ماه، بساط امارت اسلامی را از افغانستان برچیدند، سازوبرگ گروه طالبان، چنان نابود شد که گویی همه‌ی آن تشکیلات، خشونت در اعمال قدرت و حاکمیت، هزاران جنگ‌جو و مأمور، در چشم به‌هم‌زدنی دود شده و به هوا رفته بود. دولت تازه‌تشکیل پس از سقوط امارت اسلامی، به‌دست شبکه‌ای از فرماندهان نظامی گروه‌های مختلف مجاهدین و جبهه‌ی مقاومت، فعالان سیاسی در تبعید و فراری، بقایای نظام‌های سیاسی قبل از مجاهدین و تکنوکرات‌های برگشته از غرب افتاد. احتمالا غالب‌ترین رویکرد در میان اعضای این شبکه به حکومت، تمرکز به استفاده از منابع مالی سرشار و بی‌پرس‌وجوی موجود در نهادهای حکومت بود. این نوع مواجهه به دولت‌داری در یک نظم سیاسی تازه‌بنیاد، به فسادهای وسیع مالی و اداری در دستگاه دولت منتج شد. پنج سال پس از سقوط امارت اسلامی، جنبش اسلامی طالبان شورش‌شان را از جنوب سامان دادند. شورش طالبان اما نه تنها سرکوب نشد که اکنون و دوازده سال پس از آغاز شورش، قلمرو این گروه به بیش از پنجاه درصد جغرافیای افغانستان می‌رسد. مهم‌ترین دلیل پیش‌روی طالبان به قلمروهای بیش‌تر، امتناع رهبری حکومت افغانستان از سرکوب جدی این شورش بود. حامد کرزی مدارا با گروه طالبان به هدف کشاندن آن‌ها به پای میز مذاکره و پذیرش مصالحه را در دستور کار قرار داد. ارتش و دیگر نهادهای امنیتی ملی در حالت دفاع قرار گرفت و نیروهای بین‌المللی از سرکوب شورش به وسیله‌ی عملیات‌های شبانه و هوایی منع شد. خطوط و جبهات دفاعی ارتش و دیگر نهادهای امنیتی کشور به‌دلیل فساد وسیع در این نهادها، در برابر پیش‌روی روبه‌افزایش طالبان شکست خورد و جنبش طالبان از اختیار داشتن چند ولسوالی کوچک در هلمند، قندهار و پکتیا در آغاز شورش، اکنون به حاکمان دست‌کم نیمی از قلمروی افغانستان تبدیل شده است. مواجهه‌ی مداراجویانه و امتناع از سرکوب طالبان در رهبری حکومت افغانستان تا چند ماه قبل پابرجا بود. در طول دوازده سال از آغاز شورش طالبان تا کنون، صرفا در چند ماه اخیر، حکومت مجاب شده است که ارتش و نهادهای امنیتی ملی دیگر را از حالت دفاعی به حالت تهاجمی سوق دهد. اگر این رویکرد از همان ابتدای شورش طالبان روی دست گرفته می‌شد، شورش طالبان اگر سرکوب نمی‌شد، دست‌کم این گروه را به پذیرش مذاکره و مصالحه وادار می‌کرد.

مهار یا سرکوب شورش‌گری، صرفا با تهاجم در میدان‌های جنگ و حضور مقتدر و منسجم در پشت میز مذاکره ممکن است. حاکمان و مدیران سیاسی و دولتی افغانستان اما، دوازده سال تمام، به دفاع، عقب‌نشینی و التماس برای مذاکره پرداختند. صدها میلیون دالر از بودجه‌ی جنگ و تأسیس زیربناها و ارایه‌ی خدمات و نهادسازی حیف و میل شد، نان خشک و معاش سرباز و معلم به جیب مافیای فساد رفت، حاکمیت قانون تضعیف شد و فرصت‌های مغتنم و کم‌نظیر دولت‌سازی به هدر رفت. در آن سو، جنبش طالبان، با دسیپلین سخت‌گیرانه، انگیزه‌ی قوی و آرمان برگشت دوباره به قدرت، از دانه‌دانه گلوله‌ی جنگ‌جویانش برای تصرف حتا یک متر قلمروی بیش‌تر، استفاده‌ی حداکثر برد. اکنون که قلمرو به‌صورت برابر میان نظام قانون اساسی افغانستان و جنبش طالبان تقسیم شده است، در مذاکرات صلح، نمایندگان سیاسی گروه طالبان که در تمام جهان به گروهی بی‌سواد، خشن، بدوی و صرفا جنگ‌جو شهره بودند، با انسجام، قاطعیت و چابکی بیش‌تری نسبت به سیاست‌مداران نظام قانون اساسی افغانستان حضور یافته‌اند. سیاست‌مداران افغانستان پس از باخت در جبهه‌ی جنگ، در جبهه‌ی دیپلماسی نیز موضع ضعیفی دارند. اجماع سیاسی داخلی در خصوص مصالحه وجود ندارد و گروه‌های سیاسی به کام یک رقابت، خصومت و نفاق آشکار در مواجهه با مذاکرات صلح سقوط کرده‌اند. این ضعف آشکار دیپلماسی، به‌سان اشتباه و خطا در جبهات جنگ، زمینه‌ی فتح قلمروهای دیپلماتیک بیش‌تری به‌دست طالبان را فراهم می‌کند و فرجام آن، شوربختانه، غلبه‌ی نظامی و سیاسی طالبان بر نظام قانون اساسی می‌تواند باشد.

صلح با دعا و نیایش و ختم قرآن نمی‌آید. برقراری مصالحه با تهاجم در میدان‌های جنگ و انسجام و قاطعیت در میزهای مذاکره ممکن است. به‌نظر می‌رسد توسل‌جستن رییس جمهور به سفر حج و دعا و نیایش برای صلح، در راستای غلبه‌ی ایدیولوژیک و دینی بر طالبان در اذهان عامه باشد. واقع اما این است که برای عموم مردم افغانستان آشکار است که طالبان، دست به رفتارهای غیرمشروع و در منافات با دین می‌زنند. آن‌ها، مکتب می‌سوزانند، مسجد منفجر می‌کنند، تأسیسات عامه را ویران می‌کنند، افراد ملکی را می‌کشند و ده‌ها عمل غیرمشروع را انجام داده و می‌دهند. برای مردم افغانستان، اعمال غیرمشروع طالبان پوشیده نیست. همان‌طور که فساد سرسام‌آور مالی و اداری و همچنین اخلاقی دولت افغانستان پوشیده نیست.