عیسا قلندر
اشرف غنی رییسجمهور خودمنتختخواندهی افغانستان، آدم خوبی است. یکی از خوبیهای اشرف غنی این است که همین دو سال پیش، هر روز ساعت بعد پنج از ظهر کلاهش را روی سر آقای شاهحسین مرتضوی میگذاشت و به لهجهی هزارگی میگفت «مرتضوی بچیش مه خو کُل زور خوره زدوم، پاکستان ره هر روز پایپیچلک میدیم، اما ای پدرنالت رقم از تو وری گرنگ است، ایچ چپه نموشه.» بعدش آقای مرتضوی به زبان شیرین پشتو هورمونهای رغبت و شوق را در اسکلیت آقای غنی به شور میآورد و میگفت «ښایستهای مشره. کربان د سم. جار د سم. زرکلنه شی. خلک تاسو باندی ویاړی.»
بعدش هر دو منتظر مینشستند تا یگان مناسبت پیدا شود. در اولین فرصت آقای غنی با اطمینان خارج از فیصد به مردمِ از همهجا پرت افغانستان میگفت «در سیاست خارجی خویش پاکستان را به انزوا بردهایم. پاکستان امروز بیشتر از هروقت دیگر تحت فشار جامعهی جهانی قرار دارد و انشاءالله تعالی شاهد اجماع بینالمللی در خصوص رشد و انکشاف پایدار که در آن مردم به وجه احسن زندگی کنند، خواهیم بود.» آقای مرتضوی هم به تعقیب در فیسبوکش مینوشت «رییسجمهور روزانه 16 ساعت کار میکند و یکی از نتایج بسیار کوچک آن انزوای پاکستان در عرصهی بینالمللی است. نتایج بزرگتری در راه است که به موقع همراه ملت نجیب افغانستان شریک خواهد شد.»
آن روزها جوانان شاغل در حکومت و شامل در حلقهی توصیف بابا، همه جا سخن از انزوای پاکستان داشتند. یادم است یک روز در قلیانخانهای در پل سرخ نشسته بودیم، یکی از همین جوانان در میز پهلوی ما نشسته بود و درحالیکه دود قلیان را حلقهحلقه بیرون میداد، به دوستانش میگفت (سیل کو! امیتو غار غار کده پاکستانه. شما زیاد د جریان نیستین، اما ما هر روز میبینیم. یک نویسندهی پاکستانی مچُم نامش چیست، اما زیاد مشهور نویسنده است، د یکی از روزنامای پاکستان نوشته که اشرف غنی رییسجمهور افغانستان نظر به بیست دلیل ذیل یک آدم بسیار خطرناک است و حکومت پاکستان باید دل اوره بهدست بیاره، د غیر ازو باد پاکستانه میکشه.» وقتی دوستانش پرسید که کدام بیست دلیل؟ او گفت «کلش یادم نیست اما یکیاش همی بود که غنی ذهن ترمپه میخوانه و در ذهن او نفوذ میکنه. او بیادر کم گپ نیست که رییسجمهور ما ذهن رییسجمهور امریکا را بخوانه و پیش از پیش بفامه که او چه کار میکنه. حتا ایرانیا از اشرف غنی ترسیده. اونو هاشم سلیمان کی است، امو فرمانده نظامیشان که د سوریه موریه زیاد فعال است، گفته که کاش اشرف غنی رییسجمهور ایران بود.»
ما هم درد و رنج مداخلهها و سنگاندازیهای پاکستان را با گوشت و پوست و استخوان حس کرده بودیم، از فشاری که غنی بابا بالای این کشور آورده بود، خوشحال بودیم. مخصوصا زمانی که تنش میان هند و پاکستان اوج گرفت، در کنار حلقهی وصف بابا ایستادیم و خدا خدا میکردیم که درگیری نظامی و جنگ میان هند و پاکستان شروع شود و پاکستان در این جنگ شکست بخورد و نابود شود و برای یک پیپ روغن پیش افغانستان زاری کند، اما سیاسیون پاکستان جدا از اینکه باهم رقابت دارند، در مسایل کشوری، کنارهم یکدست برای پاکستان میایستند. مردم را متحد میکنند و خصومتهای حزبی و گروهی را کنار میگذارند. آن غایله ختم شد. تنها کاری که حلقهی وصف بابا انجام داد، این بود که متنی را به فرمایش خوشحال خلیل نوشت و برای آقای مرتضوی ارسال کرد تا در صفحهی فیسبوکش پُست کند. چکیدهی آن متن این بود «مردم افغانستان میتوانند یکپارچهشدن و یکپارچهبودن را از پاکستانیها یاد بگیرند.»
ما دعا میکردیم که میان هند و پاکستان جنگ شروع شود، اما سیاسیون «دالخور» پاکستان اوضاع را درست مدیریت کردند. نه تنها جنگ نشد که چهرهی پاکستان نزد جامعهی جهانی سفید و روشن شد. بعضیها معتقدند که گفتار و کردار حمدالله محب در آخرین سفرش به واشنگتن نیز در خروج پاکستان از انزوا بیتاثیر نبوده، اما من با این جماعت مخالفم. به قول امیر عبدالرحمن خان، مورچه چه باشه که کله پاچهاش باشه. بههر صورت، ترمپ از عمران خان دعوت کرد و در کاخ سفید به عمران خان گفت که اگر اعصابم خراب شود، افغانستان را ظرف یک هفته از نقشهی جهان محو میکنم. عمران خان هم به کنایه به ترمپ گفته که میدانم. یک هفته زیاد است قربان، از ساعت هشت صبح شنبه هم که شروع کنید، تا ساعت چهار بعد از ظهر دوشنبه تمامش کردهاید. اما در حقشان باداری کنید. بقیه گپهایش به آقای غنی و آقای مرتضوی بهتر معلوم است.
گفته میشود آقای مرتضوی دیروز ساعت بعد پنج از ظهر به دیدار رییسجمهور میرود و خودش کلاه را بر سرش میماند و میگوید که «تو را به انزوا برده بودیم، اما تو بیوجدان بسیار گرنگ بودی. رقم مرتضوی گرنگ بودی. هیچ چپه نشدی.» رییسجمهور هم به آقای مرتضوی گفته که «ما نمیتوانیم در پناه ترمپ آسوده باشیم. او از ما بدتر دیوانه است. بهار وعدهی خرمن میدهد و وقت خرمن، ما را گندم بار میکند که برای پاکستانیها ببریم. یگان راه پیدا کنیم که با عمران خان سلام و علیک برقرار شود.»