دموکراسی‌ها چگونه می‌میرند؟

دموکراسی‌ها چگونه می‌میرند؟

  • عارف یعقوبی

مروری بر کتاب «دموکراسی‌ها چگونه می‌میرند» اثری از «استیون لویتسکی» و «دانیل زیبلات»، استادان دانشگاه هاروارد

تصور کنید دموکراسی مثل آدمی است: اول کودک است، بعد جوان می‌شود، آرام-آرام به پختگی می‌رسد. اگر درست مواظبت نشود مریض می‌شود و می‌‌میرد. دکتران به کمک علم بیولوژی به ما می‌گویند، آدمی اگر غذای درست نخورد، ورزش نکند، به نیازهای روحی و روانی‌اش سر وقت رسیدگی نکند، سلامت خود را از دست می‌دهد و از کار و فعالیت می‌افتد. دموکراسی‌ نیز چنین است. دانشمندان علم سیاست و جامعه‌شناسی می‌گویند، دموکراسی‌ها نیز مریض می‌شوند، فرسوده و بیکاره می‌شوند و اگر به‌موقع محافظت نشوند، می‌میرند. چه چیزی منجر به مرگ دموکراسی‌ها می‌شوند و علایم و نشانه‌های فروپاشی‌ نظام‌های دموکراتیک چیست؟ در قرن بیست‌ویک، رهبران عوام‌فریب و سیاست‌مداران دیکتاتور و تمامیت‌خواه، چگونه به قدرت می‌رسند و معیارهای دموکراتیک را ویران می‌کنند؟ استیون لویتسکی و دانیل زیبلات، دو استاد شناخته‌شده‌ی علم سیاست و حکومت‌داری در دانشگاه معتبر هاروارد امریکا، در یک کتاب پژوهشی «دموکراسی‌ها چگونه می‌میرند»، تلاش کرده‌ به این سوال‌ها پاسخ دهند.

روش‌های جدید دیکتاتوری

وقتی می‌گویم فروپاشی دموکراسی، اولین چیزی‌که ممکن است در ذهن ما خطور کند، سرنگونی یک رژیم با نیروی ارتش، کودتا و راه‌اندازی انقلاب و خونریزی است. این یک تصویر مرسوم و متعارف از فروپاشی نظام‌ها توسط سیاست‌مداران دیکتاتور است که در ذهن و روان خیلی‌های ما شکل گرفته است. در گذشته‌ها، وقتی کسی می‌خواست یک نظام را سرنگون‌ کند، فرمان می‌داد تا نیروهای ارتش را محاصره، قصر ریاست جمهوری را بمباران، رهبران بر حال را برکنار و رسانه‌ها را تصرف کنند. رژیم‌های تمامیت‌خواه با ابزارهای خشونت‌آمیز و غیردموکراتیک شروع می‌شدند. اما حالا دیگر وضع تغییرکرده است. در قرن بیست‌ویک، دموکراسی‌ها نیز از سوی کسانی خفه می‌شوند که با روش‌های دموکراتیک به قدرت رسیده‌اند. پس از ختم جنگ سرد تا کنون، ظهور دیکتاتوری و حکومت‌های تمامیت‌خواه، در قالب باورهای ایدیولوژیکِ فاشیسم، کمونیسم و یا حکومت‌های نظامی، در بسیاری نقاط جهان ناپدید شده‌اند. تصاحب قدرت با کودتاهای نظامی و سایر روش‌های خشونت‌آمیز معمول نیست. بیش‌تر کشورها به‌صورت منظم انتخابات برگزار می‌کنند، مسئولان دستگاه‌های عدلی و قضایی را زندانی نمی‌کنند و آزادی رسانه‌ها را در ظاهر می‌پذیرند.

آن‌گونه که نویسندگان این کتاب می‌گویند، در عصر حاضر، روش‌های فروپاشی نظام‌ها تغییرکرده‌اند: «دموکراسی‌ها ممکن است در دستان جنرال‌های نظامی بمیرند، اما همچنان می‌توانند در دستان رهبران انتخابی بمیرند.» تحقیقاتی‌که استیون لویتسکی و دانیل زیبلات انجام داده با جزئیات نشان می‌دهند که پس از پایان جنگ سرد، اغلب فروپاشی نظام‌های دموکراتیک نه توسط جنرال‌ها و سربازان، بلکه توسط دولت‌های منتخب صورت گرفته‌اند. مانند هوگو چاوز در ونزویلا، که با برگزاری انتخابات برای چند‌بار به ریاست‌جمهوری رسید، اما هرگز اجازه نداد آزادی‌های دموکراتیک در کشورش تجربه شود. در گرجستان، مجارستان، نیکاراگوئه، پرو، فیلیپین، لهستان، روسیه، سریلانکا، ترکیه و اوکراین، رهبران سیاسی با برگزاری انتخابات به قدرت رسیدند، اما عملکردشان به زوال و فروپاشی تدریجی نهادهای دموکراتیک در این کشور‌ها انجامیدند. رهبران تمامیت‌خواه و دیکتاتورمنشِ این کشورها از مجراهای دموکراتیک (برگزاری انتخابات) به قدرت رسیدند اما وقتی قدرت را قبضه کردند، معیارها و نمودهای دموکراتیک نظام را بر علیه دموکراسی استفاده کردند: با گماشتن قاضی‌های فرمایشی دستگاه عدلی و قضایی را از استقلالیت ساقط کردند؛ برای مخالفان سیاسی خود پرونده‎سازی کردند؛ با پول و منابع دولتی برای تداوم قدرت سیاسی خود تبلیغات کردند؛ جلو آزادی رسانه‌ها را گرفتند و رقبای سیاسی خود را جنایت‌کار خطاب کردند.

چهار نشان رهبران دیکتاتورمنش

این دو استاد سیاست در دانشگاه هاروارد، چهار موضوع را از نشانه‌‌های اصلی سیاست‌مداران دیکتاتور و رژیم‌های تمامیت‌خواه برمی‌شمارند که منجر به مرگ دموکراسی می‌‌شود. به گفته‌ی آن‌ها، اگر رهبران کشورهای که با برگزاری انتخابات به قدرت رسیده‌اند، اما در رفتار و کردارشان این چهار خاصیت و ویژگی را دارند، در صدد دیکتاتوری و حفظ قدرت به‌صورت غیردموکراتیک هستند:

1. حمله بر رسانه‌های آزاد: سیاست‌مداران دیکتاتورمنش و رژیم‌های تمامیت‌خواه، آزادی بیان را برنمی‌تابند. دوست ندارند مورد انتقاد قرار بگیرند. همواره انتظار دارند در رسانه‌ها تمجید و تقدیر شوند و از عملکردشان «مثبت» گزارش شوند. این‌گونه سیاست‌مداران تلاش می‌کنند با تهدید غیرمستقیم روزنامه‌نگاران و دادن پول به رسانه‌ها، آزادی بیان را محدود کنند. نویسندگان این کتاب، اظهارات دونالد ترامپ، رییس‌جمهور امریکا را که برخی رسانه‌های منتقد را «دشمن مردم» خطاب کرده بود، به‌عنوان نمونه بیان کرده‌اند؛ نمونه‌ای که گفته می‌شود به مثابه یک روش برای سرکوب آزادی بیان، در کارنامه‌‌ی نظام‌های تمامیت‌خواه، سابقه دارد؛

2. زیر سوال بردن مشروعیت نتیجه‌ی انتخابات: یکی از ویژگی‌های نظام‌های دموکراتیک این است که نتیجه‌ی انتخابات (البته انتخابات شفاف و بدون تقلب) هرچه باشد، قابل قبول جناح‌های مختلف سیاسی است. بازنده و برنده‌ی آن را قبول می‌کند و برای احترام به یک روند دموکراتیک، بازنده شکست خود را می پذیرد و پیروزی رقیب را نیز تبریک می‌گوید. سیاست‌مداران دیکتاتورمنش این اصل را نادیده می‌گیرند و نمی‌خواهند پیروزی رقیب خود را به رسمیت بشناسند؛

3. تهدید به زندانی‌کردن مخالفان سیاسی: در نظام‌های دموکراتیک، احزاب و سیاست‌مداران با هم رقابت می‌کنند، اما روی یک اصل مهم توافق دارند؛ هر دو طرف به یک اندازه مشروعیت سیاسی دارند و هیچ کدام دشمن یکدیگر نیستند. رقابت با دشمنی فرق دارد. سیاست‌مدارانی که گرایش‌های تمامیت‌خواهی دارند، رقیب سیاسی خود را «مجرم» و «دشمن» می‌پندارند و در صدد زندانی‌کردن آن‌ها هستند. این یک نشانه‌ی قدیمی و کلاسیک بر علیه قواعد دموکراتیک است؛

4. تشویق خشونت در مقابل مخالفین سیاسی: حاکم دیکتاتورمنش مخالفین سیاسی خود را حقیر می‌شمارند و در مقابل آنان از خشونت کار می‌گیرند.

این چهار نشانه به‌عنوان علامت‌های هشدار شناخته شده‌اند. مواردی است که سبب مرگ دموکراسی و روی کار آمدن حکومت‌های تمامیت‌خواه می‌شود. براساس این کتاب، در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری امریکا در یک قرن گذشته، «به استثنایی ریچارد نیکسون، هیچ نامزد احزاب مطرح دارایی حتا یکی از این ویژگی‌های چهارگانه نبوده‌اند. اما دونالد ترمپ هر چهار نشانه را داشته است.»

پیروزی دونالد ترامپ و دموکراسی در آمریکا

استیون لویتسکی و دانیل زیبلات، انگیزه‌ی اصلی نوشتن این کتاب را انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۶ در آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ رییس‌جمهور این کشور می‌دانند. این دو نویسنده می‌گویند، مسأله‌ای «فروپاشی نُرم‌های دموکراتیک» در امریکا، به دوران پیش از پیروزی دونالد ترامپ برمی‌گردد: زمانی که یک عضو دادگاه عالی امریکا ناگهانی فوت کرد. «آنتونین اسکالیا» یک عضو محافظه‌کار دیوان عالی امریکا در اوایل سال ۲۰۱۶ وفات کرد، باراک اوباما رییس‌جمهور وقت امریکا، «مریک گارلند»، یک قاضی لیبرال و سابقه‌دار امریکا را برای عضویت به دادگاه عالی این کشور معرفی کرد. مجلس‌ سنا که اکثریت اعضای آن از حزب جمهوری‌خواه بودند، باید این گزینش اوباما را رد یا تایید می‌کردند؛ اما آ‌ن‌ها پیشاپیش با نامزدی آقای گارلند مخالفت‌کردند. حتا حاضر به رأی‌گیری هم نشدند. آن‌ها فکر می‌کردند که هرگونه نماینده‌ی محافظه‌کار در دادگاه عالی، بهتر از نامزد پیشنهادی آقای اوباما است. می‌خواستند با هر قیمتی که شده به هدف خود برسند. این کنش مجلس سنای امریکا که در پنجاه سال گذشته سابقه نداشت، از نظر نویسندگان کتابِ دموکراسی‌ها چگونه می‌میرند، گامی در جهت زیر پا کردن نُرم‌های دموکراتیک به‌شمار می‌رود. هرچند عملکرد اعضای مجلس سنا در قبال نامزدی یک قاضی لیبرال برای دادگاه عالی، در مغایرت با رفتار جانشینان پیشین‌ آن‌ها قرار داشت، اما کار خلاف قانون نبود. نکته این است که عملکرد مجلس سنا، خلاف قاعده‌ی یک بازی دموکراتیک بود. این دو دانشمند علم سیاست، رفتار مجلس سنای آمریکا در برابر قاضی مریک گارلند را آغاز آسیب‌پذیری و فرسایش قواعد دموکراتیک در امریکا می‌‌دانند؛ آغازی که «بزرگترین خطر برای دموکراسی معاصر» به‌شمار می‌رود.

استیون لویتسکی و دانیل زیبلات می‌گویند، رعایت قانون به‌تنهایی، سلامت دموکراسی را تضمین نمی‌کند. دموکراسی با رعایت قانون هم در خطر است. یکی از ستون‌های اصلی نگه‌دارنده‌ی دموکراسی، اصول و قوانینی هستند که سخن نمی‌گویند، باورهای هستند که از دل ارزش‌های شهروندی بیرون می‌آیند و سیاست‌مداران را وامی‌دارند تا در تعاملات سیاسی، منافع شخصی خود را بر منافع عموم ترجیح ندهند. شکستن بسیاری این اصول و قوانین، در ایده‌های نهفته‌اند که شاید برای عده‌ای در کوتاه‌مدت خوب باشند و فایده برسانند، اما هرگز نمی‌توانند در درازمدت کمک‌کننده باشند. وقتی سیاست‌مداران می‌خواهند با زیر پا کردن اصول دموکراتیک به قدرت برسند، زمینه‌ساز عمل بالمثل در جامعه می‌شوند؛ وقتی حزب و نامزد رقیب به قدرت رسید، کار مشابه می‌کنند. می‌خواهند انتقام بگیرند. همان روش‌ها و قواعدی که از سوی یک سیاست‌مدار دیکتاتورمنش مورد استفاده قرار گرفته، برای گروه بعدی تبدیل به الگو می‌شود. به این ترتیب، پایه‌های استوار یک نظام قانونمند و مردم‌سالار متزلزل می‌شوند: دموکراسی می‌میرد.

دروازه‌بان دموکراسی

بخشی کتاب به این موضوع اختصاص دارد که چگونه می‌توان از ورود سیاست‌مداران خودکامه در عرصه‌ی قدرت جلوگیری کرد. نویسندگان کتاب می‌گویند، برای ورود دیکتاتورها در صحنه‌های سیاسی و پیروزی‌شان در انتخابات، مجراهای قانون کفایت نمی‌کنند؛ احزاب سیاسی و شهروندان معمولی باید آگاهانه مواظب باشند تا چهره‌های عوام‌فریب، که سبب مرگ دموکراسی می‌شوند، در موقعیت‌های کلیدی سیاست راه نیابند و از اصول دموکراتیک به‌عنوان سلاح برای رسیدن به اهداف تمامیت‌‌خواهانه‌ی خود استفاده نکنند. به‌عبارت دیگر، برای جلوگیری از پیروزی چهره‌های عوام‌فریب، دموکراسی به محافظ یا دروازه‌بان (gatekeeper) نیاز دارد، چیزی که اجازه ندهد آدم‌های ناباور به اصول دموکراتیک، وارد مراحل اصلی قدرت شوند. به عقیده این دو نویسنده، یکی از بهترین دروازه‌بانانی دموکراسی، احزاب سیاسی فعال و متعهد هستند. به‌عنوان مثال، پیش از این در ایالات متحده آمریکا، کسانی بوده‌اند که با گرایش‌های عوام‌فریبانه خود را نامزد ریاست‌جمهوری کرده‌، اما هر دو حزب، دموکرات و جمهوری‌خواه، اجازه نداده‌اند که چنین آدم‌های نامزدهای اصلی ریاست‌جمهوری شوند و شانس برنده‌شدن در مراحل نهایی را پیدا کنند. این وضعیت تا سال ۲۰۱۶ ادامه پیدا می‌کند، اما حزب جمهوری‌خواه مسئولیت خود را به‌عنوان دروازه‌بان دموکراسی این کشور ادا نمی‌کند و به‌صورت غافل‌گیرانه‌،‌ دونالد ترمپ نامزد نهایی این حزب برای انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شود.

این دو نویسنده «فکر نمی‌کنند دونالد ترامپ دموکراسی امریکا را نابود خواهد‌کرد»، اما نگران‌اند که بعد از ترامپ چه خواهد شد. به عقیده‌ی این دو نویسنده، پیروزی ترامپ باعث شده که عدم اعتماد میان دو حزب قدرتمند و مردمی در امریکا بیش‌تر شود؛ چیزی که می‌تواند برای آینده‌ی دموکراسی این کشور خطرناک باشد. دموکراسی امریکا بدون دروازه‌بان شده است. این دو نویسنده تاکید دارند که تنها نهادها قانونی برای جلوگیری از سیاست‌مداران ناسالم و عوام‌فریب در عرصه‌ی سیاسی، کافی نیست. مثال مشهور آن آدولف هیتلر است که با رأی مردم انتخاب شد، اما بعد‌تر دست به قتل‌عام یهودی‌ها زد.

در پایان، استیون لویتسکی و دانیل زیبلات، نویسندگان کتاب دموکراسی‌ها چگونه می‌میرند تاکید می‌کنند که پاسداری از اصول دموکراتیک، به ترس و خشم ضرورت ندارد. باید به آرامی فکر کرد و خون‌سرد بود. تاریخ می‌تواند ما را کمک کند تا از گذشته و تجربه‌ی کشورهای جهان یاد بگیریم که چگونه در برابر خطرات سیاست‌مداران خودکامه و عوام‌فریب، مقاومت کرده و برای حفظ ارزش‌های مشترک و نجات دموکراسی‌ها از مرگ، ایستادگی کنیم.