چرا لفاظی ترمپ این‌قدر موثر است؟

چرا لفاظی ترمپ این‌قدر موثر است؟

اکونومیست
مترجم: جلیل پژواک

شیوه‌ی استفاده دونالد ترمپ، رییس‌جمهور ایالات متحده از زبان انگلیسی در مواردی خنده‌دار است. تویت‌های او اغلب از ساختار مشابهی پیروی می‌کنند: دو جمله‌ی کوتاه، سپس یک کلمه یا عبارت احساسی و در آخر علامت تعجب. (ترمپ در 12 جون پس از تیراندازی در «اورلاندو» در تویتی نوشت: «ما باید باهوش باشیم!») او از رقبای خود با القابی که خودش روی آن‌ها گذاشته نام می‌گیرد. برای نمونه «مارک کوچولو»، «تِد کروز دروغ‌گو» و «هیلاری شیاد». واژگانی که ترمپ استفاده می‌کند اغلب بی‌ادبانه است، مانند «لیگ بزرگ» برای توصیف نحوه‌‌ی انجام کارهایش یا واژه انگلیسی «schlonged» [که شدت قباحت آن در حدی است که رسانه‌ها از ذکر معنای آن خودداری می‌کنند – مترجم] برای توصیف کسی که متحمل شکست بدی شده باشد. طی مبارزات انتخاباتی ترمپ در سال 2016، قسم‌خوردن‌های وی چنان مورد انتقاد قرار گرفت که او قول داد قسم‌خوردن را بس کند (و در واقع بس کرد.)

پس چگونه این مرد، نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری حزبی شد که زمانی «ابراهام لینکلن» عضو آن بود؟ احتمالا او کارش را درست انجام می‌دهد؛ آخر زبان (در کنار دست‌دادن و در آغوش کشیدن) چیزی است که همه‌ی سیاست‌مداران باید توسط آن نفوذ خود را گسترش دهند. با این‌حال نحوه‌ی صحبت و نوشتن ترمپ سیاست‌مداران باتجربه‌تر بسیاری را گیج کرده است.

بیش از همه ترمپ زبانش را ساده نگه می‌دارد. روزنامه‌نگاران گاهی به سیاست‌مداران به‌دلیل داشتن زبان ساده حمله می‌کنند. آن‌ها تا جایی پیش می‌روند که حتا مقیاسی را که برای ارزیابی دشواری خواندن در مکاتب امریکایی استفاده می‌شود، برای ارزیابی زبان سیاست‌مداران به‌کار می‌برند. این منتقدان می‌گویند که زبان آقای ترمپ «زبان ساده‌ی یک کودک 10 ساله است.» با این‌حال آزمون سطح خواندن «Flesch-Kincaid» فقط طول جملات و کلمات را اندازه‌گیری می‌کند و کاری به محتوا ندارد. در بدترین حالت این آزمون کار دقیقا نادرست در گفتار و سخنرانی سیاسی را اندازه می‌کند؛ جملات کوتاه حاوی کلمات مشترک. «جورج اورول»، داستان‌نویس، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی در کتاب خود «سیاست و زبان انگلیسی» می‌نویسد: «هرگز از واژه‌ی پیچیده برای بیان چیزی که با واژه‌‌ی ساده ممکن است، استفاده نکنید.» سادگی حماقت نیست. ساد‌گی زبان برای راحتی درک آن در جذابیت سخن نیز نقش دارد. پژوهش‌های روان‌شناختی بی‌شماری نشان داده‌اند آنچه که درکش آسان باشد، واقعی‌تر و راست‌تر به‌نظر می‌رسد. ترمپ می‌نویسد: «قصد دارم یک دیوار بزرگ و زیبا بسازم و مکزیک نیز هزینه‌ی آن را خواهد پرداخت.» این جمله شاید مضحک به‌نظر برسد، اما درک آن آسان است و مغز انسان با نقاط ضعفی که دارد، چیزهای ساده را بیش‌تر دوست دارد.

تاکتیک دیگر ترمپ تکرار است. این تاکتیک نیز ممکن است به‌صورت نادرستی کودکانه تلقی شود. آقای ترمپ اغلب یک حرف را چند بار پشت سرهم و به طرز زمخت و محکم تکرار می‌کند. با این‌حال در پوشش زبانی پیچیده‌تر، تکرار ابزار بلاغی محترمی است. «مارک انتونی»، سیاست‌مدار و فرمانده نظامی رومی پس از کشته‌شدن «سزار» به دست «بروتوس» به طرز طعنه‌آمیزی تکرار می‌کرد که بروتوس «مرد شریفی است». «وینستون چرچیل» بریتانیا را با تکرار این جمله که «ما باید با آن‌ها در سواحل بجنگیم، ما باید با آن‌ها در زمین فرود بجنگیم، ما باید با آن‌ها در میدان‌ها و خیابان‌ها بجنگیم…» بسیج کرد. محبوب‌ترین جمله‌ی تکرارشده در قرن بیستم «من رویایی دارم» از مارتین لوترکینگ است. آقای ترمپ قطعا مارتین لوترکینگ نیست، اما او خوب می‌داند که چگونه حرف بزند تا مخاطبانش آن را از یاد نبرند.

با این‌حال موثرترین روش آقای ترمپ برای اغفال‌کردن مخاطبانش، احتمالا ساده‌ترین روش است: او سخنرانی نمی‌کند، بلکه صحبت می‌کند. (ترمپ فقط گاهی که متوجه می‌شود زبانش می‌تواند برایش دردسر خلق کند -مانند اولین سخنرانی او پس از تیراندازی در اورلاندو- از صفحه نمایش «تله‌پرامپتر» یا به اصطلاح «اتوکیو» استفاده می‌کند.) او حتا به‌نظر نمی‌رسد که «سخنرانی اصلی» از پیش نوشته‌شده داشته باشد. خبرنگاران بی‌حوصله که کارزار انتخاباتی نامزدان را پوشش می‌دهند، می‌دانند که هرچند نامزدان و سیاست‌مداران بدون در دست داشتن یادداشت سخنرانی می‌کنند، اما سخنرانی‌های‌شان تکرار حرف‌هایی است که در شهرهای قبلی گفته‌اند. آقای ترمپ نیز همان‌طور که در بالا ذکر شد، سخنرانی‌هایش اغلب تکرار استعاره‌ها و عبارات خودش است. با این‌حال او واقعا فی‌البداهه صحبت می‌کند و از کلیشه‌های معمولی دوری می‌کند. همین امر پوشش سخنرانی‌های وی را برای خبرنگاران جذاب ساخته است. هر سخنرانی ترمپ می‌تواند خبرساز شود. این اتفاق همانی است که با خطایی در مورد یک پرونده تقلب، جنجال به‌پا کرد: آقای ترمپ اظهار داشت که قاضیِ که علیه وی حکم صادر کرده است، مخالف وی بوده زیرا او «یک مکزیکی» است. (در واقع قاضی مذکور یک امریکایی مکزیکی‌الاصل بود.)

این قانون نانوشته، قدرت‌مند عمل می‌کند. یک استدلال قوی و معتبر اگر دیده شود که از قبل ساخته و پرداخته شده است، ضعیف است، اما برعکس اگر یک استدلال ضعیف ظاهر خودجوش، به‌خصوص برای رای‌دهندگان متنفر از سیاست‌مداران حرفه‌ای، داشته باشد، قوی‌تر به‌نظر می‌رسد. این امر قوانین مشهور اورول برای داشتن زبان انگلیسی صریح و صادق را شمشیر دولبه می‌سازد. طبق توصیه اورول، یک سخنران صادق تلاش می‌کند تا کلمات و جملاتش را کوتاه و واضح بیان کند و از کلیشه‌ها دوری کند. با این‌حال، یک سخنران یا سیاست‌مدار عوام‌فریب نیز می‌تواند از این ابزارها استفاده کند. اورول به قدرت طلسم زبان واضح برای ساده‌ساختن دروغ و حرف ترسناک معتقد بود. اما هستند رای‌دهندگان که نمی‌توانند دروغ را تشخیص دهند و همچنین هستند رای‌دهندگان که دوست دارند حرف ترسناک بشنوند. اگر شما در اطراف‌تان به قدر کافی از این افراد داشته باشید، آن‌وقت با کمی سستی در واقعیت‌ها، در پیش گرفتن رویکردی تهاجمی و پرخاش‌گرانه نسبت به مخالفان و انتخاب سبک سخنرانی عامیانه مسحورکننده، ترکیبی می‌سازید که به‌صورت خطرناکی موثر واقع می‌شود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *