بروکینگز ـ بروس ریدل
ترجمه: جلیل پژواک
هجده سال پس از حملات یازدهم سپتامبر، القاعده دیگر آن القاعدهی سابق نیست. کارزار جهانی که علیه این سازمان به راه افتاد، موفقیت چشمگیری داشته است. اندیشههایی که روزگاری الهامبخش بن لادن و یارانش بود دیگر جذابیت قدیمیاش را از دست داده است. ولی برای این موفقیت جایی برای خودخشنودی وجود ندارد. تهدید القاعده امروز متفاوت است.
بن لادن و معاونش ایمنالظواهری هسته و زیرساخت اصلی القاعده را در دهه 1990 در خاک افغانستان و پاکستان با حمایت طالبان و پاکستان ایجاد کردند. در آن زمان این گروه به عنوان دولتی بالفعل درون امارت اسلامی عمل میکرد. القاعده با انتقال هسته و زیرساختش به پاکستان از حملهی ایالات متحده به افغانستان در پی حملات 11 سپتامبر جان سالم به در برد و تا سال 2009 دورهی پررونقی را در پاکستان سپری کرد.
از خاک پاکستان، رهبری و هستهی القاعده حملاتی را مانند بمبگذاری قطار مادرید در سال 2004، موجی از حملات را بر اهدافی در خاک عربستان سعودی بین سالهای 2003 تا 2006 و جنگ داخلی را در عراق به رهبری ابومصعب الزرقاوی، دستیار بن لادن، طرحریزی و انجام دادند. نتیجهی آن موجی از خشونت در سراسر جهان بود.
در سال 2009، رییسجمهور باراک اوباما نابودکردن هستهی القاعده در پاکستان را در اولویت استراتژی افغانستان-پاکستانش قرار داد. کارزاری بیامان که نقطهی برجستهی آن کشتهشدن بن لادن در «ایبتآباد» به دست تفنگداران امریکایی در سال 2011 بود، با کمک هواپیماهای بدونسرنشین هستهی القاعده را به تدریج تا سال 2015 تضعیف کرد.
در سپتامبر 2014، ظواهری آخرین نقشهی تروریستی بینالمللی کلانش را کشید: ربودن «ذوالفقار»، ناوچهی نیروی دریایی پاکستان و استفاده از آن برای غرقکردن یک کشتی نیروی دریایی ایالات متحده در اقیانوس هند و به این ترتیب افروختن آتش جنگ بین ایالات متحده و پاکستان. این طرح که احتمالا جسورانهترین توطئهی القاعده تا به امروز بوده است، در آخرین لحظات خنثا شد؛ طرحی که میتوانست حتا بیشتر از حملات 11 سپتامبر جهان را تغییر دهد.
ظواهری هنوز زنده است و همچنان از مخفیگاهش در پاکستان بیانیه صادر میکند اما هستهی القاعده شکسته است. حمزه بن لادن، پسر و وارث بالقوهی بن لادن امسال با کمک دولت ترمپ به طرز مرموزی کشته شده است. دولت اسلامی عراق و شام، وارث القاعده در عراق، بیشتر قلمروش را از دست داده اما با شاخههایی در لیبیا، افغانستان و جاهای دیگر همچنان یک تهدید تروریستی بسیار خطرناک است. دولت اسلامی در اروپای غربی نیز گروهکهای وابسته دارد.
ایدیولوژی بن لادن و ظواهری در بهار عرب در سال 2011 یا انقلاب الجزایر و سودان در سال جاری نقش بسیار کمی داشت. دولت اسلامی از القاعده بهخاطر محتاطبودن بیش از حدش انتقاد کرده است. گذر زمان نشان داده است که القاعده در تصمیمش برای خودداری از اعلام خلافت یا تلاش برای تصرف کنترل کار درستی را انجام داده است. با اینحال، هم القاعده و هم دولت اسلامی همچنان الهامبخش حملات به اصطلاح «گرگ تنها» توسط افرادی هستند که هیچ ارتباطی با هیچیک از این دو گروه ندارند.
پیام اصلی جهادگرایان مبنی بر اینکه اسلام مورد حملهی غرب قرار دارد همچنان یک پیام قوی است و اسلامهراسی و ممنوعیتهای وضعشده بر مسلمانان آن را تقویت کرده است. سرعت گسترش دولت اسلامی نشان داد که دولتهای خاورمیانه درگیر جنگ داخلی، چقدر آسیبپذیر هستند. جنگ نیابتی عربستان سعودی و ایران تنشهای فرقهای را تقویت و به دولتهای ناکامی ـ مانند یمن ـ منجر میشود که در آن القاعده میتواند برای بازگشت به میدان آماده شود.
موفقیت جنگ علیه القاعده باعث شده است که بحث بازگرداندن سربازان مان از افغانستان بتواند مطرح شود اما این موفقیت بر ضرورت همکاری ضدتروریسم نزدیک با شرکای قابلاعتماد در جهان اسلام، نه آنهایی که مانند پاکستان برخی تروریستها را تعقیب و سایر آنها را پناه می دهند، نیز تاکید میکند. تهدید جهادی جهانی طی دو دههی گذشته تحول یافته است اما احتیاط و هوشیاری ضروری است.
دولت ترمپ با اصرار بر اینکه طالبان -بهعنوان مقدمهی حیاتی هرگونه توافق در مورد آیندهی افغانستان- ارتباطش را با القاعده قطع و آن را به عنوان یک گروه تروریستی محکوم کند، کار درستی را انجام داده است. طالبان تابستان همین امسال از حملات 11 سپتامبر و حمله سال 2004 مادرید به نیکی یاد کردند. با اینحال، قطع رابطهی طالبان از القاعده باید بیش از یک وعدهی دلگرمکننده باشد. با توجه به ارتباطات مداوم بین طالبان و ایمنالظواهری، قطع رابطهی دو گروه باید به همکاری عملی در امر کشاندن ایمنالظواهری به میز عدالت منجر شود.
حملات یازدهم سپتامبر بروکراسی امنیت ملی امریکا را نیز با دقت بیشتری نسبت به هر رویداد دیگری از زمان طلوع جنگ سرد تاکنون، دگرگون کرده است. سازمانهای جدید مانند «مرکز ملی مبارزه با تروریسم»، «وزارت امنیت میهن» و «اداره اطلاعات ملی» به وجودآمدنشان را مدیون 11 سپتامبر هستند. این ساختار هنوز برای شناسایی و جلوگیری توطئهها ضروری است. دولت بعدی باید این زیرساخت را به هدف تقویت اتحادهای خارجی آسیبدیده، بازبینی کند.