عیسا قلندر
شما اگر تاریخچهی هر چیزی را در افغانستان بررسی کنید، میبینید که از طول و عرض آن خون میچکد. به طور مثال، نیروهای قهرمان امنیتی ما که عبارتند از اردو، پولیس و امنیت ملی شب و روز تلاش میکنند که تروریستان بُزدل و خرشُش را دستگیر کنند. آنها با تمام رمق دنبال تروریستان میدوند و جان خویش را به خطر میاندازند. شاید هیچ گاورودهی یافت نشود که منکر قربانیهای بیشمار نیروهای امنیتی کشور عزیز ما باشد. منظورم را فهمیدید؟ منظور من این است که از بس نیروهای امنیتی کشور برای دستگیری و نابودی تروریستان سگمقعد قربانی دادهاند، حالا تاریخچهی این مبارزه بسیار خونین است. اینکه رییسجمهور ما خطرناکترین تروریستان را از زندان آزاد میکند، چیز تازهای نیست.
اصل بحث ما خطوط سرخ دولت و مقامات است. «خط سرخ» در افغانستان تاریخچهی زردناکی دارد. باری یکی از رهبران قومی در میدان خداوراستی فریاد زد که توتاپ خط سرخ من است، وقتی شب به خانه رفت، معلوم نشد چه اتفاقی برای آن رهبر افتاد. فردا که از خواب بیدار شد، همه جا زرد شده بود. هرچه به او گفتند که استاد توتاپ خط سرخ توست، ایشان قبول نکرد و گفت این خط همیشه زرد بوده و زرد خواهد بود.
همینطور یکی دیگر از شخصیتهای ملی معروف به «بدیل در حال انتظار» چند سال پیش گفته بود که کاندیداشدن در انتخابات ریاستجمهوری برایش «خط سرخ» است، حتا اگر یک رای ببرد، کاندیدا خواهد شد. ایشان قسم خورده بود که تحت هیچ شرایطی با فلانی خاین و فلانی کمونیست یکجا نخواهد شد. تعدادی از جوانان که از مدتی با ایشان همکار بود به او میگفتند که «رییس صاحب! ما تو را میشناسیم. بهخدا بوی دالنخود به مشامت برسد، سنگر را ایلا کرده به مهمانی میروی. نگو همین گپها را که فردا به جنجال گرفتار میشویم»، اما ایشان قبول نمیکرد. تا اینکه بوی شوربا از وزیر اکبرخان به مشامش رسید و دیگر خبری از آن بدیل در حال انتظار و خط سرخش نبود. گفته میشود ایشان هماکنون سرآشپز تیم دولتساز مقرر شده و چپوراست در دیگ زردچوبه میاندازد که خط سرخ زایل شود.
از این «خط سرخ»های فردی زیاد بوده، برای یکی وزارت خارجه «خط سرخ» بوده و برای دیگری سیاستورزی فرهنگمدار «خط سرخ» است. برای یکی قراردادهای میلیاردی وزارتخانهها خط سرخ است و برای یکی یک چیز دیگر. اما مهمترین خط سرخها، «خط سرخ»های دولت جمهوری اسلامی افغانستان است. یکی از «خط سرخ»های دولت افغانستان آزادی انس حقانی بود. وقتی عمران خان، نخستوزیر پاکستان در نشستهایش با مقامات امریکایی و رهبران طالبان با خنده میگفت که انس حقانی آزاد میشود، جوانان قهرمان ما در شورای امنیت ملی و ارگ ریاستجمهوری به شور میآمدند و خطاب به ملت افغانستان میگفتند که خاطرتان جمع! آزادی این تروریست تمساحدل خط سرخ ماست. بگذارید دالخوران پاکستانی دلشان به حلوای بیبی خوش باشد، او قاتل هزاران انسان افغانستان است و ما به هیچوجه او را آزاد نخواهیم کرد. یا وقتی آقای خلیلزاد به کابل میآمد و کاپی توافقنامه را به رییسجمهور و رییس اجراییه ما فقط نشان میداد و میگفت که طبق توافق آنها با طالبان، انس حقانی باید آزاد شود. فردایش رییسجمهور کنفرانس خبری میگرفت و به شرکت برشنا هم دستور میداد که برق هیچ منطقهی کابل قطع نباشد تا همه بتواند پرسکنفرانس او را تماشا کند و در پرسکنفرانس میگفت که ما دولت مستقل هستیم، از هیچ کسی دستور نمیگیریم و هرقدر هم فشار بیاید انس حقانی را آزاد نمیکنیم. اما متأسفانه که یکی دیگر از خطهای سرخ مملکت ما دیروز زرد شد و آقای غنی مجبور شد آزادی انس حقانی را رسانهای کند.
ایشان در این مورد خطابهی زردناکی ارایه نموده گفت «آزادی انس حقانی و دو تروریست مشهور دیگر با آزادی هزاران تروریست که در ایام عید صورت میگیرد، فرق دارد. من میدانم که تروریستان صدها هزار خانوادهی افغانستان را داغدار کرده و عزیزانشان را به خون غلتانده، اما به تمام مردم افغانستان وعده میدهم که هیچوقتی به تروریستان اجازه نخواهم داد تمام 35 میلیون نفوس افغانستان را از بین ببرد.» ایشان در قسمت دیگر از سخنانش خطاب به تمام ملتهای جهان به خصوص پاکستان گفت «شرکای بینالمللی ما، بهویژه پاکستان بداند که ما یک خط سرخ دیگر هم داریم و به هیچ قیمتی حاضر نیستیم آن را زرد کنیم. بلی شما توانستید با فشاری که بر ما وارد کردید، ما را مجبور کنید که از یکی از خطوط سرخ خویش بگذریم. اما قسم به لایزال جلشأنُهُ که آخرین خط سرخ خویش را هیچگاهی زرد نخواهیم کرد و آن نظام جمهوریت ماست که خونچکان از کرزی صاحب به ما رسیده است.»
من مطمئنم که اگر آقای غنی را یک فشار دیگر بدهند، دیگر خبری از هیچ خط سرخی نخواهد بود. آنوقت زردیست که دنیا را خواهد گرفت. تنها آقای غنی نه، بلکه همه مقامات در مقابل فشارها تسلیماند. تاریخچهی زردناک خطوط سرخ گواه این مسأله است.