مرگ کاریکاتور سیاسی

مرگ کاریکاتور سیاسی

الجزیره ـ پاتریک گاتارا
ترجمه: جلیل پژواک

دوران کاریکاتوریست‌های سیاسی به‌سر رسیده است. هفته‌ی گذشته «مایکل د ادر»، یکی از بهترین کاریکاتوریست‌های کانادا پس از آن که کاریکاتور انتقادی‌اش در مورد دونالد ترمپ با واکنش‌های زیادی در فضای مجازی روبه‌رو شد، قراردادش را با یک شرکت انتشاراتی در ایالت «نیوبرانزویک» از دست داد.

کارتون تصویر پدر و دختری را نشان می‌دهد که در تلاش برای رسیدن به ایالات متحده در رودخانه ریوگرانده غرق شدند و اجساد‌شان ظاهرا مزاحم بازی گلف رییس‌جمهور ایالات متحده شده‌اند که از مهاجران جان‌باخته می‌پرسد «اشکالی ندارد بازی کنم؟»

هرچند در این‌که آیا این کارتون باعث اخراج «د ادر» شده‌ یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد، اما واضح است که اخراج این کاریکاتوریست درست زمانی اتفاق می‌افتد که به‌نظر می‌رسد کاریکاتوریست‌های سیاسی در سراسر جهان با مشکلاتی در کار و آزادی بیان‌شان روبه‌رو هستند. شرکت «اخبار برانزویک» می‌گوید که این کارتون ربطی به اخراج «د ادر» ندارد و مذاکرات برای جایگزین‌کردن وی از مدت‌ها قبل ادامه داشته است.

فقط چند هفته پیش از اخراج د ادر، نیویورک تایمز تصمیم گرفت که انتشار کارتون‌های سیاسی‌اش را متوقف کند. این تصمیم ظاهرا پس از انتشار کاریکاتوری گرفته شد که منتقدان آن را ضدیهودی خوانده بودند. با آن‌هم نیویورک تایمز می‌گوید که این تصمیم از مدت‌ها قبل روی میز مدیران این روزنامه بوده است.

در سال 2015 در کنیا، «گادفری موامپمبوا» یکی از کاریکاتوریست‌های معروف جهان که به‌نام «گادو» نیز شناخته می‌شود از روزنامه «دیلی نشن» اخراج شد. بخشی از دلیل اخراج وی فشار دولت بر این روزنامه بود. در ترکیه، موسی کارت، کاریکاتوریست قدیمی‌ترین روزنامه‌ی این کشور در زندان است. در مالیزیا، خرید و فروش کتاب‌های «زونار»، کاریکاتوریست‌ معروف این کشور ممنوع و خودش با چندین اتهام فتنه روبه‌رو است. کاریکاتوریست‌ها در ونزوئلا، نیکاراگوئه و روسیه مجبور به تبعید شده‌اند و در ایالات متحده، برخی از کاریکاتوریست‌ها به‌خاطر انتقاد بیش از حد از ترمپ، از کار اخراج شده‌اند.

ترمپ

«تری اندرسون» معاون اجرایی «شبکه بین‌المللی حقوق کاریکاتوریست‌ها» که بر آزار و اذیت و تهدیدات علیه کاریکاتوریست‌ها نظارت می‌کند، می‌گوید که از سال 1999 بیش از صد کاریکاتوریست قربانی «قتل، حمله، آدم‌ربایی، ارعاب فیزیکی، زندان، بازداشت، ممنوعیت سفر، آزار و اذیت پولیس، پاپوش‌های سیاسی، مصادره دارایی، خصومت، حمله سایبری، آزار و اذیت آنلاین، لیست سیاه و قلدری» شده‌اند.

دکتر «هایدون منینگ» و دکتر «رابرت فیدیان» از دانشگاه «فلیندرز» در مقاله‌ی‌شان تحت عنوان «سانسور و کاریکاتوریست سیاسی» می‌گویند که کاریکاتوریست‌های سیاسی «قناری‌هایی هستند که به کانون بحث‌های عمومی فرستاده می‌شوند تا کشف کنند که هوا چقدر تازه و برای آزادی بیان چقدر مصئون است.» اگر مسأله این باشد پس هوای امروز برای دموکراسی سمی است.

گزارش‌های «خانه آزادی» که در 40 سال اخیر آزادی مطبوعات را دنبال می‌کند، نشان می‌دهد که در طی دو دهه‌ی گذشته مطبوعات به‌صورت مداوم مورد حمله قرار داشته‌اند. گزارش سال 2010 این سازمان می‌گوید که دهه 2000 شاهد تلاش برای محدودکردن آزادی مطبوعات بوده و همچنین انترنت و سایر رسانه‌های جدید «به میدان رقابت بین شهروندان در تلاش برای ارایه و دسترسی به اخبار و دولت‌ها در تلاش برای حفظ کنترل [سانسور] تبدیل شده بود.» این سازمان در آخرین گزارشش می‌گوید که در دهه‌ی بعدی، وضعیت آزادی مطبوعات در جهان «با به میان‌آمدن اشکال جدید سرکوب هم در جوامع باز و هم دولت‌های اقتدارگرا» در حال بدترشدن بوده است.

با این‌که بخش بزرگی از انتقادات سیاست‌مداران و حکومت‌ها را نشانه رفته، اما شرکت‌ها و انترنت نیز به همان اندازه مقصر هستند. انحصار رسانه‌ها توسط چند شرکت معدود فضای روزنامه‌نگاری انتقادی را محدود کرده است. به‌عنوان مثال در نیوبرانزویک، خانواده‌ی «ایروینگ» که یکی از ثروت‌مندترین خانواده‌های کانادایی و مالک «شرکت اخبار برانزویک» هستند، چندین دهه است که عملا رسانه‌ها را تحت انحصار خود درآورده‌اند و تقریبا تمام نشریات چاپی عمده‌ی این ایالت را اداره می‌کنند. به این معنا که «د ادر» نه‌تنها نمی‌تواند کاریکاتورهایش را در ایالتش منتشر کند، بلکه پوشش مسایل مربوط به آن نیز در جهت منافع «ایروینگ‌ها» صورت می‌گیرد.

براساس گزارشی که سال گذشته توسط «شبکه امیدیار» منتشر شد، در کنیا «هر کدام از خانه‌های رسانه‌ای متعلق به یک سیاست‌مدار، یک حزب وابسته یا تاجری است که منافع تجاری‌اش وابسته به سیاست‌مداران است.» پوشش رسانه‌ای در این کشور، به دلایل سیاسی و منافع شرکت‌ها اگر مستقیما دیکته‌شده نباشد، قطعا محدود است. گادو پس از آن از «گروه رسانه ملی» ـ‌ صاحب روزنامه دیلی نشن کنیا ـ اخراج شد که کاریکاتوری را از «جاکایا کیکوته» رییس‌جمهور تانزانیا، در هفته‌نامه‌ی منطقه‌ای «تانزانیای شرق آفریقا» متعلق به گروه رسانه‌ی ملی، نشر کرد.

علاوه بر این کمیته‌ی حفاظت از خبرنگاران می‌گوید که کاهش درآمد روزنامه‌ها از طریق تبلیغات تبلیغ‌کنندگان بزرگ را از «نفوذ عظیمی» برخوردار کرده است «که اغلب به آن‌ها اجازه می‌دهد بی‌سروصدا آنچه را که منتشر می‌شود و آنچه را که منتشر نمی‌شود، کنترل کنند.» این «سانسور نرم که عموما از دید مردم پنهان است» به‌عنوان فیلتری عمل می‌کند که نه‌تنها تصاویر کاریکاتوریست‌ها، بلکه گزارش‌های خبری نیز باید قبل از انتشار از آن عبور کنند.

با این‌حال، این فقط تبلیغ‌کنندگان نیستند که رسانه‌ها از آن می‌ترسند. رسانه‌های اجتماعی نیز به‌عنوان یک تهدید بزرگ عمل می‌کنند. با این‌که پلتفرم‌هایی نظیر تویتر می‌توانند راهکارهای سازنده‌ای را برای بازخورد سازنده مخاطبین فراهم کنند، اما می‌توانند به‌عنوان ابزار سانسور نیز عمل کنند. در پی تصمیم نیویورک تایمز مبنی بر توقف انتشار کاریکاتورهایش، پاتریک چاپات در وبلاگش نوشت که «ما در جهانی هستیم که در آن اوباش اخلاقی در رسانه‌های اجتماعی جمع می‌شوند، طوفانی را شکل می‌دهند و بر سر اتاق‌های خبر فرو می‌آیند. ناشران باید اقدامات متقابلی را روی دست بگیرند و هرگز در ژرف‌اندیشی و گفت‌وگوی معنادار کم نیاورند. تویتر جای هیاهو است نه بحث. در آن پرهیاهوترین‌ها همیشه گفت‌وگو را سمت‌وسو می‌دهند و جمعیت عصبانی به‌دنبال آن راه می‌افتند.»

نیاز به خودداری از تحریک ماشین خشم آنلاین ـ که می‌تواند به از دست‌دادن اشتراک‌ها و درآمد تبلیغات منجر شود ـ باعث می‌شود که رسانه‌ها میل کم‌تری به نشر مقالات، تصاویر و کارتون‌هایی داشته باشند که با افکار عمومی مطابقت ندارد. امروزه رسانه‌ها از پرداختن به موضوعاتی که «حساس» دانسته می‌شوند، خودداری کرده و نمی‌خواهند آن را دست‌مایه‌ی طنز و کاریکاتور قرار دهند. این می‌تواند برای دموکراسی که وابسته به رقابت آزادانه ایده‌ها ـ حتا ایده‌های توهین‌آمیز ـ می‌باشد، کشنده باشد.

مرگ کارتون سیاسی، چه به‌دست دولت، چه برای منافع یا چه به‌عنوان قربانی برای ساکت‌کردن اوباش آنلاین، یک هشدار و نشانه‌ای از کاهش آزادی‌های سیاسی است. قناری‌ها دارند می‌میرند. اما کسی است که توجه کند؟