لسآنجلس تایمز ـ ترسی ویلکینسون، ملیسا اتحاد و کریس مگریان
مترجم: جلیل پژواک
رییسجمهور ترمپ با صدور دستور قتل جنرال قاسم سلیمانی، یکی از عالیرتبهترین مقامات ایران، دست به بزرگترین قمار دوران ریاستجمهوری خود زده است؛ اقدامی که بهنظر میرسد ایالات متحده را به سمت تشدید نزاع سوق میدهد و نشاندهندهی بریدن ترمپ از آرزوی بیرونکشیدن نیروهای امریکایی از منازعات خاورمیانه است.
ترمپ طی دوران ریاستجمهوری خود اظهارات آتشین داشته است، اما معمولا نخواسته دست به اقدامات خصمانه دراماتیک ببرد. او به هواداران خود قول داده است که از خشونت قاطع در برابر دشمنان امریکا استفاده خواهد کرد، ولی قول این را نیز داده است که وارد جنگ دیگری در خاورمیانه نشود و سربازان امریکایی را به خانه بازگرداند.
تحلیلگران برونی و برخی از مشاوران پیشین ترمپ، بارها هشدار دادهاند که نمیتوان بین این دو وعده آشتی برقرار کرد. [یکی ذاتا برخلاف دیگری است.]
تا کنون دیده شده که هرگاه اهداف ترمپ باهم در تضاد واقع شدهاند، او عقبنشینی کرده است. برای مثال در ماه جون، او در آخرین لحظه دستور داد که حملهی هوایی برنامهریزیشده علیه ایران متوقف شود؛ حملهای که برای تلافی سرنگونی پهپاد امریکایی به دست تهران، طرح شده بود. وقتی در خزان 2019 تأسیسات نفتی عربستان سعودی مورد حمله قرار گرفت و مقامات امریکایی و سعودی ایران را مسئول دانستند، ترمپ باز هم از واکنش نظامی خودداری کرد.
تصمیم به کشتن سلیمانی، فرماندهی نیروهای قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که گاهی بهعنوان دومین مقام قدرتمند در ایران توصیف شده است، نشانگر تغییر اساسی در رویکرد رییسجمهور ایالات متحده است؛ ترمپ به این تصور است که ایران در مواجهه با اقدام نظامی قاطع از جانب ایالات متحده، عقبنشینی میکند نه تشدید.
یک مقام ارشد جمهوریخواه کنگره به شرط پنهانماندن هویتش به «لسآنجلس تایمز» گفت که ایران اکنون مجبور است «محدودیتهای خشونتی را که میتواند به کار گیرد، بازبینی کند.» او گفت که پیشبینی میکند ایران اکنون «برای حفظ آبرو» دست به اقداماتی در «یمن یا لبنان و شاید افغانستان» بزند، نه بیشتر از این.
دیگران عمیقا نسبت به چنین چشماندازی تردید دارند. با اینکه برتری و قدرت نظامی ایالات متحده بدون شک با ایران غیرقابل مقایسه است، اما تهران، حتا بدون قاسم سلیمانی، قادر به اجرای عملیاتهای چریکی در سرتاسر خاورمیانه و احتمالا فراتر از این منطقه خواهند بود.
آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران در بیانیهای گفت که «انتقام سخت» در انتظار امریکا است.
«چارلز لیستر»، عضو ارشد «انستیتوت خاورمیانه» در واشنگتن میگوید: «ماهها میشود که ایالات متحده و ایران به اعمال بالمثل خطرناک علیه یکدیگر دست میزنند، اما [کشتهشدن سلیمانی] شتاب به سوی تشدید [تنش] است. واقعا نمیتوان پیامدهای جئوپلیتیک این را پیشبینی کرد.»
با اینکه نیروهای امریکایی رهبران القاعده و سایر گروههای شبهنظامی را کشتهاند اما هدف قراردادن مقامات بلندپایه سایر دولتها خطی است که مقامات امریکایی به جز در جریان جنگها، به ندرت از آن عبور کردهاند.
ایالات متحده از سال 1986 به اینسو که رییسجمهور «ریگان» دستور حملهی هوایی علیه لیبی را صادر کرد و قریب بود معمرالقذافی، رهبر این کشور کشته شود، اقدام دیگری که با حمله به سلیمانی قابل مقایسه باشد، انجام نداده است.
آنچه ریسک سیاسی این ماجرا را بالا برده است این است که بهنظر میرسد ترمپ بدون مشورت قبلی با کنگره دستور کشتن سلیمانی را صادر کرده است و این در سیاست امریکا سابقه ندارد. اندکی پس از نشر خبر کشتهشدن سلیمانی، دموکراتهای کنگره از رییسجمهور ترمپ برای عمل یکجانبه، انتقاد کردند.
«نانسی پلوسی»، رییس مجلس نمایندگان که دموکرات است، در بیانیهای گفت: «دولت امشب بدون مجوز استفاده از نیروی نظامی علیه ایران، حملاتی را در عراق برای هدف قراردادن مقامات نظامی عالیرتبه ایران انجام داده است و قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس را کشته است. علاوهبراین، این اقدام بدون مشورت با کنگره انجام شده است. به کنگره باید فورا در مورد این وضعیت جدی و گامهای بعدی که دولت در نظر دارد، گزارش داده شود. ما نمیتوانیم با دستزدن به اقدامات تحریکآمیز و نامتناسب، جان کارمندان دولت، دیپلماتها و سایر امریکاییها را در معرض خطر قرار دهیم. حملهی هوایی امشب خطر تشدید تنش خشونتبار را به همراه دارد.»
مقامات دولت میگویند که ترمپ دستور حمله را صادر کرد، زیرا سلیمانی، کسی که دیری بود فعالیتهای گروههای شبهنظامی تحت حمایت ایران را سازماندهی میکرد و این گروهها به نیروهای امریکایی در عراق و سایر کشورها حمله کردهاند، در حال برنامهریزی حملات بیشتر علیه پرسونل امریکایی [در خاورمیانه] بود.
«مارک اسپر»، وزیر دفاع ایالات متحده در بیانیهای گفت: «جنرال سلیمانی فعالانه در حال برنامهریزی حمله به دیپلماتها و کارمندان دولت امریکا در عراق و سرتاسر خاورمیانه بود. این حمله با هدف جلوگیری از برنامهریزیها آیندهی ایران [برای حمله به کارمندان و منافع امریکا] انجام شد.»
با اینحال، منتقدان ترمپ را به بیپروایی متهم میکنند.
«جو بایدن»، معاون رییسجمهور پیشین، باراک اوباما و نامزد پیشتاز ریاستجمهوری از حزب دموکرات، اقدام ترمپ را به «انداختن دینامیت به انبار باروت» تشبیه کرده و در بیانیهای افزوده است که ترمپ باید «به مردم امریکا در مورد این استراتژی توضیح دهد. هیچ امریکایی برای مرگ قاسم سلیمانی سوگواری نخواهد کرد. او باید سزای اعمالش را بابت جرایمی که علیه نیروهای امریکایی و هزاران بیگناه در منطقه مرتکب شده بود، میدید. او از ترور حمایت کرد و هرجومرج را گسترش داد. [اما کشتن سلیمانی] یک حرکت کاملا تشدیدکنندهی [تنش] در یک منطقهی خطرناک است.»
زنجیرهی وقایع نزدیک که به حملهی امریکا به سلیمانی منجر شد، در اواخر ماه دسامبر وقتی آغاز شد که یک حملهی موشکی به یک پایگاه نظامیان عراق باعث کشتهشدن یک پیمانکار امریکایی شد. مقامات امریکایی گروههای شبهنظامی تحت حمایت ایران را مقصر این حمله دانستند و با حملات هوایی که منجر به کشتهشدن 25 تن شد، پاسخ دادند. به دنبال آن، حملات هوایی امریکا منجر به یورش اعضای گروههای شبهنظامی طرفدار ایران به سفارت امریکا در بغداد در هفتهی گذشته شد. در آن زمان یک مقام ارشد دولت امریکا گفت: «بازی تغییر کرده است.»
حامیان دولت ترمپ میگویند که این حمله بزرگترین ضربه به ایران است.
«جیمز کارافانو» از «بنیاد هریتج» که یک اندیشکدهی محافظهکار امریکایی مستقر در واشنگتن است و اغلب به ترمپ در مورد سیاست خارجی مشوره میدهد، میگوید که مرگ سلیمانی «برای ایران و پروکسیهایش در عراق یک باخت عظیم و برای ایالات متحده یک پیروزی عملیاتی و روانی کلان است.»
آرین طباطبایی، کارشناس خاورمیانه در «رند» میگوید که کشتن سلیمانی پیام سمبولیک قدرتمندی به ایران و متحدانش فرستاد هرچند منجر به فروپاشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یا شبکهی متحدان غیردولتی ایران نخواهد شد. سلیمانی از افغانستان گرفته تا لبنان و یمن و سوریه، نقش اساسی را در ایجاد شبکهای از گروههای متحد ایران در خاورمیانه ایفا کرد که شامل شبهنظامیان شیعه در عراق و گروههایی مانند حزبالله لبنان در سوریه و لبنان نیز میشود.
سلیمانی یکی از چهرههای مهم در بالاترین سطح تصمیمگیری دولت ایران بود. او مستقیم به ولی فقیه گزارش میداد و بر آموزش و تمویل نظامی و همچنین فروش اسلحه و نقل و انتقالات، نظارت داشت. سلیمانی به عنوان نماد نظامی ایران چهرهی بسیار شناختهشدهای بود و اغلب عکسهای وی در میدانهای نبرد منطقهای برای برجستهکردن حمایت ایران از متحدانش، پخش میشد.
طباطبایی میگوید: «او به میدانهای نبرد در سوریه میرفت و با مبارزان صحبت میکرد و سعی میکرد روحیه آنها را تقویت کند.»
با اینحال «سوزان ملونی»، کارشناس ایران در «انستیتوت بروکینگز» میگوید که هرچند سلیمانی سابقهای طولانی در زمینهی برقراری روابط با گروههای نیابتی ایران داشت، اما بهتنهایی این مأموریت را پیش نمیبرد.
ملونی میگوید: «او چهرهی مهمی بود که بهعنوان یک استراتژیست موثر، شهرت و اعتبار کسب کرده بود… اما باید مراقب باشیم که نگوییم مرگ وی حتما قابلیتهای ایران را تخریب میکند. [مرگ وی] احتمال خشونت را افزایش میدهد. شبهنظامیان شیعه در عراق از آن به نفع خود استفاده خواهند کرد.»