رسانه‌های اجتماعی، دموکراسی را از درون فاسد می‌کند

رسانه‌های اجتماعی، دموکراسی را از درون فاسد می‌کند

ووکس ـ زک بیوچمپ
ترجمه: جلیل پژواک

اوایل ماه جنوری سال جاری در مراسم تحلیف «جیر بولسانارو»، رییس‌جمهور راست افراطی برزیل، گروهی از هواداران وی شعار غافل‌گیرکننده‌ای را سر دادند. آن‌ها بولسانارو، معاون وی یا حزب آن‌ها را تشویق نمی‌کردند، بلکه نام شبکه‌های اجتماعی را تکرار می‌کردند: «فیس‌بوک، فیس‌بوک، فیس‌بوک! واتساپ، واتساپ، واتساپ!»

آن‌ها پیروزی‌ نامزد موردنظرشان را مدیون پلتفرم‌هایی چون فیس‌بوک و واتساپ می‌دانستند و در این امر کاملا هم بی‌راه نبودند. طی مبارزات انتخاباتی برزیل، یک گروه محافظه‌کار بودجه کارزار تبلیغاتی عظیمی را در واتساپ تأمین کرد. اطلاعات «دروغین و مضر» از جمله «اخبار جعلی» در مورد حریف بولسانارو از جناح چپ، در روزهای منتهی به انتخابات 8 اکتبر همچون توفانی از آتش‌ سراسر واتساپ را درنوردید. یک کارشناس برزیل می‌گوید که این کارزار نقش مهمی در پیروزی بولسانارو ایفا کرد.

خوشحالی هواداران بولسانارو به پیشرفت نگران‌کننده‌ی بشر در عرصه‌ی تکنولوژی اشاره داشت؛ رسانه‌های اجتماعی، که زمانی به‌عنوان فناوری اساسا دموکراتیک دانسته می‌شد، حالا به‌طور فزاینده‌ای برای برآورده‌کردن نیازهای اقتدارگرایان و متحدان آن‌ها به خدمت گرفته می‌شود.

بسیاری از ناظران می‌گویند که دولت‌های استبدادی مانند روسیه و چین در دست‌کاری‌کردن این پلتفرم‌ها برای به حاشیه‌راندن مخالفان داخلی‌شان و بی‌ثبات‌کردن دموکراسی‌های خارجی ماهر شده‌اند. با این‌حال آنچه که کم‌تر مورد توجه قرار گرفته این است که جناح‌های اقتدارگرا در کشورهای دموکراتیک، مانند سیاست‌مداران و احزاب راست افراطی که نسبت به هنجارهای دموکراتیک بی‌تفاوت هستند، از ماهیت رسانه‌های اجتماعی مدرن به نفع خود استفاده می‌کنند.

هم دولت‌های استبدادی و هم جناح‌های اقتدارگرا در کشورهای دموکراتیک، از پخش دروغ و اطلاعات مضر برای افزایش اقلیت‌هراسی، تضعیف مخالفان‌شان و تضعیف اعتماد مردم به رسانه‌های مستقل استفاده می‌کنند. هم انتخابات ریاست‌جمهوری 2016 ایالات متحده و هم انتخابات 2018 برزیل ثابت کردند که رسانه‌های اجتماعی ابزاری عالی برای این نوع فعالیت‌ها است.

رسانه‌های اجتماعی با این‌که در مواقعی مطمئنا به جنبش‌های طرفدار دموکراسی کمک می‌کند، اما در کل احزاب و اقتدارگرایان راست افراطی از آن سود می‌برند. رسانه‌های اجتماعی که زمانی متحد دموکراسی تلقی می‌شد، اکنون به طور فزاینده‌ای دشمن دموکراسی شده است.

پخش اطلاعات غلط در رسانه‌های اجتماعی آسان‌تر از اصلاح آن و شعله‌ورکردن اختلافات اجتماعی آسان‌تر از رفع آن است. ماهیت نحوه تعامل ما در فیس‌بوک و بقیه رسانه‌های اجتماعی به جناح‌های اقتدارگرا و راست افراطی کمک می‌کند تا تهداب نظام‌های دموکراتیک را تضعیف کنند و حتا زمینه را برای به چنگ گرفتن قدرت فراهم کنند.

به‌نظر می‌رسد ما باید این حقیقت تلخ را که رسانه‌های اجتماعی، به روشی که اکنون از آن‌ استفاده می‌شود در واقع یک رسانه‌ی اقتدارگرا می‌باشد، بپذیریم.

راست‌ افراطی و استفاده از رسانه‌های اجتماعی

ژورنال دموکراسی یکی از آدرس‌های آکادمیک اصلی برای تحلیل وضعیت فعلی سیاست دموکراتیک است. جدیدترین شماره این ژورنال شامل مقاله‌ای از رونالد دیبرت، دانشمند سیاسی و رییس Citizen Lab تکنولوژی محور دانشگاه تورنتو است. او در این مقاله نقش رسانه‌های اجتماعی در سیاست مدرن را به بررسی گرفته است. نتیجه‌گیری آقای دیبرت بسیار نگران‌کننده است.

آقای دیبرت می‌نویسد: «نمی‌توان انکار کرد که سقوط‌مان به نئوفاشیسم تا حدی تقصیر رسانه‌های اجتماعی است.» ده سال پیش این نظر که اکنون نظر مشترک بسیاری روزنامه‌نگاران و دانشمندان است، پوچ به‌نظر می‌رسید.

در سال 2009، ایرانیان در اعتراض به انتخابات تقلب‌آمیز این کشور به خیابان‌ها ریختند. جنبش سبز راه افتاد و معترضان برای گسترش پیام خود در سطح جهان، از فیس‌بوک و یوتیوب استفاده کردند. دو سال بعد، اعتراضات بهار عربی قدرت واقعی رسانه‌های اجتماعی را نشان داد. جنبش‌های اعتراضی با استفاده ماهرانه از رسانه‌های اجتماعی برای هماهنگی و ارسال‌ پیام، رژیم‌های تونس و مصر را سرنگون کردند.

در آن‌زمان، اجماع ناظران بر این بود که رسانه‌های اجتماعی و ماهیت آن دموکراتیک است. رسانه‌های اجتماعی زمینه‌ی گردش سریع اطلاعات را فراهم می‌کند و به شهروندان امکان می‌دهد که به‌راحتی سانسور دولتی را دور بزنند. رسانه‌های اجتماعی امکان برقراری ارتباط سریع بین گروه‌های بزرگی از افراد متفاوت را فراهم می‌کند و فعالان را با ابزار جدیدی برای سازماندهی فعالیت‌ها و اقدامات‌شان مجهز می‌کند. باور بر این بود که گسترش رسانه‌های اجتماعی دولت‌های استبدادی را تضعیف و دموکراسی‌ها را تقویت می‌کند؛ یا دست‌کم این استدلال قناعت‌بخش به‌نظر می‌رسید.

این استدلال مخالفانی چون نویسنده منتقد «اوگنی موروزوف» نیز داشت، اما بهار عربی و نقش رسانه‌های اجتماعی در آن مخالفان گسترش رسانه‌های اجتماعی را پس زد. مجله ام‌آی‌تی تکنولوژی ریویو در سال 2013 در شماره‌ای تحت عنوان «داده‌های بزرگ سیاست را نجات می‌دهد» مصاحبه‌ای با «بونو وکس»، خواننده ایرلندی را منتشر کرد که می‌گوید تکنولوژی‌های جدید «برای دیکتاتورها مرگ‌بار» است. این تئوری تا حدی درست از آب درآمد، آخر جلوگیری از گردش اطلاعات در رسانه‌های اجتماعی می‌تواند دشوار باشد. ولی بعدا متوجه می‌شویم که جلوگیری از گردش و گسترش اطلاعات غلط نیز به همان‌ اندازه دشوار است. گسترش سریع اطلاعات ویژگی اصلی رسانه‌های اجتماعی است. این‌که رسانه‌های اجتماعی را ابزار تقویت دموکراسی می‌نامند نیز به دلیل همین ویژگی است. با این‌حال، دولت‌های استبدادی و جناح‌های اقتدارگرا در کشورهای دموکراتیک می‌توانند با بارگذاری اطلاعات غلط و مضر در رسانه‌های اجتماعی، از همین ویژگی علیه دموکراسی استفاده کنند.

یک سیاست‌مدار کاربلد یا یک حزب سیاسی که به‌دنبال بی‌اعتبارکردن منتقدان خود در فضای آنلاین باشد، نیاز ندارد جلو سخنان آن‌ها را بگیرد. در عوض، این سیاست‌مدار یا حزب سیاسی می‌تواند با راه‌اندازی توفانی از اطلاعات غلط و گمراه‌کننده رقیب یا منتقدش را هدف قرار دهد و از این طریق شهروندان عادی را گیج کند.

آقای دیبرت در مقاله‌اش به پژوهش‌های مختلفی اشاره کرده است که چگونگی کارکرد توفان اطلاعات غلط و اضافه‌بار اطلاعات را بیان می‌کنند. او می‌نویسد:

سونامی اطلاعاتی همیشه برپا و ریال‌تایم محیط مناسبی را برای گسترش دروغ، تئوری توطئه، شایعه و درز اطلاعات ایجاد می‌کند. ادعاها و روایات بی‌اساس به سرعت همه جا را می‌گیرند اما تلاش‌های راستی‌آزمایی به سختی می‌توانند ره به جایی ببرند. مردم عادی به‌شمول پژوهش‌گران و روزنامه‌نگاران تحقیقی ممکن است تخصص، ابزار و یا زمان لازم را برای تأیید صحت و سقم ادعاها نداشته باشند. در همین‌حال، رسوایی‌های تازه یا ادعاهای عجیب‌وغریب پیوسته سراغ کاربران می‌روند و مرز بین واقعیت و دروغ را از بین می‌برند. بدتر از آن، پژوهش‌ها نشان داده‌اند که تلاش‌ها برای «خنثا‌کردن شایعات با مستقیما تکذیب آن ممکن است به گسترش آن از طریق افزایش تاثیرگذاری شایعه کمک کند.» به عبارت دیگر، تلاش برای تصحیح اطلاعات غلط یا شایعه می‌تواند به تکثیر و حتا پذیرفته‌شدن آن کمک کند.

کارزار تبلیغاتی از طریق واتساپ در برزیل نمونه‌ی برجسته‌‌ی تأثیری است که دیبرت از آن سخن می‌زند. کارزاری که در برزیل برای انتشار اطلاعات غلط به راه افتاد، به خوبی تمویل می‌شد و به این دلیل افشا یا بی‌اعتبارکردن آن برای مخالفان بولسانارو یا مطبوعات مستقل برزیل بسیار دشوار بود. اطلاعات غلط درون پیام‌های این کارزار طوری طراحی شده بود که به چشم درصد قابل‌توجهی از افرادی که با آن در واتساپ روبه‌رو می‌شدند، چیزی از حقیقت کم نداشت.

دونالد ترمپ و متحدانش در جبهه محافظه‌کار امریکا نیز استراتژی مشابهی استفاده می‌کنند. رییس‌جمهور دروغ می‌گوید، خیلی هم زیاد و مکرر و وقتی مطبوعات اصلی دروغ او را افشا می‌کنند، رسانه‌های جناح راست این دروغ‌ها را یا برخی شواهد ساختگی را برای راست‌نمایی این دروغ‌ها در رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند و به این ترتیب هواداران دوآتشه رییس‌جمهور همان دروغ را حقیقت محض می‌بینند.

پژوهش جدیدی نشان می‌دهد که محافظه‌کاران چهار برابر بیش تر احتمال دارد که اخبار جعلی را در فیس‌بوک به اشتراک بگذارند. پژوهش دیگری از محققان دانشگاه آکسفورد نشان می‌دهد که کاربران محافظه‌کار بیش‌تر احتمال دارد که محتوای «رسانه‌های بی‌ارزش» را منتشر کنند؛ رسانه‌هایی که عمدا اطلاعات غلط، گمراه‌کننده و نادرست را منتشر می‌کنند.

محققان آکسفورد می‌نویسند: «در تویتر، شبکه‌ای از حامیان ترمپ بیش‌ترین حجم اخبار بی‌ارزش را مصرف می‌کنند و بیش‌ترین لینک این‌گونه اخبار را به اشتراک می‌گذارند. صفحات [فیس‌بوکی] راست افراطی، جدا از صفحات جمهوری‌خواهان، بیش‌تر از همه‌ی کاربران دیگر، اخبار بی‌ارزش را به اشتراک می‌گذارند.»

این پدیده در ایالات متحده و برزیل ختم نمی‌شود. رودریگو دوترته، رییس‌جمهور فیلیپین نیز پایگاهی از هواداران آنلاین برای خود دست‌وپا کرده است و حتا افراد تاثیرگذار در رسانه‌های اجتماعی را جذب دولت کرده است. هواداران آنلاین دوترته به «ترول میهن‌پرستانه» مشهورند. آن‌ها پیام‌های نفرت‌آمیز را به منتقدان دوترته ارسال می‌کنند و کارزارهایی را برای بدنام‌کردن آن‌ها راه‌اندازی می‌کنند. سایت خبری «رپلر» در فیلیپین شبکه‌ای با بیش از 12 میلیون حساب تبلیغی طرفدار دوترته را در پلتفرم‌های مختلف شناسایی کرده است و گزارش داده که پس از آن، هواداران آنلاین دوترته کارزار هماهنگی را برای بدنام‌کردن این سایت به راه‌ انداخته‌اند. هشتگ #UnfollowRappler باعث شد که این سایت ده‌ها هزار «فالور» خود را در فیس‌بک از دست بدهد. از دست‌دادن فالور (دنبال‌کننده) برای یک نشریه آنلاین که سودآوری‌اش وابسته به کلیک کاربران و فالورها است، ضربه‌ی بزرگی به‌ شمار می‌رود.

رسانه‌های اجتماعی یگانه دلیل پیروزی پوپولیست‌های راست افراطی در انتخابات‌ها نیست. پیروزی‌ آن‌ها دلایل مختلفی دارد؛ از اختلافات قومی گرفته تا نگرانی در مورد جرایم و ضعف اپوزیسیون سیاسی. پوپولیست‌های راست افراطی از این موارد برای رسیدن به قدرت بهره برده‌اند. در نتیجه، سرزنش تکنولوژی برای پدیده‌ای که ریشه‌های سیاسی بسیار عمیقی دارد، ساده‌لوحانه است.

با این‌که مقصر چالشی که دموکراسی با آن در سطح جهان روبرو است، رسانه‌های اجتماعی نیست اما به‌نظر می‌رسد که این پلتفرم‌ها بحران را وخیم‌تر می‌کنند. ماهیت رسانه‌های اجتماعی سیاست‌مداران راست‌گرا را قادر می‌سازد تا مخالفان‌شان را به حاشیه برانند، پایگاه مردمی خود را تحکیم و شکاف‌ های اجتماعی را که به رسیدن آن‌ها به قدرت کمک می‌کند، تشدید کنند. رسانه‌های اجتماعی به آن‌ها کمک می‌کند که حتا در محدوده یک نظام سیاسی دموکراتیک مانند اقتدارگرایان رفتار کنند.

دیبرت می‌نویسد: «رسانه‌های اجتماعی نه‌تنها با اقتدارگرایی سازگار است بلکه ممکن یکی از دلایل اصلی گسترش شیوه‌های استبدادی در سراسر جهان باشد.»

راست‌گرایی افراطی چگونه از رسانه‌های اجتماعی سود می‌برد؟

شاید نیاز باشد فراتر از مقاله‌ی دیبرت و پژوهش‌هایی که او به آن استناد می‌کند گام برداریم. این‌طوری نیست که رسانه‌های اجتماعی به صورت اتفاقی یا تحت شرایط خاصی به گسترش رفتار استبدادی کمک کند؛ بلکه رسانه‌های اجتماعی ذاتا به پیشرفت سیاست‌مداران ضددموکراتیک در برابر مخالفان‌شان کمک می‌کند.

برای درک این مسأله، خوب است که نحوه استفاده یک سیاست‌مدار از رسانه‌های اجتماعی را به دو دسته تقسیم کنیم: استفاده عادی و سوءاستفاده. استفاده عادی از رسانه‌های اجتماعی صرفا ادامه آنلاین تاکتیک‌های تبلیغاتی دموکراتیک است: پرداخت هزینه تبلیغات برای پخش پیام شما در فیس‌بک یا آپلود یک فیلم تبلیغاتی در یوتیوب. سوءاستفاده از رسانه‌های اجتماعی شامل پخش عمدی اطلاعات غلط، تلاش برای تضعیت اعتماد به واقعیت جاافتاده، ترول و آزار و اذیت مخالفان است. استفاده عادی از رسانه‌های اجتماعی می‌توان برای همه‌ی سیاست‌مداران، چه راست‌ افراطی چه غیر از آن، به یک اندازه مفید باشد. اما استفاده منفی از رسانه‌های اجتماعی، آنگونه که در مبارزات انتخاباتی ترمپ و بولسانارو شاهد بودیم، ذاتا به نفع جناح‌های سیاسی ضد دموکراتیک و به ضرر مخالفان‌ آن‌ها واقع می‌شود.

انتشار اطلاعات غلط الزاما برگ پیروزی در انتخابات نیست. با این‌که رسانه‌های اجتماعی به پیروزی بولسانارو کمک کرد اما این‌که تا چه حد، مشخص نیست. پژوهش‌ها درباره این‌که آیا اخبار جعلی به پیروزی ترمپ در انتخابات 2016 کمک کرده است یا خیر، نتایج متناقضی ارائه می‌دهند. پژوهش گروهی از کارشناسان برجسته که در ماه مارچ در ژورنال معتبر Science منتشر شد نشان می‌دهد که هنوز شواهد کافی وجود ندارد که مشخص کنیم سوءاستفاده موثر از رسانه‌های اجتماعی چقدر در تغییر رفتارهای انتخاباتی نقش داشته است.

با این‌حال، سوءاستفاده از رسانه‌های اجتماعی می‌تواند اثرات مخربی بر دموکراسی بگذارد. اقتدارگرایان تنها با انتشار پیام خودشان برنده نمی‌شوند، آن‌ها با سوءاستفاده از شرایطی که تحت آن شهروندان یا نسبت به نهادهای دموکراتیک بی‌تفاوت می‌شوند یا به صورت فعال نسبت به آن‌ها خصومت می‌ورزند، پیروز می‌شوند. احزاب راست افراطی با تلاش در جهت افزایش بی‌تفاوتی سیاسی و تضعیف اعتماد به نهادهای دموکراتیک، خودشان را تقویت و رقبای‌شان را تضعیف می‌کنند.

راست‌گرایان افراطی می‌توانند از رسانه‌های اجتماعی برای تحریک تنش‌ها استفاده کنند؛ در واقع آن‌ها برای گرایش‌های اجتماعی که در اصل اقتدارگرایان راست افراطی را تولید می‌کند، آکسیجن فراهم می‌کنند. وقتی یک خبر جعلی دست به دست می‌شود، مهم نیست چه کسی آن را پخش کرده، مردم اعتمادشان را به نهادهای اجتماعی یا اصلا به ایده راستی در سیاست از دست می‌دهند. گسترش این نگرش به نفع جناح‌های اقتدارگرا واقع می‌شود و جناح‌های دموکراتیک را تضعیف می‌کند.

سامانتا بدشاو و فلیپ هوارد از دانشگاه آکسفورد، سال گذشته گزارشی را درباره سوءاستفاده سیاسی از رسانه‌های اجتماعی در 48 کشور منتشر کردند. آن‌ها استدلال می‌کنند که در هریک از این موارد، استفاده از ابزارهایی چون اخبار جعلی و ترولینگ، سلامت رژیم‌های دموکراتیک را تضعیف کرده و به نفع اقتدارگرایان واقع شده است. آن‌ها می‌نویسند: «شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد از رسانه‌های اجتماعی برای دست‌کاری و فریب‌دادن رای‌دهندگان و در نهایت تضعیف دموکراسی استفاده می‌شود. رسانه‌های اجتماعی که زمانی زیرساخت طبیعی برای به اشتراک‌گذاشتن شکایات جمعی و هماهنگی برای مشارکت مدنی بود، به ابزار کنترل اجتماعی تبدیل شده است که مشاوران سیاسی ماهرانه از آن استفاده می‌کنند و به طور یک‌سان در دسترس سیاست‌مداران در کشورهای دموکراتیک و دیکتاتوری قرار دارد.»

رسانه‌های اجتماعی به نحو دیگری نیز در خدمت سیاست‌مداران راست افراطی قرار می‌گیرد: آن‌ها از رسانه‌های اجتماعی برای دامن‌زدن به اختلافات اجتماعی استفاده می‌کنند.

احزاب راست افراطی از رسانه‌های اجتماعی برای سیاه‌نمایی گروه‌های دیگر از جمله اقلیت‌های نژادی، مهاجران و حتا (در مورد دوترته) مصرف‌کنندگان مواد مخدر استفاده می‌کنند. تمرکز آن‌ها بر این است که این گروه‌ها را ترسناک و خطرناک نشان دهند و ترس و نفرت علیه آن‌ها را افزایش دهند.

سهولت نشر و پخش شایعه و اطلاعات غلط در رسانه‌های اجتماعی و دشواری ذاتی افشای ماهیت این اطلاعات پس از نشر آن‌ها، رسانه‌های اجتماعی را به ابزار ایده‌آل برای پخش‌ پیام‌های عوام‌فریبانه تبدیل می‌کند. شما می‌تواند از رسانه‌های اجتماعی برای سیاه‌نمایی و بد جلوه‌دادن گروه‌های مخالف خود استفاده کنید. ولی وقتی همین گروه‌ها بخواهند تصویر شان را در نزد عموم بازسازی کنند، رسانه‌های اجتماعی کمکی نمی‌کند. پژوهشی در آلمان نشان داد در مناطقی که میزان استفاده از فیس‌بوک بیش‌تر است، آمار جرایم ناشی از تنفر که مهاجران را هدف قرار می‌دهد، نیز بالا است.

پیام‌های مخالف اصول دموکراتیک مطمئنا به نفع سیاست‌مداران طرفدار دموکراسی واقع نمی‌شود. حامیان این سیاست‌مداران بیش‌تر احتمال دارد که به برابری و آزادی به‌عنوان پایه و اساس دموکراسی متعهد باشند و بنابراین، وقتی یک سیاست‌مدار به تحریک تعصبات روی آورد، احتمال پیروزی‌اش کم‌تر می‌شود. هرچه عصبانیت بیش‌تری در فضا حاکم باشد، به نفع نیروهای ضددموکراتیک است.

تحلیل BuzzFeed نشان می‌دهد که بین سال‌های 2012 تا 2017، هفت مقاله از 10 مقاله محبوب در مورد آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، در فیس‌بوک جعلی بوده‌ است. مرکل به‌عنوان قهرمان ارزش‌های لیبرال اروپایی و یکی از مهم‌ترین مخالفان موج راست افراطی در این قاره دانسته می‌شود. سه مقاله از هفت مقاله جعلی در فهرست BuzzFeed، حمله به رویکرد گذشته‌ی مرکل در مورد مهاجران و مهاجرت بود. همه‌ی این مقالات طوری نوشته شده بودند که مهاجران را به‌عنوان تهدیدی برای آلمان و مرکل را دلسوز آن‌ها نشان دهند.

به‌نظر می‌رسد دست‌کم در مورد سیاست، رسانه‌های اجتماعی بیش‌تر به‌عنوان ابزاری برای تفرقه کار می‌کنند تا ایجاد اتحاد. سیلی از اطلاعات که تفکیک درستی و نادرستی آن برای شهروندان عادی غیرممکن است، درک مردم از جهان را دگرگون و باعث می‌شود که آن‌ها به تعصبات خودشان پناه ببرند. رسانه‌های اجتماعی، به روشی که امروز مورد استفاده قرار می‌گیرد، به نفع اقتدارگرایان واقع شده است.

رسانه‌های اجتماعی خیلی هم بد نیست، مگر نه؟

اگر منصفانه قضاوت کنیم، کشورهایی وجود دارد که در آن امیدواری که در عصر بهار عربی به رسانه‌های اجتماعی خلق شده بود، هنوز از بین نرفته است. در هنگری، جایی که نخست‌وزیر آن ویکتور اوربان مطبوعات مستقل را تقریبا خفه کرده است، فیس‌بوک ابزاری مفید برای شهروندانی است که می‌خواهند با پروپاگند دولت مقابله کنند. همین‌طور شهروندانی در ترکیه که مخالف رجب طیب اردوغان، رییس‌جمهور اقتدارگرای منتخب این کشور هستند، توانسته‌اند از رسانه‌های اجتماعی به طور موثر برای پخش پیام‌های ضد اردوغان در فضای آنلاین استفاده کنند. حتا در دیکتاتوری‌های سنتی‌تر، پتانسیل دموکراتیک رسانه‌های اجتماعی کاملا سرکوب نشده است. حکومت سودان در واکنش به جنبش اعتراضی گسترده که از رسانه‌های اجتماعی برای انتشار پیام خود استفاده می‌کردند، مجبور شد تعدادی از پلتفرم‌ها را مسدود کند.

با این‌حال، تمامی این مثال‌ها نشان می‌دهد که هر پوپولیست‌ راست‌گرای افراطی یا هر اقتدارگرایی در استفاده از رسانه‌های اجتماعی خوب عمل نمی‌کنند. تفاوتی بین فیس‌بوک هنگری که در برابر اخبار جعلی مقاومت می‌کند با فیس‌بوک برزیل وجود ندارد. این بولسانارو و حامیان وی هستند که در استفاده از پتانسیل تبلیغاتی رسانه‌های اجتماعی نسبت به اوربان و همراهانش، بهتر عمل کرده‌اند.

بهتر است به ماهیت رسانه‌های اجتماعی به‌عنوان رسانه‌ای فکر کنیم که به اقتدارگرایان قدرت می‌بخشد، اما نه از جنس قدرتی غیرقابل تفوق. رسانه‌های اجتماعی می‌تواند تحت شرایطی خاص و مناسب به نفع نیروهای طرفدار دموکراسی واقع شود. ولی وقتی هر دو طرف به اندازه‌ی کافی ماهر باشند، وزنه به نفع اقتدارگرایان جابجا می‌شود. سیل اطلاعات در رسانه‌های اجتماعی فضای کافی برای انتشار اطلاعات مهم در این رسانه‌ها باقی نمی‌گذارد.

در حال حاضر رسانه‌های اجتماعی نوعی تقلید از حالت کلاسیک «بازار ایده‌ها» در میدان‌های عمومی، می‌باشد. در این بازار به‌جای این‌که بهترین ایده‌ها در مناظره آزاد پیروز شوند، ایده‌های بد فراوانی وجود دارد که ایده‌های خوب را سرکوب می‌کند.

در آگست 2018، مجله ام‌آی‌تی تکنولوژی ریویو با بازبینی شماره سال 2013 اش تحت عنوان «داده‌های بزرگ سیاست را نجات می‌دهد»، مجموعه مقالاتی منتشر کرد که در آن بررسی شده است که آیا فناروی به قول خود عمل کرده است یا خیر. نتیجه‌گیری آن این بود که این مجله در 2013 بسیار ساده‌لوحانه عمل کرده است.

گیدئون لیچفیلد، سردبیر این مجله می‌گوید: «امروزه فناوری در حال از بین‌بردن سیاست به‌نظر می‌رسد تا نجات‌دادن آن.»

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *