جشن صدسالگی استقلال کشور در حالی برگزار میشود که افغانستان در وضعیت شکننده قرار دارد؛ مذاکرات صلح میان امریکا و طالبان جریان دارد، اما دولت افغانستان تا کنون در مذاکراتی که بر سر آیندهی کشور است، اجازهی حضور نیافته است. انتخابات ریاستجمهوری نزدیک است، اما مذاکرات صلح بر آن سایه افکنده و احتمال تأخیر یا لغو آن میرود. بسیاریها صلح را مقدم بر انتخابات میدانند و باور دارند که در وضعیت کنونی انتخابات افغانستان را به بحران میبرد. بسیاری از شهروندان با نگرانی مذاکرات صلح را دنبال میکنند و از نتیجهی این مذاکرات هراس دارند که مبادا از درون آن چیزی برآید که یا امارت اسلامی طالبان باشد یا دستآوردهای 18 سال پسین قربانی شود. وضعیت امنیتی بهشدت وخیم است؛ دو روز پیش از جشن استقلال، 63 تن در حملهی انتحاری در محفل عروسی در کابل کشته شدند؛ گروه طالبان سال به سال به وسعت قلمروشان افزوده و اکنون تقریبا نصف خاک افغانستان در کنترل این گروه قرار دارد. فقر رو به رشد بوده و تا جاییکه آمارهای رسمی نشان میدهد، در دو سال اخیر بیش از نصف جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی میکنند. افغانستان بهخاطر تأمین بودجهی دولت شدیدا وابسته به کمکهای خارجی است و اگر چند ماه این کمکها قطع شود، معلوم نیست کشور به چه سرنوشتی روبهرو خواهد شد. دولت فعلی افغانستان نیز برخلاف قانون اساسی و با فشار و ارادهی ایالات متحده امریکا ایجاد شده که بسیاریها آن را نامشروع و حتا دستنشانده میخوانند.
آنچه که روایت شده/ میشود شاه امانالله در 28 اسد 1298 برابر با 19 اگوست 1919 استقلال افغانستان را از بریتانیا گرفت. اما تاریخنویسان و صاحبنظران در مورد چگونگی بهدستآمدن استقلال افغانستان، سال و ماه و روز آن شدیدا اختلافنظر دارند و برخی میگویند چیزیکه از آن امروز بهعنوان استقلال افغانستان یاد میشود، تنها در اختیارگرفتن سیاست خارجی افغانستان از بریتانیا توسط شاه امانالله بود، نه مانند هند یا کشورهای مشابه که از زیر سلطهی بریتانیا یا امپراطوری دیگر رهایی یابد و مستقل شود.
در چنین وضعیتیکه تعریف شد، افغانستان در این روزها جشن ویژهی صدسالگی استقلال را میگذارند. حکومت وحدت ملی جشن ویژه و وسیع به مناسب صدمین سالروز استرداد استقلال کشور تدارک داده است که به لحاظ بودجه و وسعت جشن، بیپیشینه است. این جشن ویژه و کلیت استقلال با توجه به وضعیت نابهسامان فعلی افغانستان و وابستگی شدید کشور به کمک مالی و حمایت سیاسی خارجیها که در تضاد با روحیهی استقلال است، با نقدها و پرسشهای جدی روبهرو است.
در لغتنامههای زبان فارسی به واژهی «استقلال» معناهای چون «خودمختاری، اداره کشور با اختیار و آزادی بدون مداخله کشورهای بیگانه، آزادیداشتن، به آزادی کارکردن، بدون مداخلهی کسی کار خود را ادارهکردن، آزادی دولتها در ادارهی امور کشور، تصمیمگیری، آزادی، ضد وابستگی، برداشتن و بلندکردن، بلند برآمدن و …» داده است.
آنچهکه از معنا و مفهوم واژه استقلال درک میشود و بیشتر کاربرد دارد، این است که یک ملت، کشور یا دولت توانایی خودگردانی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، و حاکمیت تام بر سرزمین و مردم، و ادارهی امور خود را داشته باشد. یعنی دولتی در اداره کشور و برقراری روابط با کشورهای دیگر آزادی عمل داشته باشد و بتواند امور کشور را بدون مداخله کشورهای خارجی مدیریت کند.
در رابطه به استقلال افغانستان در دولتها و رژیمهای صد سال پسین و دولت فعلی که جشن صدسالگی استقلال را برگزار میکند، سه پرسش اساسی قابل طرح است. آیا میتوان کشوری با شرایط و ویژگی افغانستان را مستقل دانست؟ از زمان شاه اماناللهخان تا امروز، رژیمهای مختلف در افغانستان حکمروایی کرده، آیا افغانستان در این دورهها واقعا استقلال داشته؟ صد سال استقلال چه نتیجه و ثمری برای مردم افغانستان داشته که باید سالرزو استقلال را به گرمی تجلیل کنند؟
از کجا گز کنیم که به استقلال برسیم؟
شماری از تاریخدانان و صاحبنظران با تحلیل وضعیت فعلی افغانستان میگویند که افغانستان فعلی مستقل نیست و شاخصههای که لازمهی یک کشور مستقل است در افغانستان دیده نمیشود. این صاحبنظران استقلال را در جهان امروز یک مفهوم و مقولهی چند وجهی میدانند که بدون استقلال اقتصادی، فرهنگی و نظامی استقلال سیاسی معنا ندارد.
دکتر عسکر موسوی، تاریخنگار و مردمشناس معتقد است که افغانستان مستقل نیست؛ چون توانایی اقتصادی، سیاسی، نظامی و … را ندارد: «استقلال تنها غیرت و شعار نیست. ما اصلا مستقل نیستیم. نهتنها مستقل نیستیم که اصلا ما به فهم استقلال نرسیدهایم. در زمان امانالله خان هم به فهم استقلال نرسیده بودیم. تا زمانی که به این قضایا خارج از عواطف و احساسات و افتخار واهی به تاریخ پنجهزار ساله نگاه نشود، تا زمانی که از این خواب بیدار نشدیم و تا زمانیکه قبول نکردیم که یک ملت بسیار عقبمانده، وابسته و تحقیرشده هستیم، نمیفهمیم که استقلال واقعی چیست.»
به گفتهی آقای موسوی، شاخصههای مستقلبودن یک کشور این است که از نظر اقتصادی مستقل باشد و روی پای خود بیایستد، از نظر دفاعی توانایی دفاع از خاک خود را داشته باشد، از لحاظ امنیتی آنقدر مطلع باشد که بفهمد در جهان چه میگذرد، سهمش در تولیدات جهانی، رقابتهای جهانی و بازار اقتصاد، سیاست و فرهنگ مسلم باشد و توانایی تولید فرهنگی را داشته باشد: «تولید فرهنگی اگر نداشته باشیم، تولید اقتصادی نداریم؛ اگر تولید اقتصادی نداشته باشیم، توانایی ایجاد ارتش قوی و برقراری امنیت خوب را داریم.»
مسعود حسینی، استاد تاریخ در دانشگاه هرات در گفتوگو با اطلاعات روز میگوید که با توجه به وضعیت فعلی افغانستان، این کشور از استقلال لازم که شاخصهی آن قدرت اراده و ادارهی مملکت باشد، برخوردار نیست: «بنا به لحاظ علمی، عناصریکه تشکیلدهنده مقولهای بهنام استقلال است، در افغانستان فعلی دیده نمیشود. همین قضیه به لحاظ تاریخی پس از سال 1919 نیز تعبیر میشود. متأسفانه مقولهی استقلال مثل خیلی از چیزهای دیگر در دست یک عده قرار گرفته و از آن استفادهی ابزاری میکنند. در مقاطع از تاریخ، واقعیت تاریخی نشان میدهد که ما به آن استقلال که باید، نرسیدهایم. استقلال آن است که به لحاظ اقتصادی متکی به غیر نباشیم، استقلال آن است که ما توان ادارهی سرزمین خود را داشته باشیم.»
آقای حسینی میافزاید که یکی از عناصر استقلال این است که تمامیت ارضی حفظ شود، یعنی دولت مقتدری حاکم باشد که اجازه ندهد تمامیت ارضی کشور مورد تجاوز بیگانگان قرار بگیرد، اما حریم هوایی افغانستان در کنترل دولت نیست و دولت آگاه نیست که هواپیماهایی امریکایی چه زمانی وارد افغانستان و چه زمانی خارج میشود.
شماری از کارشناسان باور دارند که با تجاوز ارتش شوروی در افغانستان، استقلال نسبی افغانستان عملا ساقط شد و پس از آن تا کنون ادامه یافت. آقای حسینی دورهی جدید پس از طالبان را نیز مشابه دوره حضور شوروی در افغانستان میداند و میگوید افغانستان متکی به کمک اقتصادی امریکا است و اگر پول امریکا نباشد، حتا چرخ موترهای نیروهای امنیتی نیز نمیچرخد: «شک نکنید که همین امروز امریکا هر اراده و خواستهی خود را بر همین دولت فعلی میتواند تحمیل کند. امریکا هرچه که بخواهد صلاحیت انجامدادن آن را دارد. همین اکنون، امریکا بدون اینکه به دولت فعلی افغانستان وقعی بگذارد، رفته با طالبان وارد گفتوگو و معامله شده است. اگر دولت هست، خلیلزاد کیست که با طالبان گفتوگو میکند، اگر خلیلزاد است، دولت چیست پس؟ بدون شک که استقلال وجود ندارد. استقلال آیا واقعاً همین است که امریکا برود در قبال افغانستان تصمیم بگیرد و دولت افغانستان خبر نداشته باشد؟ این به این معنا است که این دولت، دولت مستقلی نیست و برای امریکاییها هیچ ارزشی ندارد.»
عزیز رفیعی، تحلیلگر مسایل سیاسی معتقد است که با پدیدهی جهانیشدن، استقلال به مفهوم کلاسیک دیگر وجود ندارد و نوع وابستگیهای مستقیم و غیرمستقیم کشورها تعریف از استقلال به مفهوم کلاسیک آن را زیر سوال میبرد. با توجه به تعریف جدید نه تنها افغانستان، بلکه بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان را نمیتوان مستقل دانست، اما وابستگی افغانستان یک وابستگی بدون قید و شرط و همهجانبه است که استقلال آن را زیر سوال میبرد.
آقای رفیعی میافزاید که از شاخصههای مهم استقلال در جهان امروز آگاهی اجتماعی و فردی و خصوصا دسترسی شهروندان یک کشور و نظام به خدمات خوب اجتماعی است.
اما علی امیری، استاد دانشگاه میگوید از آنجایی که استقلال یک مسأله حقوقی است، افغانستان پس از گرفتن استقلال از بریتانیا در زمان شاه امانالله تاکنون مستقل بوده است. او برخلاف بسیاری از صاحبنظران دیگر میگوید که افغانستان حتا در زمان حضور شورویها، مستقل بوده است.
وضعیت استقلال از دوره امانالله خان تا حالا
در صد سال اخیر به ترتیب این افراد در قالب نظامهای شاهی، جمهوری، امارت اسلامی و جمهوری اسلامی در افغانستان به قدرت رسیده است: امانالله خان، حبیبالله کلکانی، محمد نادرخان، محمد ظاهر شاه، محمد داوود خان، نور محمد ترکی، حفیظالله امین، ببرک کارمل، صبغتالله مجددی، برهانالدین ربانی، طالبان، حامد کرزی و محمداشرف غنی.
به گفتهی صاحبنظران، افغانستان 100 سال اخیر را در کشمکش داخلی بر سر قدرت و افتادن سیاستمداران آن در دامن قدرتهای بزرگ جهانی و حتا کشورهای همسایه، سپری کرد و تنها در دورهی کوتاهی از استقلالیت نسبی برخوردار بود.
به گفتهِی محمود صیقل، نماینده پیشین افغانستان در سازمان ملل متحد، افغانستان از 100 سال اخیر، شصت سال اول را در صلح نسبی ولی فقر و عقبماندگی و باقی را در «اشغال مستقیم و جنگهای نیابتی» کشورهای بزرگ جهان و منطقه گذراند.
عسکر موسوی میگوید از آنجایی که جهان در جنگ جهانی دوم مصروف بود، افغانستان تنها در این دوره از استقلال نسبی برخوردار بود، چون امنیت داخلی محفوظ بود، اقتصاد رشد اندکی داشت و این کشور در جهان به لحاظ سیاسی اعتبار پیدا کرد.
مسعود حسینی، استاد تاریخ در دانشگاه هرات میگوید که پس از 1919 اگر از امانالله خان که بانی استقلال شناخته میشود و حبیبالله کلکانی که دورهی کوتاهی حکمروایی کرد، بگذریم، تمام زمامداران افغانستان به حمایت یک کشور بیگانه به قدرت رسید که این امر استقلال را در دورههای مختلف زیر سوال میبرد.
به گفتهی این استاد دانشگاه، محمدنادرخان عملا به کمک، پول و سلاح انگلیسیها وارد افغانستان شد و به قدرت تکیه زد. در دوره محمدظاهرشاه، مخصوصا در دورههای صدارت محمدهاشمخان و شاه محمودخان، افغانستان اتکای بیش از حد به انگلیس داشت. افغانستان در دورهی صدارت محمدداوود خان متکی به روسیه شد. در دورهی کمونیستی با تجاوز شوری استقلال کاملا ساقط شد. مجاهدین چون پشتوانه آنچنانی نداشتند و دخالت بیرونی نیز پررنگ بود، نتوانستند حکومتداری را به پیش ببرند. طالبان نیز مشخص است که از کدام آدرس وارد افغانستان شدند. نظام پسا طالبانی که نیز مشخص است.
علی امیری هرچند معتقد است که افغانستان در این صدسال مستقل بوده، اما در صفحهی فیسبوک خود مینویسد که افغانستان در صدسال اخیر در بنبست بوده است: «تأسیس دولت بهعنوان یک نهاد عقلانی-حقوقی چیزی است و داشتن حق رسمی روابط خارجی چیزی دیگر. صدسال استقلال سبب نشد که نخبگان سیاسی افغانستان بنبست ایجاد دولت را بشکند. … اما اگر صدسال استقلال در ضمن ما را به صدسال بنبست متوجه نسازد، افق آینده تاریک خواهد بود. اگر پس از یکصدسال بنبست بتوانیم به بنبست دولت بیندیشیم، این سرآغاز استقلال ما خواهد بود. وقتی که ظرفیت اجتماعی و انسانی برای یک تعهد عقلانی-حقوقی (تأسیس دولت) وجود ندارد، صد سالگی جشن استقلال میتواند صدسال بنبست و در جازدن نیز معنا داشته باشد. راستی اگر به لطف جهالت جبلیشدهی ما نبود، باز هم میتوانستیم از این صدسالگی تجلیل کنیم؟!»
عزیز رفیعی میگوید که هرچند افغانستان از نظر سیاسی و جغرافیایی در زمان امانالله به یک استقلالیت ارضی و سیاسی رسید، اما این استقلال یکی دو سال بعدتر شدیدا زیر سوال رفت و امانالله خود دوباره برای دریافت کمک، به انگلیسیها رجوع کرد و خواستار کمکهای گسترده در مسایل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتا سیاسی شد: «این وابستگی دوباره، بهصورت کل استقلال اولی را زیر سوال برد. امانالله و مردم در آن زمان چیزی را که خوب درک کرده بود شعار زمان بود که یعنی در مورد شعار زمان و استقلال خوب عمل کرد، اما در مورد این که پس از آزادی چه چیزی را ما باید انجام دهیم، متأسفانه هیچ فکری نشد.»
استقلال صد ساله چه ثمری برای شهروندان داشته؟
به گفتهی کارشناسان، از شاخصههای استقلال به مفهوم جدید آن، بالارفتن دسترسی مردم به خدمات اجتماعی، نتیجهی اثرات خوب برای شهروندان، امنیت داخلی، حفظ تمامیت ارضی، رشد اقتصادی، عدم وابستگی تام و تمام و … است، اما از استقلال افغانستان که امروز به آن افتخار میشود و صدسالگی آن جشن گرفته میشود، برای شهروندان افغانستان اثر قابل ملاحظهای در پی نداشته است.
عزیز رفعی میگوید هرچند خیلی مشکل است که در این مورد حکم شود، اما آنچه واضح است اینکه افغانستان پس از استقلال همچنان اسیر بوده و در حال حاضر نیز اسیر نه تنها استعمارهای کلان، بلکه اسیر کشورهای همسایه نیز است.