پروجکت سندیکت ـ کاترینا کوسک و لئونارد وانچکن
مترجم: جلیل پژواک
امروز بیشتر ما انسانها منابع عظیم اطلاعات را در نوک انگشتان خود داریم. در تئوری این اطلاعات میتوانند به توسعه زیربناها و کشاورزی و همچنین بهبود حکومتداری و ارائه خدمات آموزش و صحی کمک کنند. با اینحال، دسترسی به اطلاعات مرتبط با این برنامهها، بهویژه در مناطق روستایی که در آن نزدیک به 68 درصد فقرای جهان زندگی میکنند، با چالشهای اساسی روبهرو است. حتا وقتی این اطلاعات قابلدسترسی باشد، استفاده از آن در میدان عمل کار سادهای نیست.
بیایید از حکومتداری شروع کنیم. سیاستگذاران برای گرفتن تصامیم آگاهانه در مورد مالیات و مخارج از جمله برنامههای رفاهی و اجتماعی، به داده و اطلاعات در مورد تولید اقتصادی، مصرف، مهاجرت، مطالبات شهروندان و بیشمار عوامل دیگر نیاز دارند. به همین ترتیب، شهروندان برای داشتن انگیزههای انتخاباتی به داده و اطلاعات در مورد وظایف و عملکرد سیاستمداران خود نیاز دارند. اطلاعات حتا در نظامهای اقتدارگرا میتواند مثلا با تحریک اعتراضات مردمی، به بهبود پاسخگویی منجر شود.
همین امر در مورد ارائه خدمات زیربنایی نیز صدق میکند. دولت و ارائهدهندگان خدمات برای سرمایهگذاری صحیح و بهجا، به دادههایی نیاز دارند که از طریق آن بدانند مردم، بهویژه آنهایی که بهلحاظ جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی از بقیه جدا افتادهاند، در کجا و تحت چه شرایطی زندگی میکنند. شهروندان به نوبهی خود لازم است بدانند که چه خدماتی در دسترس و چگونه میتوانند به آنها برسند. همچنین آنها باید بدانند که چگونه میتوانند بر سیاست و روند سیاستگذاری تأثیرگذار باشند تا اطمینان حاصل کنند که برای مثال یک مکتب در مکان مناسب ساخته میشود.
هرچند دسترسی به اطلاعات طی دهه گذشته بهطور چشمگیری در کشورهای کمدرآمد بهبود یافته است، اما ارائهدهندگان خدمات روستایی و همچنین مستفیدشوندگان آن، در اغلب موارد نسبت به همتایان شهری خود عقب ماندهاند. در مناطق روستایی ارائهدهندگان خدمات از اطلاعات کافی برای تشخیص اینکه مستفیدشوندگان چه نیاز دارند و چه چیزی میخواهند، برخوردار نیستند و همینطور مستفیدشوندگان اطلاعاتی دربارهی تواناییهای ارائهدهندگان خدمات ندارند. با توجه به این شکافها اطلاعاتی، رهبران سیاسی اغلب از نیازهای روستاییان، بهویژه آنهایی که بیسواد و از سیاست دور هستند غافل میشوند.
با اینحال، صرفا دسترسی گسترده به اطلاعات، برای دستیابی به پیشرفت ملموس در زمینه کاهش فقر، تقویت حکومتداری و بهبود ارائه خدمات، کافی نیست. ما با بررسی 48 مطالعه تجربی از کشورهای در حال توسعه، دریافتیم که اطلاعات تنها در صورتی که میتواند به بهبود حکومتداری محلی بیانجامد که این سه شرط برآورده شود: اطلاعات معتبر، معنادار و مشخص باشد، مستفیدشوندگان قدرت عمل براساس این اطلاعات را داشته باشند و مشوق برای ترغیب آنها به عمل، وجود داشته باشد.
در کشورها در حال توسعه و مناطق روستایی، دستکم یکی از این شرایط در اغلب موارد برآورده نمیشود و در نتیجه تاثیر اطلاعات را یا به صورت کامل یا تا حد زیادی، خنثی میسازد. برای مثال، در سال 2014 یوگاندا «U-Bridge» را معرفی کرد؛ پلتفرمی که به شهروندان امکان میداد تا به صورت رایگان و ناشناس، به مقامات دولت محلی پیام متنی حاوی اطلاعات خود را ارسال کنند. به رغم سطح نسبتا بالای استفاده از این سیستم و اشتیاق مسئولان محلی به U-Bridge، این برنامه نتوانست باعث بهبود ماندگار و پیشرفت مداوم در ارائه خدمات شود. اکثر اطلاعات ارائهشده توسط کاربران U-Bridge به دلیل وجود ابهام بسیار زیاد در آنها عملی نبودند و در بسیاری موارد، کاربران از پاسخ مقامات دلسرد میشدند.
قدرت عمل براساس اطلاعات نیز به اندازه دسترسی به اطلاعات مهم است. برای سیاستگذاران این به معنای طراحی و تطبیق سیاستهایی است که بازتابدهنده اولویتهای مبتنی بر داده باشد. برای مردم، این به معنای داشتن حق قانونی، صلاحیت و اراده برای تغییر رفتار سیاستگذاران است.
همانطور که پژوهش در مورد کشاورزی و حکومتداری در نیجریه نشان میدهد، دانش و قدرت همیشه در کنارهم قرار نمیگیرند. کارشناسان کشاورزی اغلب از نفوذ اندکی بر تصامیم دولت در خصوص هزینهها برخوردارند و از سوی دیگر، تصمیمگیرندگان فاقد دانش فنی کافی هستند. این ناهماهنگی حتی درون دولت وجود دارد؛ سیاستگذاران محلی که از وضعیت آگاهی دارند در اغلب موارد در تصمیمگیریهای مرتبط با هزینهها با محدودیتهایی روبرو هستند.
شرط سوم مربوط به مشوقها و انگیزه است؛ یعنی کسانی که براساس اطلاعاتی که دریافت میکنند، عمل میکنند، باید از این کارشان سود ببرند. سیاستمداران بیشتر تمایل دارند تا از قدرت خود برای پیگیری ابتکاراتی استفاده کنند که دارای مزایای کوتاهمدت ولی بسیار مشهود است تا پروژههایی که براساس دادههای آن در طولانیمدت نتیجه بسیار بهتری دارند اما کمتر جالب توجه هستند و به زمان طولانیتری نیاز دارند و ممکن است نتیجه آن بعد از ختم دوره مثلا ریاستجمهوری یک سیاستمدار، دیده شود.
با اینحال شواهدی وجود دارد که نشان میدهد وقتی هر سه شرط فوق برآورده شوند، اطلاعات بهصورت حتم وضعیت جوامع فقیر را بهبود میبخشد. در هند، گروههای خودیاری زنان زمینه تبادل اطلاعات مربوط به زنان را فراهم میکنند و دارای یک سیستم حمایت از اعضای این گروهها هستند و به این ترتیب زنان عضو این گروهها، به لحاظ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توانمند میشوند. یافتههای یک پژوهش نشان میدهد زنانی که در چنین گروههایی شرکت میکنند بیشتر از دیگران احتمال دارد کارت رایدهی داشته باشند، در انتخابات اخیر رای داده باشند، در جلسات شورای روستاها شرکت کنند و معتقد باشند که شورای روستاها پاسخگوی نیازهای آنها است.
این بدان معنا نیست که هر سه شرط باید فورا برآورده شوند. انجام موثر چنین کاری نیازمند دانش قبلی در مورد تاثیرات احتمالی انواع خاص اطلاعات است و دادههای بیشتری میطلبد. در عوض، ما باید با اهداف متوسطتر و کوتاهمدتتر مانند نشر اطلاعات شروع کنیم.
صرفا ارائه اطلاعات برای اطمینان از اینکه مردم تاثیرات و پیامدهای آن را درک کنند، کافی نیست. ولی همانطور که یافتههای پژوهشی در تانزانیا نشان میدهد، به اشتراکگذاشتن اطلاعات مثلا در مورد پروژهها توسعهای و استفاده از درآمد میتواند اعتماد مردم به دولت را تقویت کند؛ این میتواند اولین گام در راستای توانمندسازی، انگیزهدهی و سرانجام تاثیرگذاری باشد. روندهای مشورتی که در آن افراد بتوانند منابع اطلاعاتی را با دقت بررسی کنند، نیز ممکن است موثر واقع شود.
دولت قدرت این را دارا است که پای اطلاعات را در توسعه دخیل کند یا مانع آن شود. بازیگران غیردولتی از جمله دستاندرکاران توسعه، رسانهها، گروههای جامعه مدنی و همچنین پژوهشگران، میتوانند با نشر اطلاعات مربوطه در زمینههایی که شرط قدرت عمل و وجود مشوق در آن از قبل برآورده شده باشند، نیز نقش ایفا کنند.
ضربالمثل «دانایی توانایی است» حقایق بسیاری را با خود حمل میکند اما میتواند گمراهکننده باشد. اگر قرار است اطلاعات به رشد جامعه روستایی کمک کند، باید شرایط برایش مناسب باشد.