زن علیه زن

زن علیه زن

مريم برمك – استاد دانشگاه کابل

در جامعه‌ی مردسالار افغانستان، به‌دليل موقعيت و جايگاه اقتصادی و اجتماعي مرد، هم مرد و هم زن به مرد احترام بیش‌تر قايل است. مادر به فرزند پسر اهميت زياد مي‌دهد، چون از جامعه ياد گرفته و يا بهتر بگويم سرشت جامعه در افغانستان همین است. مادر در اين مورد مثال خوبي است؛ زيرا عاطفه‌ی مادري قوي‌ترين عاطفه‌اي‌ست كه باید پسر و يا دختربودن فرزند نزد آن كم­رنگ و بي‌معنا باشد‌، ولي خواسته يا نخواسته حتا مادر به فرزند پسر اهميت زياد قايل است و احترام فرزند پسر را بيش‌تر از دختر دارد. مسأله‌ی دوست‌داشتن، موضوع جداست و اين‌جا روي سخن با موضوع احترام و اهميت فرزند است. به‌طور مثال اگر قرار باشد مادري به فرزندان غذا آماده كند، بديهي است كه اول براي فرزند پسر خود غذا آماده مي­كند بعد به دختر؛ چه رسد به اين‌كه دختران نقش همكار و دستيار مادر را در خدمت‌رساني به مردان خانواده نيز دارند. در نهاد خانواده اگر مردي با همسر خود در كار خانه همكاري كند، از طرف زن‌هاي ديگر خانواده عكس‌العمل منفي بيش‌تر است تا مردان و موارد ديگر… .

نه تنها در نهاد خانواده، بلكه در اجتماع نيز اين مسأله مشهود است. مثلا يك زن ترجیح می‌دهد که در پست‌هاي بالاتر ادارات، مرد باشد تا يك زن. البته در اين مورد به دلايل متعددي استثنا وجود دارد ولي در كُل حتا در ادارات، زنان مردپذيرتر و زن‌ستيزترند.

تمامي اين موضوعات از موقف اجتماعي مرد منشأ مي­گيرد، چون جامعه مردسالار است و به مرد اهميت بيش‌تر قايل است، مردان و زنان همين‌طور تربيت شده‌اند كه به مرد احترام بيش‌تر قايل باشند.

امروز كه در رسانه­ها، نشریه‌ها و شبکه‌های اجتماعی داد از حقوق زن و آزادي زنان و منع خشونت عليه زنان زده مي­شود، نه تنها هيچ دردي را دوا نكرده، بلكه به آن افزوده است. با وجود اين‌كه قوانيني مبني بر منع خشونت عليه زنان وضع شده و آزادي‌هایي براي زنان داده شده، چرا هنوز هيچ مشكلي را حل و دردي را دوا نكرده است؟

مشكل اصلي اين‌جاست كه زنان جامعه‌ی ما هنوز به خودآگاهي نرسيده‌اند و ارزش و مقام خود را به‌عنوان يك انسان درك نكرده‌اند. گاهي دست به دامن شعار «مساوات مرد و زن» مي­برند و گاهي فكر مي­كنند همين كه اجازه‌ی كار در بيرون از منزل را دارند، به آزادي‌شان رسيده‌اند. كسي كه مفهوم آزادي را نفهمد و از حقوق خود آگاهي كامل نداشته باشد و جايگاه خود را منحيث انسان در هستي، در جامعه و در نظام خانواده درك نكند، آزادي و رعايت حقوقش براي او بي­مفهوم است. به‌طور مثال يك‌بار زن به‌خاطر اين‌كه حقوق مساوي با مرد دارد و مرد چون بيرون از منزل كار مي­كند، زن هم مي‌تواند كار كند، يك تعداد زيادي از زنان توانستند هنجارهاي خانواده را شكسته و در ادارات دولتي و خلاصه بيرون از منزل كار كنند؛ اما امروزه مي­بينيم كه اين موضوع نه تنها به آزادي نينجاميد، بلكه زن را اسيرتر از قبل ساخت؛ زيرا وقتي بيرون از منزل كار نمي­كرد، فقط وظيفه‌اش كار خانه و نگهداري و تربيت فرزندان بود، اما امروز ديگر بر اين مسئوليت‌ها، مسئوليت كار در بيرون از منزل نيز افزوده شد؛ پس زني كه همزمان چندين مسئوليت را به دوش مي­كشد، چطور از عهده‌ی اين همه برايد، به‌خصوص كه در محيط كار نيز با انواع مشكلات مواجه است.

تمامي اين مشكلات ناشي از اين است كه زنان افغانستان آگاهي كامل به حقوق و ارزش‌هاي‌شان ندارند و برداشت آنان از آزادي بسيار سطحي و ظاهربينانه است.

آزادي در اين نيست كه ما بتوانيم بيرون از منزل كار كنيم و يا هر طور لباسي كه خواستيم بپوشيم، بلكه آزادي در اين است كه به تمام حقوق انساني ما با توجه به ظرفيت‌ها و ظرافت‌ها و تفاوت‌هاي ما با مردان در نظر گرفته شده و مراعات شود. ما حق داريم بيرون از منزل كار كنيم. اين كار نه‌تنها به رشد فردي خود ما كمك مي­كند، بلكه با ايفاكردن نقش همكار در اقتصاد خانواده يك مقدار بار از دوش مردان خانواده نيز كم مي­شود؛ اما در مقابل مرد نيز بايد مسئوليت پذيرفته، بخشی از مسئوليت‌های كار خانه و پرورش فرزند را از دوش زن بردارد؛ نه با منت و باركردن احسان، بلكه همان‌طور كه زن، كار در بيرون از منزل را به دوش مي­گيرد، مرد نيز با جبين گشاده و بدون اين‌كه فكر كند احساني كرده است، در امور منزل و فرزندداري با زن همكاري كند.

در مسأله‌ی لباس نيز قضيه همین است. اگر ما فكر كنيم كه ديگر حجاب نكنيم، آزاديم، اين يك اشتباه مطلق است. لباس به طرز ديد هركس بستگي دارد، كسي كه حجاب را محروميت مي­داند، حجاب برايش عین از دست‌دادن آزادي است و كسي كه حجاب را مصئونيت مي­داند، حجاب‌نكردن برايش عين از دست‌رفتن آزادي است. البته در اين‌جا جدا از مسايل شرعي حرف مي­زنيم و روي سخن ما مطلق با زن است كه از آزادي چه تعبيري در ذهن دارد.

جانِ كلام اين‌كه اگر زنان مي­خواهند به آزادي برسند، بايد اول به آگاهي برسند و بدانند كه آزادي يعني چه؟ در كدام بخش‌ها؟ و به چه شكل؟ در غير آن تحميل هرگونه آزادي، اسارت است. اين ما هستیم كه با عدم درك دقيقِ موقف و جايگاه خود در اجتماع و ناآگاهي از توانايي‌ها و حقوق خود، زنجيرهاي جديدي را به‌نام آزادي بر دست و پا مي­زنيم. اگر به تاريخ جهان و كشورهاي كه زنان‌شان دست‌کم به آزادي نسبي رسيده‌اند، نگاه كنيم، درخواهيم يافت كه زنان اول به موقف و جايگاه خود منحيث انسان آگاهي يافته‌اند، بعد مبارزه كرده‌اند. اين را نيز بايد بدانيم كه مبارزه بدون آگاهي و ديكته‌شدن توسط ديگران، نتايج عكس خواهد داشت ولي مبارزه‌اي كه با آگاهي كامل صورت گيرد، بي‌نتيجه نخواهد ماند.

دیدگاه‌های شما
  1. سلام
    اول متن خیلی خوب پیش می‌رفت
    اما نتیجه گیری مفیدی نشد
    زن باید به آگاهی برسد.؟.. باید توضیح داده میشد این آگاهی از چه برای چه و چگونه باشد ..
    محتوا با پیشرفت متن ضعیف شد و هیچ برداشت مفیدی برای مخاطب نداشت
    تشکر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *