چهل سال پیش، زمانی که افغانستان توسط ارتش سرخ اشغال شد، افغانها با حمایتهای مالی، نظامی و استخباراتی عربستان، پاکستان و ایالات متحده در برابر اشغال کشورشان یک مبارزهی مسلحانهی سراسری را شکل دادند. در محور این مبارزه، دو جریان اسلامگرای اصلی قرار داشتند. حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار و حزب جمعیت اسلامی به رهبری برهانالدین ربانی که بخش عمدهای از کمکهای مالی و تسلیحاتی در جنگ با ارتش سرخ و حکومت تحت حمایتاش در کابل را دریافت میکردند.
از آن زمان، چهار دهه گذشته و در این مدت، افغانستان دستخوش تغییرات سیاسی متعددی شده است. در چهارمین انتخابات ریاستجمهوری افغانستان، دو نامزد پیشتاز، از همان دو جریانی نمایندگی میکنند که محور مبارزهی افغانها در برابر اشغال کشورشان توسط ارتش سرخ را تشکیل میدادند. گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی و عبدالله عبدالله، نامزدی که برای سومین بار حمایت حزب جمعیت اسلامی را در انتخابات ریاستجمهوری 6 میزان با خود دارد.
گلبدین حکمتیار و عبدالله بهعنوان رهبران تیمهای انتخاباتی صلح و عدالت اسلامی و ثبات و همگرایی، مواضع همسویی در مورد انتخابات ریاستجمهوری 6 میزان دارند. این دو نامزد، پیش از آنکه انتخابات ریاستجمهوری برگزار شود، همسوییشان در این انتخابات در رقابت با تیم دولتساز به رهبری رییسجمهور غنی را به نمایش گذاشتند. در آخرین مناظرهی انتخاباتی، سه روز پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری 6 میزان، این دو نامزد، نشان دادند که در امر «رقابت» با تیم دولتساز و جلوگیری از به قدرترسیدن مجدد رییسجمهور غنی، متحده شدهاند.
اگر به چهل سال گذشته مراجعه کنیم، مناسبات حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار و حزب جمعیت اسلامی که در مناسبات و معادلات سیاسی اکنون، مهمترین چهرهی سیاسی آن عبدالله عبدالله است، سراسر تنش، جنگ و رقابت بر سر کسب/توزیع قدرت و مسایل سیاسی، قومی و چند و چون ساختار سیاسی کشور بوده است. درگیری مسلحانهی این دو حزب در کابل، پس از پیروزی مجاهدین و ورود گروههای فاتح به کابل، خونینترین دورهی جنگهای داخلی افغانستان بوده است. حتا پس از آن که آقای حکمتیار در میزان 1395 به موجب توافق صلح با دولت افغانستان دست از شورش کشید و در پایتخت مستقر شد، تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری 6 میزان، هر از چند گاه، طعن و کنایههایی میان رهبر حزب اسلامی و عبدالله عبدالله رد و بدل میشد. اکنون پرسش این است که در عالمی از اختلافنظرهای خفیف و شدید، چه وجه مشترکی میان رهبر حزب اسلامی و نامزد مورد حمایت جمعیت اسلامی در انتخابات ریاستجمهوری 6 میزان خلق شده و چرا این دو با هم متحد شدهاند؟
دریای اختلافات
در پاییز 1395، در جلسهای که به استقبال از آقای حکمتیار در ارگ ریاستجمهوری برگزار شده بود، طعن و کنایههایی میان عبدالله عبدالله و رهبر حزب اسلامی رد و بدل شد. آن کنایههای هرچند محافظهکارانه، نشان میداد که فصل دیگری از تنش و رقابت میان حزب اسلامی و رقیبش جمعیت اسلامی به ادامهی نزاعهای مسلحانهای که این دو جریان با هم داشتهاند، در میدان دیگری آغاز شده است. در آنزمان، پیشبینی اینکه سه سال بعد، دو سیاستمدار رقیب و حتا دشمن دیرین همدیگر، در میدان رقابتهای انتخاباتی با هم متحد شوند، بعید بهنظر میرسید.
گلبدین حکمتیار، پس از پیروزی گروههای مجاهدین بر حکومت کمونیستی و تشکیل دولت اسلامی، از پذیرش آن سر باز باز زد و در برابر این دولت دست به مبارزهی مسلحانه زد. آقای حکمتیار، پست پیشنهادی توافق پیشاور برای او بهعنوان نخستوزیر دولت اسلامی مجاهدین را نپذیرفت. او همهی حکومت را میخواست، اما جمعیت اسلامی حاضر نبود چنین امتیازی به رهبر بزرگترین گروه مجاهدین بپردازد. پس از شکست دولت اسلامی، آقای حکمتیار با حکومتهای بعدی نیز به جنگ پرداخت. حکمتیار پس از قریب به دو دهه مبارزه با امارت اسلامی طالبان، حکومتهای انتقالی و موقت، دو حکومت ناشی از انتخابات به رهبری حامد کرزی و حکومت رییسجمهور غنی، در پاییز 1395 با دولت افغانستان آشتی کرد و به کابل آمد تا در واپسین سالهای حیات سیاسیاش، از خوان قدرت آنقدر که برایش مقدور است، سهم بردارد.
وقتی رهبر حزب اسلامی به کابل آمد، فضای سیاسی افغانستان بسیار متفاوت از دورهای بود که پست نخستوزیری دولت اسلامی مجاهدین برایش کافی نبود و او کل قدرت را میخواست. کابلی که آقای حکمتیار پس از سالها جنگ و شورش به آن وارد شد، قاعدهای (هرچند لرزان و ناپخته) را با خود حمل میکند که در آن، زعیم سیاسی کشور با رأی مردم در یک رقابت دموکراتیک انتخاب میشود. بهدلیل سالها غیبت از پایتخت و مبارزات قاعدهمند برای دستیابی به قدرت، دست آقای حکمتیار از ابزارهایی که میتواند او را در رقابت با رقبا به قدرت برساند، خالیست. افغانستانی که حکمتیار پس از چند دهه جنگ به آن وارد شد، به او به دیدهی «جنگسالار»، «قاتل» و «قصاب کابل» مینگرند. برخلاف دیگر رقبا، او در هجده سال پس از سقوط طالبان این فرصت را نداشت که با فعالیتهای سیاسی، تبلیغاتی و فرهنگی از کارنامهی جهادیاش قباحتزدایی کند، دیدگاهها و قضاوتهای مردم را ملایم و با استفاده از منابع قدرت، همپای با تغییر جامعه، خودش را بر نبض معادلات سیاسی کشور نگه دارد. تحمل کابل برای کسی که سه دهه قبل به هدف رسیدن به کارخ ریاستجمهوری، از چهارسو به آن راکت شلیک میکرد اما اکنون در معادلات قدرت یکی از مدعیان بازنده است، احتمالا دشوار باشد.
بهدلیل عقبماندن از کورس رقابت با رقبا برای دستیابی به قدرت، قواعد و شرایط سیاسی فعلی برای رهبر حزب اسلامی، مردود است. آقای حکمتیار، بارها به صراحت یا تلویحا، وضعیت سیاسی کنونی را فاجعه خوانده است. دوام حضور نیروهای بینالمللی، نظام سیاسی مردمسالار و متکی به آزادی بیان، رسانههای آزاد، حقوق زنان، برابری اقوام، حقوق شهروندی و ارزشهای مشابه برای آقای حکمتیار قابل قبول نیست. در واقع امر، این ارزشها در منافات با هدف آقای حکمتیار مبنی بر دستیابی به قدرت یا مشارکت در آن قرار دارد. برعکس، وضعیت سیاسی-اجتماعی موجود و مبانی آن، برای عبدالله عبدالله بهعنوان برجستهترین چهرهی سیاسی جمعیت اسلامی و رقیب سنتی حزب اسلامی ایدهآل است زیرا در طول هجده سال گذشته، خودش را با آن وفق داده است.
علاوه بر اختلافات گسترده در دیدگاههای سیاسی، دو نامزد انتخابات ریاستجمهوری 6 میزان، به لحاظ مسایل قومی و زبانی نیز اختلافنظرهای گسترده دارند. آقای حکمتیار تحت تأثیر فضای سیاسی دههی هفتاد و حفظ آن وضعیت در دیدگاههای سیاسیاش، خود و حزباش را در ساختار قومی قدرت در افغانستان مدعی میداند. آقای حکمتیار آشکارا به تفوق قومی در توزیع قدرت باور دارد و این باورش را بارها به زبان آورده است. در باور رهبر حزب اسلامی، پشتونها، اولویت نخست زعامت سیاسی بر کشورند و دیگر اقوام میبایست این اولویت را بپذیرند. باوری که عبدالله عبدالله دقیقا در نقطهی مخالف آن قرار دارد و در طول فعالیتهای سیاسیاش پس از سقوط امارت اسلامی در هجده سال گذشته، سنت اولویت پشتونها برای زعامت سیاسی بر افغانستان را به چالش کشانده است.
پس از سقوط امارت اسلامی، نظام سیاسی جدید افغانستان با مشارکت گستردهی گروههای مجاهدین در ساختارهای قدرت روی کار آمد. حزب جمعیت اسلامی بیشترین سهم و مشارکت را در ساختارهای قدرت به دست آورد و در غیبت حزب اسلامی، خود را بهعنوان نمایندهی اصلی حوزهی جهاد و مقاومت در نظام سیاسی که در آن، بهصورت روزافزون تکنوکراتها بر نیروهای جهادی غالب میشد، مطرح کرد. وقتی گلبدین حکمتیار با امضای توافق صلح با دولت افغانستان از شورش دست کشید و به کابل برگشت، مشروعیت حزب جمعیت مبنی بر نمایندگی انحصاری از حوزهی جهاد و مقاومت را به چالش کشید. آقای حکمتیار مدعی است که حزب تحت رهبری او در بیش از دو دهه از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ تا سقوط امارت اسلامی، اگرنه بیشتر از حزب جمعیت که دستکم برابر با آن در امر «جهاد با ارتش سرخ» و «مقاومت علیه طالبان» سهم داشته است. رهبر حزب اسلامی از اینکه حزب جمعیت و متحدین آن بهصورت حداکثری از مواجب جهاد و مقاومت در قدرت سیاسی برخوردار هستند، اما حزب تحت رهبری او از این مواجب سهمی نبرده است، شاکی است و این نارضایتی را در بیشتر سخنرانیها، مصاحبهها و مواضع سیاسی اش به آشکارا به زبان میآورد.
نقطهی اشتراک
با توجه به اختلافنظرهای درازدامن و عمیقی که میان عبدالله عبدالله و گلبدین حکمتیار وجود دارد و به اجمال به آنها اشاره شد، ائتلاف این دو نامزد انتخابات ریاستجمهوری در مبارزهی مشترک برای «جلوگیری» از به قدرت رسیدن مجدد رییسجمهور غنی، نقطهی مشترک در برابر دریای اختلافات است.
رییسجمهور غنی، در طول پنج سال گذشته که رهبری حکومت وحدت ملی را به عهده داشت، نهتنها در بعد قومی، جایگاه سیاسی خود و تیم سیاسیاش را بهعنوان زعیم سیاسی پشتونها تثبیت کرد که در سطح کشور، بهصورت قابل توجهی، نیروهای سیاسی منسوب به حوزهی جهاد را منزوی کرد. در مقایسه با پنج سال گذشته (انتخابات ریاستجمهوری 1393) که در آن نیروها و احزاب جهادی با برخورداری از سهم گسترده در ساختارها و منابع قدرت، غالبترین بازیگران سیاسی در جلب رأی و سمتوسودهی به جریانهای برنده و بازنده داشتند، اکنون این جایگاه در نهادهای قدرت و جهتدهی به دیدگاههای مردم بهصورت قابل توجهی سقوط کرده است. اگرچه عوامل اجتماعی دیگری نیز در این سقوط جایگاه برای نیروهای جهادی نقش داشت، اما اصلیترین عامل آن، رفتارهای سیاسی آقای غنی مبنی بر منزوی کردن نیروهای جهادی از ساختارها و منابع سیاسی بود.
در بعد قومی، آقای غنی یک دیوار بزرگ و شکستناپذیر در برابر گلبدین حکمتیار برای اعادهی جایگاهش بهعنوان زعیم یا یکی از زعمای سیاسی پشتونهاست. مادامی که غنی بر نبض قدرت سوار باشد، رهبر حزب اسلامی نهتنها به صرفا بخشی از جایگاه سیاسیاش که در دههی هفتاد در میان پشتونها داشت نمیرسد که رؤیای دستیابی به قدرت یا بخشی از آن بهعنوان زعیم سیاسی پشتونها را با خود دفن خواهد کرد. در ماراتن تکنوکراتها-نیروهای جهادی، رییسجمهور غنی نهتنها مانع به قدرت رسیدن نمایندهی گروههای جهادی به قدرت است که دوام حضورش در رأس قدرت سیاسی افغانستان، زوال تدریجی نیروهای جهادی و شکست مطلق آنها را رقم میزند. از این منظر، پیروزی مجدد غنی در انتخابات ریاستجمهوری 6 میزان و دوام ریاستجمهوریاش تا پنج سال آینده، به نوعی تیر آخر را به نفوذ و استیلای نیروهای جهادی بر منابع و ساختارهای قدرت خواهد زد؛ نیروهایی که برجستهترین نمایندهی آن در رقابت جاری بر سر دستیابی به قدرت، عبدالله عبدالله است.
به این ترتیب، رییسجمهور غنی و دوام رهبری سیاسی او بر افغانستان، یک تهدید استراتژیک برای عبدالله عبدالله و گلبدین حکمتیار به شمار میرود. بهرغم دریایی از اختلافنظرها، کینتوزیها و دشمنیها میان حزب اسلامی و حزب جمعیت اسلامی که عبدالله عبدالله از آن در انتخابات 6 میزان نمایندگی میکند، آن دو در برابر رییسجمهور غنی بهعنوان یک تهدید استراتژیک، به تنها نقطهی اشتراکشان دست یازیدهاند. رهبر حزب اسلامی و نمایندهی حزب جمعیت اسلامی در انتخابات ریاستجمهوری 6 میزان، برای «جلوگیری» از به قدرت رسیدن مجدد رییسجمهور غنی و گریز از «شکست مطلق» با هم ائتلاف کردند.
ائتلاف سیاسی گلبدین حکمتیار و عبدالله عبدالله بهعنوان دو نامزد ریاستجمهوری برای جلوگیری از به قدرت رسیدن مجدد رییسجمهور غنی، از یک واقعیت حاکم بر گروههای سیاسی افغانستان نیز پرده برمیدارند؛ واقعیتی که نشان میدهد احزاب و گروههای سیاسی افغانستان بیش از آنکه به خطوط سیاسی اساسی، چشماندازهای بلندمدت و اهداف مبتنی بر استراتژیهای عمیق پابند باشند، تابع برخورداری و مشارکت در قدرت است. برای جریانهای سیاسی افغانستان، قدرت و دستیابی به آن، نه ابزاری برای رسیدن به چشماندازهای سیاسی بلندمدت که هدف است. در متن همین واقعیت مبتنی بر دستیابی به قدرت به هر قیمت ممکن بهعنوان هدف غایی است که ائتلاف سیاسی گلبدین حکمتیار و عبدالله عبدالله بهعنوان «جمع ضدین» رخ میدهد.