پناهنده‌ی ایرانی در افغانستان؛ نوازنده‌ای که ساز زندگی‌اش کوک نمی‌شود

پناهنده‌ی ایرانی در افغانستان؛ نوازنده‌ای که ساز زندگی‌اش کوک نمی‌شود

پنج سال پیش از روی ناگزیری سه تارش را برداشت و راهی سفر شد. سفر دایمی از وطنی که همه چیزش را گرفته بود به خانه‌ی همسایه‌ی شرقی که «سلامش را پاسخ نخواهد گفت».

وقتی در ماه میزان سال 93 به هرات رسید، هیچ چیز میزان به‌نظر نمی‌رسید. کوبه‌ی درِ هر اداره‌ای را که کوبید، به‌رویش باز نشد. و یا هم اگر باز شد، به موی دُم اسبی، به کولاه کپ فرانسوی و به لهجه‌ی اصفهانی‌اش خندیدند. همایون زارعان ماه‌ها دور خودش می‌چرخید و نمی‌دانست به کجا مراجعه کند و چگونه درخواست پناهندگی بدهد. البته وقتی هم به بخش روابط خارجه‌ی فرماندهی پولیس و آمریت توریزم هرات مراجعه می‌کند، مسئولان آن‌ به‌دلیل عدم آگاهی از شرایط پناهندگی، به او جواب رد می‌دهند و با تمسخر می‌گویند که افغانستان به کسی پناهندگی نمی‌دهد.

سه سال می‌شود که او در افغانستان پناهندگی سیاسی گرفته است و حالا در کمپی در شرق کابل، در اتاقک چوبی، بدون برق، بخاری و دروازه با دو پتو شب و روز سر می‌کند.

از جاسوس‌انگاری تا محاکمه

در سیزدهم جوزای سال 94 خورشیدی، مأموران امنیت ملی، در پارکی در شهر هرات، همایون زارعان را بازداشت می‌کنند. مأموران امنیت ملی 12 شبانه روز از او بازجویی می‌کنند.

«می‌گفتند این‌جا آمدی که چه کسی را بکشی؟ و بعد که تحقیق کردند، فهمیدند که من مخالف دولت ایران هستم. در لب‌تاپم یک سری فیلم از تظاهرات ایران و سخنرانی‌هایم بود. هرچه مواد داشتم، دیدند و فهمیدند که من مخالف رژیم هستم.»

سرانجام در دادستانی هرات علیه زارعان، پرونده‌ی جنایی تشکیل می‌شود. پرونده‌ای با اتهام‌های متنوع و سنگین: جاسوسی برای دولت ایران در خاک افغانستان، ارتباط با گروه‌های تروریستی، قاچاق، جعل اسناد و اقامت غیرقانونی.

قاضی در نخستین جلسه‌ی دادگاه به زارعان برائت می‌دهد، اما او آزاد نمی‌شود. به جرم جعل اسناد و اقامت غیرقانونی شش ماه پشت میله‌های زندان هرات می‌رود.

او می‌گوید پس از ترک ایران در جریان هفت-‌هشت ماهی که در هرات بدون سرنوشت بوده، تصمیم می‌گیرد که برای یافتن شغل، اقامت بگیرد. شخصی از او پول می‌گیرد که برایش اقامت بگیرد، اما شناس‌نامه‌ی جعلی درست می‌کند و همین مساله پای او را به زندان هرات می‌کشاند.

او از زندان هرات تجربه‌های تلخ و شیرینی دارد؛ چندین بار هم‌سلولان افغان به او حمله می‌کنند، آن‌هم به‌دلیل کار نکرده: بدرفتاری دولت ایران با مهاجران افغان و نفرت افغان‌ها از دیدن یک ایرانی در افغانستان. در مقابل افرادی هم بوده‌اند که برخورد خوبی با او داشته‌اند؛ به‌قول خودش این برخوردهای خوب، برایش روزنه‌ی امیدی بوده برای زنده‌بودن و زندگی‌کردن.

همایون زارعان در دانشگاه هنر اصفهان تحصیل کرده و در رشته‌ی موسیقی سنتی یا موسیقی ملی ایران کارشناسی ارشد گرفته است

در کل تمام ماجرای گرفتاری و محاکمه و زندانی‌شدن همایون زارعان، یک سال و 13 روز در بر گرفته است. می‌گوید دستگاه عدلی و قضایی افغانستان روحیه‌ی بیگانه‌ستیزی دارد؛ زیرا در چشم دادستان‌ها و قاضی‌ها اول یک بیگانه بوده و سپس یک خلاف‌کار. با وجود این، از نظر او دستگاه ‌عدلی و قضایی دو کشور، از هم تمایزهایی هم دارد: «شیوه‌ی برخورد دستگاه قضایی افغانستان متأثر از افکار توده یا مردم است. یک شهروند ایرانی را به ‌چشم جاسوس و خلاف‌کار می‌بینند. تفاوت‌هایی هم با سیستم عدلی و قضایی ایران دارد؛ این‌که موقعی که در زندان هستی از طرف ارگان‌های دیگر شکنجه نمی‌شوی. آزادی‌هایی داری. حق انتخاب وکیل مدافع داری و او هم می‌تواند آزادانه کار خودش را پیش ببرد و حتا وکیل مدافع به‌طور رایگان در اختیارت می‌گذارد. این خوب است.»

درخواست پناهندگی و کار در هرات

آقای زارعان از زندان هرات به حقوق بشر تماس می‌گیرد و درخواست کمک می‌کند. پس از چندی نماینده‌ی کمیشنری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان به دیدار او می‌رود و درخواست پناهندگی‌اش را ثبت می‌کند. در نخست او را به‌عنوان پناهنده‌ی موقت می‌پذیرد و پس از رهایی، برگه‌ی پناهنده‌ی سیاسی می‌دهد.

همایون زارعان پس از این، هر باری که با برگه‌ی پناهندگی سازمان ملل برای یافتن شغل، دروازه‌های اداره‌های دولتی و سازمان‌های کوچک و بزرگ خصوصی را می‌زند، دست رد به سینه‌اش می‌زنند. او می‌گوید که کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهندگان هیچ توضیحی در مورد حق و حقوق پناهندگی‌اش نمی‌دهد و بعد از یک‌ونیم سال خودش پرس‌وجو و تحقیق می‌کند که به‌عنوان یک پناهنده چه حقوقی دارد.

«آن‌ها در مورد حقوقم هیچ توضیحی نمی‌دادند. به من می‌گفتند که ما هیچ چیزی نداریم که به شما بدهیم. این‌جا غیر از خارج است. فقط یک برگه پناهندگی دادند که 90 درصد اداره‌های دولتی و خصوصی نسبت به این برگه هیچ شناختی ندارند.»

زارعان پس از پذیرفته‌شدن پناهندگی‌اش، روزی به‌منظور یافتن شغل به وزیر کار و امور اجتماعی نامه می‌نویسد. پاسخ می‌آید که به‌دلیل نداشتن شناس‌نامه و گذرنامه حق کار ندارد.

او بعدها با برخی اعضای انجمن ادبی هرات، آشنا می‌شود و از طریق آن‌ها در یکی دو شبکه‌ی تلویزیونی محلی کار پیدا می‌کند؛ ساخت و اجرای برنامه‌های ادبی و فرهنگی در بدل غذا و جای خواب، بدون امتیاز پولی. مدتی هم شاگرد خصوصی می‌گرفته و تئوری موسیقی، آهنگ‌سازی و سه تار آموزش می‌داده است. یک و نیم سال دیگر در یک مکتب دولتی به‌طور رایگان تدریس می‌کرده و مسئول گروه تیاتر و ترانه‌ی آن بوده است.

او می گوید: «در هرات وضع روحی خوبی نداشتم. کلیه‌های من عفونت کرده بود. سازمان از من خبری نمی‌گرفت. شبیه بازپرس‌ها با من برخورد می‌کردند. بعد از یک سال و نیم فهمیدم که چه حقوقی دارم و به سازمان مراجعه کردم. به‌رغم اعتراض و پی‌گیری شدید من، فقط چهار و نیم هزار افغانی به من می‌داد. وقتی دوباره شکایت کردم که این پول هزینه‌ی زندگی و اجاره‌ی خانه‌ی من نمی‌شود، بعد از حدود شش ماه به 8 هزار رسید. و با اعتراض‌های شدید دیگر این پول به 16 هزار افغانی رسید.»

آقای زارعان پس از اعتراض، در کمپی بیرون از شهر در اتاق بدون امکانات منتقل شده؛ جایی که به‌گفته‌ی او برای یک پناهنده‌ی سیاسی امن نیست.

«این در حالی است که با این مدرک پناهندگی که من دارم، در تمام کشورها به پناهندگان حق کار و تحصیل و زندگی می‌دهند. این مدرک را در این‌جا قبول ندارند و از کارکرد ساقط است. سازمان ملل این کاغذ را با مقدار ناچیزی پول به شما می‌دهد و می‌گوید برو داخل جامعه و دیگر به من ربطی ندارد.»

«تضییع حقوق» و اعتصاب آرام

همایون زارعان یک ماه پیش از هرات به کابل آمده است. حدود سه هفته قبل به‌دلیل «تضییع حقوق»‌ش سه شبانه‌روز در مقابل دفتر کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهندگان در کابل دست به اعتراض می‌زند. به گفته‌ی زارعان زمانی که رسانه‌ها از این مسأله خبر می‌شوند، مسئولان این دفتر برایش پیشنهاد سکوت در مقابل پول می‌دهند. زمانی که او پیشنهاد آن‌ها را رد می‌کند و مسأله رسانه‌ای می‌شود، دفتر کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهندگان توسط ماموران امنیت ملی او را همراه با وسایل‌اش به زور از مقابل دفتر برمی‌دارند و در اتاقک یک کمپ بدون امکانات و بیرون از شهر منتقل می‌کنند؛ جایی که به‌گفته‌ی خودش برای یک پناهنده‌ی سیاسی امن نیست.

«در اتاق چوبی، بدون در، بدون بخاری و با دو پتو مرا انداخته اند. اجازه نمی‌دهند با رسانه‌ها صبحت کنم. هدف‌شان از این کار این است که من خسته شوم و از حق و حقوقم دست بکشم.»

آقای زارعان می‌گوید که کمیشنری سازمان ملل در امور پناهندگان در افغانستان، هنوز در خصوص حقوق پناهندگان مواد کتبی در اختیارش نگذاشته و به‌طور شفاهی برایش گفته که این سازمان به جز پرداخت 200 دالر در ماه، دیگر مسئولیتی در قبال پناهندگان ندارد.

با تماس‌های مکرر چندین روز تلاش کردم که در خصوص ادعاهای همایون زارعان، پاسخ کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهندگان را بگیرم، اما مسئولان بخش روابط عمومی این سازمان پاسخی ندادند.

تا هنوز دولت افغانستان قانون پناهندگی ندارد. وزارت مهاجرین و عودت‌کنندگان می‌گوید که پیش‌نویس قانون پناهندگان را تهیه کرده وبرای طی مراحل قانونی به وزارت عدلیه فرستاده است. این قانون که اطلاعات روز به نسخه‌ای از پیش‌نویس آن دست یافته، دارای پنج فصل و 32 ماده است. در فصل دوم آن که راجع به حقوق پناهنده است، حق تحصیل، حق اشتغال، دسترسی به کلیه خدمات اجتماعی، بهداشتی، خدمات عدلی و قضایی، دسترسی به اطلاعات و حق مالکیت اموال غیرمنقول برای یک پناهنده به رسمیت شناخته شده است.

براساس آمار وزارت مهاجرین و عودت‌کنندگان افغانستان، 821 شهروند خارجی به دولت افغانستان درخواست پناهندگی سیاسی داده‌اند. از این میان،420 نفر آن شهروند پاکستانی، صد شهروند ایرانی، شش شهروند عراقی، یک شهروند چینی و بقیه‌ی آن‌ها شهروندان کشورهای تاجیکستان، بنگلادیش و دیگر کشورها هستند.

«در اتاق چوبی، بدون در، بدون بخاری و با دو پتو مرا انداخته‌اند. اجازه نمی‌دهند با رسانه‌ها صبحت کنم».

همایون زارعان، شهروند ایرانی، متولد اصفهان است و 35 سال سن دارد. در دانشگاه هنر اصفهان تحصیل کرده و در رشته‌ی موسیقی سنتی یا موسیقی ملی ایران کارشناسی ارشد گرفته است. مدتی هم شاگرد محمدرضا شجریان، موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز و خواننده‌ی محبوب ایرانی بوده است. در دوران دانشجویی و پس از آن فعالیت سیاسی داشته و به‌خاطر این فعالیت‌ها و نوع عقیده‌اش سه بار در ایران زندانی شده است.

«من مخالف نظام سرمایه داری و حکومت‌های دینی هستم. من انسان دیگراندیشی هستم. دین نباید وارد سیاست بشود و اگرنه دیکتاتوری و کشتار می‌شود.»

همایون زارعان می‌گوید هر جایی که برایش فرصت اشتراک، ادغام، کار، امنیت و زندگی داده شود، همان‌جا وطن‌اش خواهد بود. می‌گوید اگر این فرصت در افغانستان برایش فراهم شود، سه تارش را بر می‌دارد و در کنار افغان‌ها می‌ایستد و ساز سازندگی می‌زند.

«اگر حقوق من به‌عنوان یک بشر و یک انسان داده نشود، من از سازمان ملل می‌خواهم که مرا به جای امنی انتقال بدهد».

دیدگاه‌های شما
  1. من ماندم کی چرا افغانستانه انتخاب کرده چرا کشور ها خارجی دولت افغانستان به مردم خودش هم ارزش قائل نیست اگر دولت افغانستان خوب می‌بود به جایی می‌رسید از دست جنگ ما به ایران آمدیم و شما عزیز رفتین افغانستان انشالله کی روزی افغانستان هم آرام شود زیر یک چتر با برادران ایرانی خود زندگی کنیم به امید یک صلح پایدار

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *