طالبان خبر موافقت این گروه با آتشبس محدود را رد کردند. در اعلامیهای، گروه طالبان هر نوع آتشبس پیش از توافق را نفی کرده است. اصرار طالبان بر جنگ و خشونت نشاندهندهی این است که این گروه در روند صلح صادق نیست. زیرا گفتوگو برای صلح با ادامهی جنگ قابل جمع نیست. از اینرو، نفی و مخالفت با آتشبس به معنای اصرار بر جنگ است و نشان میدهد که از نظر طالبان هنوز خشونت راه رسیدن به قدرت است. به عبارت دیگر، طالبان همانند بیشتر گروههای شورشی درگیر با دولت، خشونت را منبع اصلی قدرتشان میدانند.
آتشبس پیش از هر نوع توافق برای طالبان یک محک است؛ اینکه این گروه باید نشان دهد که بر هزاران جنگجوی خود تسلط دارد. زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که طالبان چه در قدرت و چه بهعنوان شریک قدرت، بتوانند هزاران پیکارجویشان را که جنگ افغانستان را مقدس میشمارند، راضی کند که تفنگ بر زمین بگذارند. مهمتر از این، طالبان یک نهاد چندپارچه و درگیر نزاعهای داخلی نیز است. درست است که رهبران طالبان در میز مذاکره بر پایان جنگ این گروه با امریکا و حکومت افغانستان باورمند شدهاند، اما هنوز شاخهی نظامی و هزاران پیکارجوی طالب باور دارند راه رسیدن به قدرت، جنگ است. واقعا برای این پرسش که سرنوشت حدود ۸۰ هزار جنگجوی طالبان چه خواهد شد، پاسخی وجود ندارد.
در غیاب آتشبس، هر توافقی میتواند شکننده باشد. اتفاقی که حدود چهار ماه پیش رخ داد. توافقنامه واشنگتن با طالبان آمادهی امضا بود. حتا از رهبران طالبان برای امضای موافقتنامه به کمپ دیوید دعوت شده بود. اما حملهی طالبان در کابل که در آن 11 افغان بهشمول یک سرباز امریکایی کشته شدند، ظاهرا باعث شد امریکا این توافق را امضا نکند. اکنون نیز گفتوگوهای صلح بهدلیل ادامهی جنگ معلوم نیست. دیدگاه طالبان این است که با خشونتورزی و جنگ، قدرت بیشتر کسب کند تا از موضع قدرت مذاکره کنند. به همین دلیل بیمهابا به کشتن مردم و ادامهی جنگ اصرار دارند. اما برای اینکه یک روند صلح شانس موفقیت بیشتر داشته باشد، باید خصومت و بیاعتمادی طرفین در آن مورد توجه قرار گیرد. برای این کار اولین گام کاهش خشونت و توقف جنگ است؛ زیرا در میدان جنگ هیچ اعتمادی وجود ندارد. بنابراین، در روند جاری گفتوگوهای صلح، باید رویکردی در پیش گرفته شود که گام به گام حسن نیت طرفها را آزمایش و اعتمادسازی کند. آغاز آتشبس ولو محدود اولین گام است.
طالبان همواره گفتهاند که برای منافع مردم مبارزه میکنند. اما این گروه از یاد برده که منافع مردم در میدان جنگ بهدست نمیآید. از اینرو، تمرکز طالبان بر جنگ و خشونت به این معناست که این گروه فاقد یک استراتژی سیاسی عملی و فراگیر برای بهبود زندگی مردم افغانستان است. در اغلب موارد دیده شده است که طالبان نگرانی چندانی برای رفاه و بهزیستی مردم عادی افغانستان ندارند و حتا بهنظر میرسند که آمادهی مواجهه با تحولات و تغییرات عظیمی که جامعه افغانستان پس از ۲۰۰۱ با ظهور طبقهی متوسط و تحصیلکرده شاهد آن بوده، نیستند. همچنین بهنظر نمیرسد که طالبان آمادهی مواجهه با گروههایی باشند که عمدتا متصل به جهان بیرون و مخالف با ایدیولوژی طالبان هستند.
این واقعیت که طالبان هنوز به فکر احیای امارت اسلامی از طریق جنگ است، وابستگی طالبان به خشونت را بهوضوح نشان میدهد. اما تمرکز طالبان بر جنگ و خشونت هر نوع صلح و توافق را ناممکن میکند. اکنون که بهنظر میرسد طالبان در آستانهی توافق با ایالات متحده قرار دارد، باید روی یک آتشبس فراگیر فکر کنند. در اینکه طالبان نیز از جنگ خسته شده، شکی وجود ندارد. از اینرو، طالبان نگاه سادهلوحانه خود از جنگ افغانستان را باید بازنگری کنند. پیروزی در میدان جنگ برای هیچ طرفی ممکن نیست.