تایمز ـ انتونی لوید
ترجمه: جلیل پژواک
احمد مسعود اولینبار نزدیک به دو دهه قبل در 12 سالگی در مراسم خاکسپاری پدرش در انظار عمومی ظاهر شد.
او حالا 30 ساله است، در «آکادمی نظامی سلطنتی سندهرست» بریتانیا آموزش دیده و به خانه بازگشته تا در واکنش به ترس فزاینده از بازگشت طالبان به قدرت، پیروان احمدشاه مسعود را دوباره گردهم جمع کند. احمد مسعود میگوید: «اگر پدرم زنده میبود به طالبان نشان میداد که یک گروه قوی و آماده برای از سرگرفتن جنگِ برحق علیه آنها وجود دارد تا آنها بهجای اینکه اینجا بیایند و راست و چپ راه بروند، بهتر است متوجه وضعیتشان شوند.»
در مذاکراتی که بین مقامات امریکایی و طالبان در دوحه ـ در مورد برنامهای برای خروج سربازان ایالات متحده از افغانستان در ازای تضمین طالبان مبنی بر اینکه این کشور دیگر هرگز بهعنوان پایگاهی برای گروههای تروریستی مورد استفاده قرار نمیگیرد ـ تا کنون جریان داشته، حکومت افغانستان کنار گذاشته شده است و به این ترتیب تضعیف شده است. این امر باعث شده که بسیاری از افغانانی که زندگیشان را وقف مبارزه با طالبان کردهاند، احساس خطر کنند؛ اینکه ممکن است آنها قربانی معاملهی مصلحتی و ناگزیرانهای شوند که در غیابشان صورت میگیرد و راه را برای بازگشت دشمنانشان به قدرت هموار میکند.
این نگرانیها در مناطقی چون درهی پنجشیر افغانستان شدیدتر است. پنجشیر سنگر احمدشاه مسعود بود، یگانه فرماندهی مجاهدین که بهخاطر ظاهرا میانهرویاش مورد تایید دولت انگلیس واقع شد و بهصورت پنهانی از حمایت تسلیحاتی امآی6 برخوردار بود. سربازان شوروی حتا یکبار هم نتوانستند وارد این دره شوند. پس از خروج شوروی، احمدشاه مسعود که لقب «شیر پنجشیر» را گرفته بود، رهبری اتحاد شمال ـ ائتلاف نیروهای افغان ـ علیه طالبان را به عهده گرفت و تا روز ترورش تلفات سنگینی را بر این گروه وارد کرد. او در 9 سپتامبر سال 2001، دو روز قبل از حملات یازدهم سپتامبر، توسط دو بمبگذار القاعده که بهعنوان خبرنگار به ملاقات مسعود آمده بودند، ترور شد.
احمد مسعود میگوید: «با درک مشکلاتی که در نبود پدرم مردم با آن روبهرو هستند و برای زنده نگهداشتن ارزشهایی که آنها در کنار پدرم برای آن جنگیدند، جنبشی را که من شکل میدهم برای ایجاد امیدواری و پرکردن شکافی که بهخاطر حکومت بهوجود آمده، طراحی شده است.» مسعود جوان پس از تکمیل آموزشهای نظامیاش در آکادمی سندهرست در سال 2012 وارد «دانشکده کینگز لندن» شد، لیسانس مطالعات جنگ گرفت و بعد کارشناسی ارشدش را در سیاست بینالملل در «دانشگاه سیتی» به پایان رساند.
جنبشی که از آن سخن میگوییم ماه گذشته زمانی شکل گرفت که احمد مسعود ـ تنها پسر در میان شش فرزند پدرش ـ سفرش را در درهی پنجشیر و دید و بازدید با مردم آنجا شروع کرد. نام این جنبش «راه احمدشاه مسعود» است. پنجشیر زادگاه احمد مسعود و خانهی نزدیک به یک میلیون نفر با اکثریت تاجیکها است. او در سخنرانیهایش در گردهماییهای پنجشیر، در مورد موانع پیشروی مذاکرت صلح با طالبان و تهدیدات ناشی از خروج امریکا صحبت میکرد. با شباهت غیرطبیعی که به پدرش ـ که من بین سالهای 1996 تا 2001 چندین بار برای تایمز با وی مصاحبه کردم ـ دارد و مسئولیتهای خونی و سنگین مسعودِ جوان باعث شد که در سال 2018 از او در جلد مجله «پاری مچ» با لقب وارث شیر یاد شود.
احمد مسعود میگوید که جنبش جدیدی را که او ایجاد میکند یک حزب سیاسی به قصد قدرت نه، بلکه یک جنبش اجتماعی برای متحدکردن کسانی است که با پدرش همنظر بودند. او میگوید که این جنبش برای موازنه با قدرت طالبان در میز مذاکره طراحی شده است.
با اینحال او میگوید واضح است که در صورت لزوم این جنبش آمادهی مبارزه خواهد بود: «در حال حاضر چهرهای وجود ندارد که از ارزشها یا آجندای کسانی نمایندگی کند که در کنار پدرم جنگیدند. جنبش ما قصد دارد تا صدای آنها باشد. در بدترین حالت اگر ایالات متحده افغانستان را ترک کند و ما متوجه شویم که حکومت به اندازهی کافی قوی نیست، آنوقت آمادهایم تا دوباره ایستاد شویم و با جان خود از ارزشهای خود دفاع کنیم.»
این ماه او در «درهی شمالی» در شمال کابل دید و بازدید دارد. شمالی به لحاظ موقعیت استراتژیکی یک منطقهی مهم است و بین سالهای 1996 تا 2001 محل برخی از خونینترین نبردها بین طالبان و اتحاد شمال بود. گردهماییهای بیشتر قرار است در سرتاسر شمال و مناطق شمالغربی افغانسان و نیز در شهرهای جنوبی و غربی این کشور برگزار شود، جاهایی که او از هماکنون با پسران متحدین جنگی سابق پدرش ارتباط برقرار کرده است.
با اینکه مهارت نظامی و دانش سیاسی مسعودِ جوان هنوز محک نخورده است و جنبش وی ممکن است برای جلب حمایت در مناطق پشتوننشین در جنوب افغانستان با مشکل روبرو شود، اما بسیاری از افغانها ـ که از اختلافات و فساد دولت مرکزی خسته شده و از ناامنی روزافزون به تنگ آمدهاند ـ بهشدت احساس نیاز به دیدگاه جایگزینی میکنند که بتوانند در اطراف آن یکی شوند.
گفتوگوهای ایالات متحده و طالبان به جای فرونشاندن ترس آنها، آن را تشدید کرده است.
در پایان هشتمین و آخرین دور مذاکرات بین امریکاییها و طالبان در قطر، زلمی خلیلزاد، فرستادهی ویژهی ایالات متحده و مذاکرهکنندهی ارشد هیأت امریکایی اعلام کرد که برای مشوره به واشنگتن بازمیگردد. هرچند هیچیک از دو طرف به پیشرفت خاصی اشاره نکردند و بیانیههایشان فاقد خوشبینی دورهای قبلی بود، یک سخنگوی طالبان مذاکرات را «طولانی و مفید» توصیف کرد.
عدم اطمینان در مورد مذاکرات، شک و تردید فزاینده در مورد اینکه آیا افغانستان با انتخابات ریاستجمهوری برنامهریزیشده برای 28 سپتامبر به پیش رود یا برای مذاکرات بیشتر صبر کند، افغانها را نگران کرده است. بسیاری بر این باورند که مذاکرات بیشتر برای این است تا ایالات متحده قادر شود افغانستان را ترک کند، نه آوردن صلح به این کشور. رییسجمهور ترمپ هیچ تلاشی برای پنهانکردن تمایلش به بیرونکشیدن نیروهای امریکایی از افغانستان ـ صحنهی طولانیترین جنگ در تاریخ این کشور ـ نکرده است. از زمان ورود نیروهای امریکایی به این کشور در سال 2001 تا کنون بیش از 2400 سرباز امریکایی کشته و 20 هزار تن دیگر زخمی شدهاند. بیش از 1100 سرباز ناتو نیز در افغانستان کشته شدهاند.
جنگ افغانستان حدود 975 میلیارد دالر هزینه روی دست امریکا گذاشته و هزینههای خدمات درمانی و مراقبتی از معلولین و جانبازان این جنگ نیز در طی چهار دههی آینده امکان دارد به 1 تریلیون دالر برسد. آمار تلفات نیروهای امریکایی با آمار نیروهای افغان غیرقابل مقایسه است و در حال حاضر جنگ خشنتر و خونینتر از هر وقت دیگری است. در صورتی که مذاکرات به درستی مدیریت نشود و سربازان امریکایی بدون برقرارشدن صلح در افغانستان این کشور را ترک کنند، جنگ احتمالا شدیدتر میشود.
احمد مسعود که پدرش دو بار تلاش کرد بر سر سازش با طالبان مذاکره کند و ناکام شد، میگوید: «ما روند صلح را از نزدیک تحت نظر داریم. به نظر میرسد که دستگاه دیپلماسی حکومت افغانستان کاملا مرده و غیرفعال است. ولی در عینحال طالبان کارزار دیپلماتیک عظیمی را به پیش بردهاند. این امر شکاف بزرگی در اعتماد بین مردم و حکومت به وجود آورده و همچنین باعث از بین رفتن اعتماد به متحدین غربی ما شده است.»
فیلمی که اولین حضور احمد مسعود را در سال 2001 در انظار عمومی ثبت کرده او را غرق غم و اندوه کنار تابوت پدرش نشان میدهد. او در خانهاش در بازارک پنجشیر بود که خبر شد پدرش در منطقهی خواجه بهاءالدین کشته شده است. بمبگذاران انتحاری در لباس خبرنگار تلویزیونی، در مصاحبه با احمدشاه مسعود دستگاه خود را منفجر کرده بودند. مسعودِ جوان آن روز را به خاطر دارد: «داشتم در خانهی مادرکلانم غذا میخوردم که ناگهان قاشق از دستم افتاد و من فشار عظیم و غیرقابل توضیحی را احساس کردم.»
مرگ پدرش در 48 سالگی نهتنها اتحاد شمال را از بزرگترین قهرمان نظامیاش، بلکه افغانستان را از چهرهای محروم کرد که شاید میتوانست از چنددستگی و اختلافات بعدی در این کشور جلوگیری کند. «سندی گال»، کهنهخبرنگار 92 ساله ITV که در دهه 1980 در جریان مأموریتش در پنجشیر با احمدشاه مسعود دوست شده بود، او را بهعنوان «برجستهترین رهبر چریکی» یاد میکند که تا کنون «افغانها تولید کردهاند» و میگوید که مرگ وی «ضایعهی عظیمی هم برای افغانستان و هم برای جهان بود.»
هجده سال از مرگ احمدشاه مسعود گذشته و میراث او را هنوز میتوان در سراسر شمال افغانستان مشاهده کرد؛ جایی که بسیاری از فرماندهان پیشین وی از جایگاه قدرت رسمی و غیررسمی برخوردارند و سربازانش آرزوی چهرهای را در سر دارند که بتوانند بار دیگر گرد وی جمع شوند.
احمد مسعود میگوید: «این میل شخصی برای رسیدن به قدرت نیست که مرا به اینجا کشانده، بلکه حس مسئولیت است. من زندگی راحتی در لندن داشتم و مصروف دکترای خود بودم. حالا من در کنار مردمم هستم، زندگی خود را کف دستانمان گذاشته و تلاش میکنیم کسانی را که از آینده میترسند متحد کنیم؛ کسانی را که میخواهند منسجم و سازمانیافته باشند. طالبان در صورت توافق میتوانند بهصورت مسالمتآمیز بیایند و تا زمانی که به شرایط توافق احترام میکنند، بمانند. اما اگر این کار را نکنند، آنوقت نیرویی که یک بار در گذشته جلو آنها را گرفت، میتواند این کار را بازهم انجام دهد.»