خلیفه ابوگُم‌نام؛ جانشینی و مشروعیت در دولت اسلامی (داعش)

خلیفه ابوگُم‌نام؛ جانشینی و مشروعیت در دولت اسلامی (داعش)

وار آن د راکس ـ هارورو اینگرام و کریگ وایتساید
مترجم: جلیل پژواک

سه روز پس از کشته‌شدن ابوبکر البغدادی، دولت اسلامی پیام کوتاهی را منتشر کرد که در آن «ابوحمزه القریشی»، سخن‌گوی جدید این گروه، خلیفه «ابوابراهیم الهاشمی القریشی» را به‌عنوان «امیر جدید مسلمانان» معرفی می‌کند. خارج از کمیته مرکزی دولت اسلامی و احتمالا رییس‌جمهور ترمپ، تعداد اندکی هویت واقعی پشت این نام‌های مستعار را می‌شناسند. جنبشی که برای رسیدن به رهبری جنبش جهادی جهانی اسیر کرد، وحشت آفرید، تجاوز کرد و کشتار راه‌ انداخت، حالا فرد ناشناخته‌ای را با نام مستعار برای رهبری معرفی کرده و از اعضا و هوادارانش در سراسر جهان خواستار بیعت با وی شده است.

سران دولت اسلامی مطمئنند که این قمار موفق خواهد شد؛ زیرا خلیفه‌ی جدید با استفاده از روشی که اولین‌بار در سال 2006 و بعدا در سال 2010 و متعاقبا امسال به کار برده شد، انتخاب شده است. این انتقال رهبری دولت اسلامی را قادر ساخته پس از دست‌دادن رهبرش دوام بیاورد و خلیفه‌ی جدید مشروعیت پیدا کند. نکات ظریف این انتقال از چشم بیگانه‌ها دور می‌ماند، اما مخالفان دولت اسلامی و رقبای این گروه در جامعه جهادی، غافل نمی‌مانند. همان‌طور که تحلیل عالی «کل بونزل» نشان می‌دهد، مخالفان دولت اسلامی ابوابراهیم را به‌عنوان «هیچ‌کس ناشناخته» به استهزا گرفته‌اند و جانشینی وی را تقلبی خوانده‌اند. با این‌حال، در کم‌تر از یک ماه، افراد بسیاری از سراسر جهان با وی بیعت کرده‌اند. این نشان می‌دهد که حامیان دولت اسلامی باز هم یک فرد ناشناخته را به‌عنوان راهنمای منصوب‌شده‌ی الهی نه‌فقط برای گروه‌شان بلکه -از نظر آن‌ها- برای کل جهان اسلام، به رسمیت خواهند شناخت.

برای دانستن آنچه که امروز جریان دارد باید انتقال رهبری دولت اسلامی در گذشته را مرور کنیم، منطقی را که براساس آن رهبران جدید انتخاب می‌شوند بررسی و کشف کنیم که چه رسم و رسومی را این گروه، از یک جانشینی تا به جانشینی دیگر تکرار می‌کند. دولت اسلامی زمینه‌ی انتقال مشروعیت از رهبر قدیمی به رهبر جدید را فراهم می‌کند و تا زمانی که ممکن است هویت رهبر جدید را پنهان نگه می‌دارد و رهبر قدیمی را پس از مرگش در ادبیات این گروه ارتقا می‌دهد. این روندهای موازی هم خطرات و هم فرصت‌های تازه را نه‌فقط برای رهبر جدید، بلکه برای کل جنبش به همراه دارد.

بازهم مردی گم‌نام

اقتدار و مشروعیت ارشدترین رهبر دولت اسلامی مبتنی بر تلفیقی از مفاهیم اقتدار عقلانی-قانونی (یعنی اطاعت از «قوانین» و مقررات وضع‌شده به شیوه عقلانی) و اقتدار سنتی (که ناشی از احترام به عادات، رسوم و سنت‌ها می‌باشد) «ماکس وبر» است. بر این اساس، انتخاب رهبر جدید هم به اقناع روند قانونی و عقلانی مانند شورا (مجلس مشورت) و هم برآورده‌کردن معیارهای سنتی مانند قریشی‌بودن رهبر است. دولت اسلامی با معرفی خلیفه‌ی جدید خود تلاش کرده هم معیارهای قانونی-عقلانی و هم معیارهای سنتی را برآورده کند. با این‌حال به‌لحاظ تاریخی سابقه نداشته که رهبر فردی ناشناخته باشد. ولی دولت اسلامی سودش را در معرفی رهبران ناشناخته به هواداران این جنبش می‌بیند؛ با معرفی رهبر ناشناس، این گروه از یک‌سو از هویت و جان رهبر جدید محافظت می‌کند و از سوی دیگر زمینه را برای شروع تازه برای رهبر جدید فراهم می‌کند. این رویکردی است که طی بیش از یک دهه برای دولت اسلامی موثر واقع شده است.

دولت اسلامی تا به حال سه بار رهبر عوض کرده است. اولین انتقال رهبری از ابومصعب‌الزرقاوی، بنیان‌گذار کاریزماتیک این جنبش در سال 2006 به ابو عمر البغدادی، اولین امیر دولت اسلامی عراق بود. وقتی ابو عمر در سال 2010 در عملیات مشترک نیروهای ویژه عراق و ایالات متحده کشته شد، دولت اسلامی عراق ابوبکر البغدادی را امیر اعلام کرد. بغدادی در سال 2014 خلیفه شد. سومین انتقال رهبری در سال جاری اتفاق افتاد؛ خلیفه ابوابراهیم جانشین ابوبکر البغدادی شد. اگر دقت کنیم، شباهت‌های چشم‌گیری بین هر انتقال رهبری و انتخاب رهبر وجود دارد.

داعش در هر سه مورد جانشین‌ها را علمای فقه توصیف کرده که می‌توانند جنبش را از نظر قانونی و معنوی رهبری کنند. در هر سه مورد، جانشین‌ها علاوه‌براین‌که علمای خودآموخته یا آموزش‌دیده فقه بوده‌اند، کهنه‌سربازان جهاد علیه اشغال‌گران و رژیم‌های محلی «مرتد» نیزه بوده‌اند و بنابراین رزمندگان باهوش و قادر به رهبری جهاد توصیف شده‌اند. برخلاف زرقاوی که نشد شاهد تاسیس «دولت اسلامی» در عراق باشد، هر سه رهبر اخیر به‌عنوان «امیر مومنان» اعلام شده‌اند. هر سه نفر ادعا کردند که دارای اصل و نسب قریشی هستند و بنابراین با حضرت محمد جد مشترک دارند. این الزام که رهبر سیاسی باید اصل و نسب قریشی داشته باشد در سند شورای شریعت دولت اسلامی عراق در اوایل سال 2007 تحت عنوان «مطلع‌کردن بشر از تولد دولت اسلامی» تصریح شده است. اتفاقا متن این سند در بین دارایی‌های ابوبکر البغدادی در آخرین مخفی‌گاه او در عراق یافته شده است.

هر سه رهبر دولت اسلامی القاب جدید اختیار کردند تا عمدا هویت اصلی‌شان را پنهان نگهدارند. با این‌که این عمل گاهی اوقات باعث سردرگمی در صفوف جنگ‌جویان دولت اسلامی در مورد رهبر این گروه شده است، اما از سوی دیگر عامل گمراه‌شدن رقبای دولت اسلامی در جریان انتقال رهبری این جنبش شده است. برای مثال، ابو عمر البغدادی چنان چهره‌ی ناشناخته‌ای بود که وقتی در سال 2006 به‌عنوان اولین امیر دولت اسلامی عراق معرفی شد، ارتش امریکا به‌طور علنی اعلام کرد که چنین فردی وجود ندارد. خطای این تحلیل شرم‌آور یک سال بعد توسط یک رییس‌ پولیس محلی در عراق آشکار شد. او پس از بازجویی از اعضای محلی دولت اسلامی در سال 2008 کشف کرد که هویت واقعی ابوعمر البغدادی، حامد داود محمد خلیل الزاوی است. ابوبکر البغدادی پس از تغییر لقب خود از ابو دعا در سال 2010 به البغدادی، نیز به همان اندازه ناشناخته بود. یک سال نگذشت که هویت واقعی نیز آشکار شد و به رغم انتقادات شدید هواداران آنلاینش، تصمیم گرفت زیاد به چشم نیاید. او تا یک سال نتوانست بیانیه‌ بدهد، دو سال وقت گرفت تا اولین سخنرانی صوتی‌اش را نشر کند و چهار سال بعد توانست برای اولین‌بار پیش دوربین حاضر شود. ابوبکر البغدادی به‌رغم شروع محتاطانه‌ توانست دولت اسلامی را از سال 2010، که یک سازمان کوچک بود، تا سال 2014 که این گروه بر بخش‌های بزرگی از عراق و سوریه مسلط شد و تا امسال که بیش‌تر قلمروش را از دست داد، رهبری کند. آنچه این گروه آموخته این است که باید رهبرش را مواقع دشوار زنده نگه دارد. تاکید بر مشروعیت اقتدار با توجه به شخصیت فرد، در انتقال مشروعیت و اقتدار از امیری به امیر دیگر کلیدی بوده است.

خلیفه‌ی جدید

اعلامیه ابوحمزه برای تایید مرگ ابوبکر البغدادی و اعلام ابوابراهیم به‌عنوان خلیفه‌ی جدید نشان می دهد که از دیدگاه دولت اسلامی، جانشینی رهبری برای مشروعیت، نسبت به کنترل ارضی مهم‌تر است. در مقدمه پیام صوتی دولت اسلامی، الفرقان یا خبرگزاری این گروه سخن‌گوی جدید دولت اسلامی را «مهاجر شیخ ابوحمزه القریشی» معرفی می‌کند. این نشان می‌دهد که ابوحمزه عراقی یا سوری نیست. در ادامه ابوحمزه روند انتخاب رهبری را توضیح می‌دهد و می‌گوید که شیوه‌ی دولت اسلامی ریشه در رسم و رسوم چندین قرنه‌ی اسلام دارد. این پیام نشان می‌دهد که ابوبکر البغدادی در انتخاب جانشین خود نقش داشته است؛ این امر چیزی است که در انتقالات رهبری در گذشته به آن اشاره نشده است، اما این‌بار هدف دولت اسلامی از اشاره به آن شاید تقویت مشروعیت ابوابراهیم بوده باشد.

طبق این پیام، ابوابراهیم نسبش به طایفه حضرت محمد یعنی بنی هاشم که جز قبیله قریش است، می‌رسد؛ او تجربه نبرد با نیروهای امریکایی (احتمالا در عراق) دارد و یک عالم دینی ارشد (عالمین العلما) است. هرچند این اطلاعات ممکن است ناچیز به نظر برسد اما این سه صفت نشان می‌دهد که دولت اسلامی تأیید می‌کند که ابوابراهیم دارای اصل و نسب مناسب است و یک «عالم مبارز» است. ابوحمزه در این پیام می‌گوید:

«پس ای مسلمانان که در جا و مکانی هستید، بشتابید و با امیرالمومنین بیعت کنید؛ زیرا او به اذن خدا یکی از نمادهای جهاد، یکی از علمای دین و یکی از امیران جنگ است. او سابقه حمایت از دین و نبرد با دشمنان خدا را دارد. این را زمین و زمان شهادت می‌دهد که او علیه حامیان صلیبی‌ها و امریکایی‌ها جنگیده و ضربات سختی بر آن‌ها وارد کرده است. بنابراین او از روش جنگ کافران آگاه و متوجه فریب‌کاری‌های آن‌ها است.»

هدف دولت اسلامی از رساندن این پیام به هوادارانش اساسا این است که همیشه مقام مهم‌تر از فرد است و فرد باید شرایط لازم برای این مقام را داشته باشد، چنان‌که ابومحمد العدنانی در اولین پیام خود در سال 2011 اظهار داشت که: «جهاد از مرگ رهبران جهاد متاثر نمی‌شود، بلکه به تجدید حیات و رشد خود ادامه می‌دهد.» این تجدید حیات نه‌تنها از طریق جانشینی یک رهبر جدید بلکه از طریق ترفیع رهبران قدیمی پس از مرگ‌شان، صورت می‌گیرد.

مبلغان دولت اسلامی قبل از قبل تلاش کرده‌اند تا ابوبکر البغدادی را پس از مرگش در رده‌ی نمادین‌ترین جهادی‌ها قرار دهند. مقاله‌ی اخیر دولت اسلامی در وب‌سایت «النبا»، ابوبکر البغدادی را چنین توصیف می‌کند:

«امیر مومنان، مجاهد شیخ ابوبکر البغدادی، خداوند بیامرزد او را، به نزد پروردگار خود شتافته است… پایان عمر او بسان پایان عمر امامان دین و امیران جهاد چون ابومصعب‌ الزرقاوی، ابوعمر البغدادی، ابوحمزه المهاجر و اسامه بن لادن بود… کسانی که ترجیح دادند به‌خاطر خدا کشته شوند، اما تسلیم مشرکان نشوند.»

مبلغان دولت اسلامی احتمالا آهسته و پیوسته تلاش خواهند کرد تا کاریزمای پسامرگ البغدادی را بسازند؛ چیزی که او هرگز در زندگی‌اش نداشت. درست همان‌طور که ابوابراهیم خلیفه‌ی جدید دولت اسلامی ظاهر شد، البغدادی پس از مرگ خود به‌عنوان آخرین نفر در زنجیره‌ی رهبران تاثیرگذار، وارد افسانه‌ها و اسطوره‌های دولت اسلامی و تا حدی جهادی‌های دیگر خواهد شد.

چرخه ادامه دارد

برای دولت اسلامی، جانشینی رهبری یک سازوکار مهم برای انتصاب رهبران سیاسی-مذهبی و تقویت اعتبار و اقتدار برای رقابت با سایر رقبای جهادی است. جنبش دولت اسلامی از زمان شکل‌گیری خود پستی‌ها و بلندی‌های بسیاری را تجربه کرده است و در هر یک از این دوره‌ها، شاهد رهبرانی بوده که از باتلاق‌های شکست به در آمده و به اهداف دولت اسلامی دست یافته‌اند. ابوابراهیم درست زمانی رهبری دولت اسلامی را به دست می‌گیرد که این گروه تضعیف شده و با اختلافات داخلی، فشارهای گسترده ناشی از تلاش‌های ضدتروریسم و دشواری در گسترش برند تازه دولت اسلامی روبرو است.

ابوابراهیم برخلاف پیشینیان خود مجبور خواهد شد تا با عنوان خلیفه چریکی جهاد جهانی، مجموعه‌ای از گروه‌ها وابسته را رهبری کند. حفظ انسجام و یک‌پارچگی جنبشی که حالا شکل مجمع‌الجزایر پراکنده را به خود گرفته شاهد شکل‌گیری بیعت‌های جدید و نابودی برخی بیعت‌های قدیمی خواهد بود. چند هفته پس از اعلام خلیفه جدید، وب‌سایت «جهادشناسی آرون زلین» بیش از دهها مورد بیعت جدید را از جانب گروه‌های متعدد در خاورمیانه، آفریقا و آسیا با خلیفه‌ی جدید دولت اسلامی ثبت کرده است. این همچنین فرصتی است برای ولایات رسمی دولت اسلامی تا روابط خود را با خلیفه‌ی جدید تنظیم کنند. برای بسیاری از آن‌ها، این امر احتمالا شامل تلاش برای جلب رضایت و توجه وی از طریق ترکیبی از تلاش‌های تبلیغاتی و عملیاتی خواهد بود که می‌تواند موجب بی‌ثباتی و خشونت بیشتر در نقاط مختلف در سراسر جهان شود.

اخیرا روزنامه‌نگار مرتضی حسین درباره‌ی مرگ البغدادی نوشت که «پاسخ خاموش به مرگ بغدادی باید نشانه‌ای از خستگی عمومی پس از نزدیک به دو دهه جنگ حتا بین امریکایی‌هایی باشد که در کل مستقیما درگیر خشونت نبوده‌اند. مردم شدیدا خسته هستند. اما خستگی به تنهایی جنگ‌ها را خاتمه نمی‌دهد.» دولت اسلامی فرد ناشناخته‌ای را خلیفه‌ی خود منصوب کرده است اما ما از گذشته آموخته‌ایم که همین چهره‌های ابتدا ناشناخته سرانجام به نمادهای واقعی ترور و تروریسم تبدیل می‌شوند. از زرقاوی، اوباش خیابانی معروف به «شیخ قاتلان» گرفته تا ابوعمر که کارزار بمب‌گذاری انتحاری وحشتناکی را علیه زائران شیعه راه‌انداخت، تا ابوبکر البغدادی که بردگی، تجاوز سیستماتیک و کشتار جمعی را بازگرداند، ما شاهد این روند بوده‌ایم. مطمئن باشید که با توجه به فرصت پیش‌آمده، ابوابراهیم وحشتی را به راه خواهد انداخت که دست‌کم با پیشینیان وی برابری کند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *