تیآرتی ـ روپرت استون
ترجمه: جلیل پژواک
چین اولینبار در دههی 90 میلادی برای حفظ منافعش در افغانستان با طالبان ارتباط برقرار کرد. چند دهه گذشته و حالا تاریخ دارد تکرار میشود.
اولی یک دولت کمونیست و نگران تهدیدات ناشی از افراطگرایی اسلامی است و دیگری گروه مذهبی تندرو که القاعده را پناه داده بود. اما با وجود این تفاوتها، رابطهی چین و طالبان به دههها قبل برمیگردد و بهنظر میرسد در حال مستحکمترشدن است.
بیجینگ ابتدا از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان نگران بود. گروه طالبان با سازمان تروریستی ضد چین یعنی «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» رابطه داشت. در آن زمان طالبان به این جنبش اجازه داده بود اردوگاههایی را در خاک افغانستان داشته باشد. از اینرو چین با خوشحالی از اولین دور تحریمهای سازمان ملل علیه رژیم طالبان حمایت کرد. اما بیجینگ سرانجام بهخاطر نگرانیهای امنیتی و عوامل اقتصادی بهدنبال بهبود روابطش با طالبان برآمد.
در اواخر دهه 90، چین به این باور رسید که بهترین راه برای مدیریت تهدید تروریستی احتمالی ناشی از افغانستان تعامل و معامله با طالبان است و اینکه روابط دیپلماتیک میتواند امکان تجارت را نیز فراهم کند. در سال 1999، مقامات چینی یخ دیپلماتیک را شکستند و به کابل پرواز کردند. در کابل آنها با طالبان روابط اقتصادی برقرار کردند و پروازها بین کابل و ارومچی آغاز شد. از طرف دیگر سفیر چین در پاکستان تلاش کرد با ملا عمر ملاقات کند. بنابراین گروهی از تحلیلگران یک اندیشکدهی چینی، غرض مقدمهچینی و گرفتن آمادگیها به قندهار سفر کردند.
به گفتهی عبدالسلام ضعیف، سفیر سابق طالبان در پاکستان، سفیر چین تنها دیپلمات خارجی بود که روابط خوبی را با اسلامآباد حفظ کرده بود. در واقع، اظهارات ضعیف در مورد چین در کتاب خاطراتش به مراتب نرمتر از اظهارات او دربارهی حامی دیرینهی طالبان یعنی پاکستان است. پاکستان پس از 11 سپتامبر 2001 ضعیف را بازداشت کرده بود.
سفیر چین سرانجام در اواخر سال 2000 با ملا عمر در قندهار ملاقات کرد. بیجینگ از طالبان میخواست که پناهدادن به شبهنظامیان اویغور را که گفته میشد در افغانستان با جنبش اسلامی ترکستان شرقی کار میکنند، متوقف کند. در بدل رهبران طالبان امیدوار بودند که چین دولت طالبان را به رسمیت بشناسد و با تحریمهای بیشتر از جانب سازمان ملل متحد مخالفت کند.
اما این معامله عملی نشد. ملا عمر با اینکه فعالیت جنبش اسلامی ترکستان شرقی را محدود کرد، اما آنها را از افغانستان اخراج نکرد. و از آنطرف بیجینگ هم با تحریمهای سازمان ملل علیه طالبان مخالفت نکرد، بلکه فقط رای ممتنع داد.
با اینحال، شرکتهای چینی فعالیتشان را در افغانستان گسترش دادند و در 11 سپتامبر 2001 دو طرف تفاهمنامهای را برای تقویت هرچه بیشتر روابط اقتصادی به امضا رساندند.
پس از یازده سپتامبر بیجینگ در «جنگ علیه تروریسم» کنار واشنگتن قرار گرفت و از دولت جدید حامد کرزی در کابل حمایت کرد. با اینحال، چین به افغانستان سرباز نفرستاد و ردپای اقتصادیاش نیز کمرنگ بود. چین نگران حضور طولانیمدت ارتش امریکا در حیاط خلوتش بود.
بنابراین بیجینگ حمایت از دولت افغانستان را محدود و در عینحال ارتباطات غیررسمیاش را با طالبان حفظ کرد. «اندرو اسمال» در کتابش «محور چین و پاکستان» نوشته است که مقامات چینی احتمالا از معدن «سیندک» برای جلسات مخفیانه با طالبان استفاده کردهاند. معدن سیندک در بلوچستان پاکستان، در آنزمان توسط چین اداره میشد. چین و پاکستان تنها کشورهایی بودند که پس از یازدهم سپتامبر روابطشان را با طالبان حفظ کردند.
اسمال در کتابش آورده که امکان دارد طالبان حتا از چین اسلحه دریافت کرده باشد. همچنین در آنزمان سوءظنهایی وجود داشت مبنی بر اینکه طالبان عمدا از حمله به پروژههای زیربنایی چین در افغانستان خودداری میکند. جنگجویان شبکه حقانی از وقتی که دولت چین حق استخراج معدن مس عینک را در چند کیلومتری کابل بهدست آورده، به آن نزدیک نشدهاند.
بیطرفی و احتیاط
رویکرد سیاست خارجی دمدمی چین در افغانستان شبیه به رویکرد این کشور در خاورمیانه است. چین در خاورمیانه نیز با طرفهای درگیر در اختلافات منطقهای نشست و برخاست میکند. همانطور که «جاناتان فولتون» در گزارشش نشان داده است، پکن در عین زمان که با اسراییل رابطه دارد و هم با فلسطینیها، همکاریاش را با عربستان سعودی، امارات و ایران نیز حفظ کرده است. فولتون این استراتژی چین را «بیطرفی» خوانده است.
در دههی اول جنگ ایالات متحده در افغانستان دادوستد چین با این کشور حداقلی بود. فساد، ناامنی و بیثباتی سد راه فرصتهای اقتصادی شده بود. با اینحال، وقتی دولت اوباما تصمیمش را برای بیرونکشیدن نیروهای امریکایی تا سال 2014 از افغانستان اعلام کرد، بیجینگ از احتمال بیثباتی و ناامنی در مرزش نگران شد.
خطر شیوع خشونت و تروریسم از افغانستان به چین، بیجینگ را تشویق کرد تا با همسایهاش بهصورت عمیقتری وارد تعامل شود. دیپلماتهای چینی در چندین ابتکارعمل چندجانبه بهمنظور تسهیل توافق سیاسی با طالبان، شرکت کردند که اولین مورد آن نشست سال 2015 «موری» از طریق «گروه هماهنگی چهارجانبه» چین، ایالات متحده، پاکستان و افغانستان بود.
چین بخشی از «روند کابل» بود ـ که در سال 2017 توسط رییسجمهوری غنی برگزار شد ـ و در سال 2018 دیپلماتهایش را برای شرکت در گفتوگوها با طالبان و سایر سیاستمداران افغان در مسکو، اعزام کرد. در آن سال رییسجمهور شی جینپینگ «گروه تماس سازمان همکاری شانگهای» را ـ که اعضای آن تابستان امسال نیز با هم ملاقات کردند ـ احیا کرد.
چندین نشست دوجانبه بین مقامات چین و طالبان نیز در سالهای اخیر برگزار شده است. این نشستها سری بوده و دولت چین آن را تایید نکرده است. اما در ماه جون، بیجینگ بهطور علنی اعلام کرد که میزبان نمایندگان طالبان به رهبری ملا برادر است. ملا برادر معاون کنونی رهبر طالبان است و پیش از آزادیاش در سال 2018، به مدت هشت سال در زندان دولت پاکستان زندانی بود.
چین امسال در دو رویداد سهجانبه با روسیه و امریکا شرکت کرد و در سال 2017 مجمع سهجانبهی دیگری را با دو دشمن دیرینه، افغانستان و پاکستان، برای تقویت تلاشها برای مصالحه و بحث در مورد گسترش دهلیز اقتصادی چین و پاکستان به افغانستان، برگزار کرد.
بیجینگ نگران است که یک افغانستان بیثبات میتواند لانهی امنی برای شبهنظامیان اویغور، از جمله کسانی که در حال حاضر در سوریه میجنگند، شود. چین حالا به دلیل پروژههای زیربنایی عظیمی که در پاکستان و آسیای میانه راه انداخته ـ مناطقی که در برابر حملات تروریستها از افغانستان آسیبپذیر است ـ بیشتر از هر زمان دیگری در معرض خطر است.
علاوه بر این، نقش اقتصادی چین در افغانستان رو به افزایش است. چین اکنون بزرگترین سرمایهگذار خارجی در افغانستان است و بهنظر میرسد تمایل دارد که «ابتکار کمربند و راه» را به افغانستان نیز گسترش دهد. با اینکه سرمایهگذاری چین در افغانستان در مقایسه با سرمایهگذاری چین در پاکستان کمرنگ است، اما پایان جنگ افغانستان میتواند راه را برای سرمایهگذاریهای کلانتر باز کند.
معاملهی سخت
چین از موقعیت خوبی برخوردار است تا بهعنوان میانجی در افغانستان عمل کند. این کشور روابط مناسبی با هر دو طرف منازعه دارد. جایگاه چین برای نفوذ بر طالبان شاید بهتر از پاکستان باشد که از یازده سپتامبر به بعد اعضای این گروه را آزار و اذیت و بازداشت کرده است. علاوه براین، چین مشوقهای اقتصادی قابلتوجهی برای ارایه دارد.
طالبان در صدد جلوگیری از انزوایی هستند که این گروه در دهه 90 آن را تجربه کرد. در آن زمان تنها سه کشور (پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی) رژیم طالبان را به رسمیت میشناخت. علاوه براین، آنها میدانند که به سرمایهگذاری خارجی نیاز دارند. بهعنوان مثال طالبان در مورد زیربناها با دولت ازبکستان گفتوگو کردهاند و نیز حمایتشان را از پروژه خط لوله گاز «تاپی» اعلام کردهاند.
اما علاقهی طالبان به بهرهبرداری از منابع طبیعی افغانستان فراتر از صرفا گاز میرود. این گروه از استخراج ذخایر معدنی بزرگ افغانستان نیز سود میبرند. پتر فرانکوپان در کتاب جدیدش «راه ابریشم جدید» مینویسد: «طالبان پی بردهاند که ثروت معدنی افغانستان فرصت ثروتمندشدن را فراهم میکند.»
به گزارش نیویورک تایمز، نمایندگان طالبان در جریان سفرشان به بیجینگ «آشکارا تحت تاثیر تکنولوژی» قرار گرفتند. نیویورک تایمز گزارش میدهد که نمایندگان طالبان «به میزبانشان گفتند که [این تکنولوژی] به دلیل جنگ در افغانستان [برای طالبان] غیرقابل تصور» بوده است. و به گفته رحیمالله یوسفزی، مسایل اقتصادی نیز در جریان سفر اخیر نمایندگان این گروه به چین مورد بحث قرار گرفته است.
با اینحال احتیاط لازم است. تعامل بیجینگ میتواند مانند دهه 90 دوباره شکست بخورد. طالبان در دهه 90، درست مانند اکنون، اطمینان داد که اجازه نمیدهد گروههای تروریستی از خاک افغانستان برای توطیه علیه کشورهای خارجی استفاده کنند. در آن زمان، درست مانند حالا، گروه طالبان خواهان تجارت بهتر با جهان خارج و پایان انزوای بینالمللیاش بود. این همه در حملات یازدهم سپتامبر فروریخت. حالا اگر ایالات متحده افغانستان را بدون توافق مناسب ترک کند، تاریخ احتمالا تکرار میشود.