- عیسا قلندر
گفته میشود که نارندرا دامورداس مودی، نخست وزیر هند طی یک نامهی نهچندان رسمی به پارلمان افغانستان گفته که پیش خداوندِ مسلمانها از خرابکاری وکلای فعلی افغانستان شکایت خواهد کرد. آقای مودی در این نامه علاوه کرده که روز قیامت از یخن تکتک این وکلا خواهد گرفت و در مورد هدر دادن کمکهای هند از آنها خواهد پرسید.
به همین مناسبت وکلای عزیز مردم افغانستان باهم جلسه کردند تا جواب قناعت بخشی برای آقای مودی در روز قیامت داشته باشند. هرچند این جلسه به نتیجه نرسید، اما نظریات عمدهی این جلسه را ذیلاً خدمت شما میشرحانیم.
یکی از وکلا در ابتدای جلسه گفت: «خواهران و برادران! نگران نباشید. این مسأله زیاد جدی نیست. همه ما و شما قبل از اینکه مودی در روز قیامت پیش خداوند از دست ما و شما شکایت کند، ما رفته پیش خداوند از آنها شکایت میکنیم. به خدا صاحب میگوییم که ما را فیلمهای هندی خراب کرد. اگر باور خداوند نشد، یک فیلم از اکشیکمار را برایش پلی میکنیم. صحنهها و شاتهای زدن و شکستن و دریدنش را نشان میدهیم و میگوییم که ما از اینها یاد گرفتهایم.»
یکی دیگر از وکیل صاحبان اعتراض کرده و گفت: «اول من حیران هستم که فیلم را در قیامت از کجا کنیم؟ روز قیامت که دکانهای فیلمفروشی مثل پنبههای ندافیشده، باد-باد میشود. همینطور هیچ شرکت انترنتی در روز قیامت فعال نخواهد بود تا از یوتیوب برایش پلی کنیم. حتا اگر روز قیامت در تمام جهان وایفای پخش شود، کمپیوتر یا موبایل از کجا کنیم که پلی کنیم؟ اگر فکر میکنید که هنگام مرگ یک کمپیوتر یا مبایل در گور ما بمانند تا در قیامت از آنها استفاده کنیم، باید بگویم که کور خواندهاید وکیل صاحبا! چرا که کمپیوتر یا مبایل زیاد چارج نگاه نمیکند، بیخی که زیاد نگاه کند برای یک هفته یا یک ماه نگاه خواهد کرد. از آن به بعدش چه کار کنیم؟ لطفاً نگویید که چارجر هم در گور ما بمانند، چرا که من شنیدهام روز قیامت نه مسلمانان برق دارند نه کفار. و من به شما قول میدهم که تا یک ماه دیگر قیامت هم نخواهد شد.»
یکی دیگر از وکیل صاحبان از جایش بلند شد و گفت: «اگر روز قیامت مودی صاحب یا هر کسی دیگر اگر از من پیش خداوند شکایت کند، همانطور که چند روز پیش به یکی از وکیل صاحبا گفتم «بیشی گمشو» به او هم خواهم گفت. پیش روی خداوند دو کلدار پاکستانی جورش میکنم. از شما هم خواهش میکنم تمرین کنید و در داخل تالار به یکی دیگر بیشی گمشو بگویید.»
در همین حال، یکی دیگر از وکلای مجلس بلند شد و به وکیل قبلی گفت «بیشی گمشو.» این را نگو که بلا شد. جنگ شروع شد. بوتل بود که باد میشد. یکی از وکلا که میخواست میز را بردارد و به فرق دیگری بکوبد، نافش رفت. میز سنگین بود. جلسه بههم خورد و وکلای مجلس قبل از اینکه یک راهحل منطقی برای روز قیامت پیدا کنند، به جان هم افتادند.
بعد از چند ساعت درگیری، یک توافق نسبی حاصل شد. دوباره جلسه کردند. اینبار همه دست سر قرآن ماندند که به همدیگر در داخل تالار گمشو نگویند. یکی از وکلا از جایش به احترام دیگران برخاست و گفت: «قیامت هنوز دور است. پیش از اینکه غم بیآبی در قیامت را داشته باشید، غم بیآبی فعلی را بخورید. باور کنید در بیرون مردم به ما میگویند که وکلا مثل فلان حیوان و فلان حیوان به جان هم افتاده. از حمله بر میز و چوکی و باقی داراییهای عامه شکایت دارند. من پیشنهاد میکنم اول بیایید ما و شما یک شکل و شیوهی جدید جنگ و درگیری پیدا کنیم که در آن مجبور نشویم به میز و چوکی حمله کنیم. برای اینکار یک رایگیری علنی ضرورت است تا معلوم شود که کدام وکیل صاحب طرفدار کدام نوع جنگ است. تا که ما و شما در جنگهای خود اصلاحات نیاوریم، به نظر من فکر کردن در مورد قیامت کمی زود است. بهنظر من جنگ به سبک فیلمهای هندی زیاد طرفدار ندارد.»
در همین حال یکی دیگر از وکلا میکرفونش را روشن کرد و گفت: «من تا به حال سکوت کرده بودم. نه در جنگ سهم داشتم، نه در درگیریهای لفظی. نه ترسی از قیامت دارم و نه نگرانی از بیآبی در حال حاضر. در تمام این مدت پیش خدا دعا کردهام که خدایا اگر یگان شهاب سنگ قرار است به زمین بیاید، لطفا بفرستش طرف ما. لطفا قوغواری داغ باشد. کاری را که ما و شما در پارلمان میکنیم، به قرآن مجید قسم اگر امباقها در اتاق مشترک بکنند.»
یکی دیگر از وکیل صاحبان به تایید حرفهای وکیل قبلی گفت: «باور کنید روز جمعه به مسجد رفته بودم تا در فاتحهای یکی از دوستان شرکت کنم. وقتی داخل مسجد شدم، مرا نزدیک منبر نماندند و گفتند که شما وکیل صاحبان حالا در شکستن چوکی و میز تجربهکار شدهاید، نزدیک نیا که خدای نخواسته یک دفعه عشق شکستن تان گل کرده، به جان منبر نیفتید.»
در آخر، جلسه وکیل صاحبان مثل تمام جلساتشان در دو ماه گذشته، بینتیجه پایان یافت و معلوم نیست درگیری بعدی به چه سبکی خواهد بود.