طالبان در دو دههی گذشته با دولت افغانستان جنگیدهاند و برای سرنگون کردن این دولت از هیچ تلاشی دریغ نکردهاند. اما همین طالبان متوجه نیستند که خودشان یکی از مهمترین عوامل بقای دولت بودهاند و هستند.
تجربهای که مردم افغانستان از امارت اسلامی طالبان دارند تجربهی کشتار است و تجربهای که از دولت جمهوری اسلامی افغانستان دارند تجربهی دزدی است. تجربهی مردم از حاکمیت طالبان تجربهی مرگ است و تجربهی مردم از حاکمیت دولت دموکراتیک تجربهی محرومیت. شما این سوال را از هر شهروند افغانستان بپرسید:
«اگر مجبور شوی میان مرگ و محرومیت یکی را انتخاب کنی، کدام یکی را انتخاب میکنی؟» یا «اگر قرار باشد که سرنوشتت به دست دزدان بیفتد یا به دست قاتلان، کدام یکی را ترجیح میدهی؟»
بهنظر شما، آن شهروندی که به این سوالها پاسخ میدهد، کدام گزینه را انتخاب میکند؟
حتما کسانی پیدا خواهند شد -یا به راستی یا در حد شعار- که بگویند ما مرگ سرافرازانه را بر زیستن در محرومیت ترجیح میدهیم. اما این کسان اقلیت کوچکی خواهند بود. اکثر مردم میخواهند زنده باشند؛ حتا در سایهی دیوار محرومیت.
محاسبهای که جامعهی بینالمللی کرده بود (مخصوصا امریکا) هم ابتدائا همین بود که در افغانستان هر حکومتی سر کار بیاید بهتر از طالبان است. این همان چیزی بود که حامد کرزی در دوران حکومت طالبپرور خود به خوبی از آن استفاده کرد. روایتی که کرزی جا انداخت و سالها مورد قبول اکثر مردم افغانستان و بازیگران بیرونی ماجرا واقع شد این بود که حکومت دزدان بهتر از حکومت قاتلان است.
شاید بگویید اینکه حکومت طالبان همان حکومت قاتلان است، به خوبی روشن است. اما چرا حکومتهای دموکراتیک پس از سقوط طالبان را حکومت دزدان مینامی؟
برای اینکه حکومتهای کرزی و غنی را حکومت دزدان بدانیم، به اسناد مفصلی که دزدیها را مستند کرده باشند نیاز نداریم. فقط کافی است یک سوال ساده را بپرسیم: آن همه کمک میلیارد دالری که در دوران این حکومتها به افغانستان آمدند، کجا شدند؟ اگر همهی آن پولها دزدی نشدهاند، باید رد پایشان را در جایی، جز در جیب سهامداران قدرت، یافت. پایتخت (حتا پایتخت) هنوز برق ندارد؛ سرکها و خیابانها و جادهها ترمیم نشدهاند؛ از سیستم ترافیکی موثر، حتا در حد نصب چراغ، خبری نیست؛ آلودگی در شهر بیداد میکند؛ دو دهه است که هنوز پروژهی توزیع تذکرهی الکترونیکی به سرانجام نرسیده است؛ نوسازی و بهسازی شهری ناپیداست؛ معاش معلمان، همان معاش نخور و بمیر، تا ماهها پرداخته نمیشوند؛ وعدههای دولت قولهایی هستند نوشتهشده بر یخ و نهادهشده در آفتاب؛ سربازان اردوی ملی غذای درست نمیخورند؛ بروکراسی نفسگیر ادارات روی اصلاح را نمیبیند و سرعت کارکرد سیستم در حد سرعت سنگپشت است؛ رشوهگیری قاعده است و نه استثنا و نه رویهی نادر و هزاران مورد دیگر. از پایتخت که بیرون بروید، از تغییر و پیشرفت و بازسازی حتا سخن هم گفته نمیشود.
اگر میلیاردها دالری که در دو دهه به افغانستان سرازیر شدند دزدی نشدهاند، پس به کجا رفتهاند؟ اگر حکومت کرزی حکومت دزدان نبود و اگر حکومت فعلی حکومت دزدان نیست، حکومت دزدان چگونه حکومتی است؟
با این همه، اکثر مردم هنوز زنده ماندن در حکومت دزدان را بر مردن در زیر شمشیر قاتلان ترجیح میدهند. مردم هنوز به انتخابات امید بیشتری دارند تا به پولیس امر به منکر و نهی از معروف طالبان.