جای خالی سلیمانی؛ ایران با «قاآنی» و «حجازی» در پی چیست؟
Iranian mourners stand on a bridge during the final stage of funeral processions for slain top general Qasem Soleimani, in his hometown Kerman on January 7, 2020. - Soleimani was killed outside Baghdad airport on January 3 in a drone strike ordered by US President Donald Trump, ratcheting up tensions with arch-enemy Iran which has vowed "severe revenge". The assassination of the 62-year-old heightened international concern about a new war in the volatile, oil-rich Middle East and rattled financial markets. (Photo by ATTA KENARE / AFP) (Photo by ATTA KENARE/AFP via Getty Images)

جای خالی سلیمانی؛ ایران با «قاآنی» و «حجازی» در پی چیست؟

پولیتیکو ـ متیو لِویت
مترجم: جلیل پژواک

ایالات متحده با کشتن قاسم سلیمانی در اوایل ماه جنوری، ایران را از یکی از رهبران بی‌نظیرش محروم کرد و پرسش‌های تازه‌ای را درباره‌ی استراتژی ایران برای گسترش و حفظ قدرتش در خاورمیانه ایجاد کرد. آیا ایران در نبود فرمانده کاریزماتیک و برجسته‌اش، مجبور به عقب‌نشینی و مکث خواهد شد؟ یا راه‌های جدیدی برای تاخت و تاز در منطقه پیدا می‌کند؟

از حدود یک ماه گذشته استراتژی ایران کم‌کم قابل‌مشاهده شده است. اکنون می‌توان دید که ایران در حال انجام چه کاری است و ایالات متحده با چه چالش‌هایی روبه‌روست.

سلیمانی مهم بود، زیرا او فرماندهی مستقیم سپاه قدس، نیرویی متشکل از شبه‌نظامیان شیعه غیرایرانی متعهد به تهران و بازوی عملیات‌های برون‌مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را برعهده داشت؛ دستگاهی که تحت رهبری سلیمانی وقف تلاش برای بیرون‌راندن ایالات متحده و سایر نیروهای غربی از منطقه و تضمین موقعیت ایران به‌عنوان ابرقدرت منطقه‌ای شده بود.

یافتن جاگزین سلیمانی دشوار است، اما ایران دست به کار شده است. ایران از جنرال اسماعیل قاآنی، معاون سلیمانی، آغاز کرده که پس از مرگ سلیمانی بلافاصله به سمت رهبری سپاه قدس ترفیع یافت.

در هفته‌ای که گذشت، تهران از ترفیع دیگری خبر داد که به درک ما نسبت به استراتژی ایران کمک می‌کند. جنرال محمد حسین‌زاده حجازی، معاون جدید فرمانده سپاه قدس خواهد بود. او تا همین اواخر فرماندهی «سپاه قدس لبنان» را برعهده و بر روابط ایران با حزب‌الله لبنان و فعالیت‌های سپاه قدس در «شام» نظارت داشت.

پیام ترفیع حجازی واضح است: این‌که، سلیمانی شاید مرده باشد، اما نیروی قدس که او رهبری‌اش می‌کرد، زنده است و سخت برای ادامه‌ی استراتژی منطقه‌ای که سلیمانی برایش مبارزه کرد، کار می‌کند.

ایران پس از مرگ قاسم سلیمانی مجبور به بازسازی میکانیسم‌های مدیریتی و سوق و اداره گروه‌های نیابتی خود شد که سلیمانی زمانی با زور شخصیت و ارتباطات دیرینه‌ی خود آن‌ها را اداره و کنترل می‌کرد. ایران در حال توسعه استراتژی برای نظارت از چیزی است که علی خامنه‌ای، رهبر ایران آن‌را «مبارزان بدون‌ مرز» توصیف کرده است. استراتژی ایران این است: از آن‌جایی که هیچ فرمانده واحدی نمی‌تواند جای خالی سلیمانی را پر کند، شبکه نیابتی ایران اکنون توسط کمیته‌ای متشکل از مدیران و فرماندهان ارشد و باتجربه‌تر سپاه قدس اداره می‌شود. رهبران اصلی گروه‌های نیابتی ایران به‌ویژه حسن نصرالله در لبنان، یقینا نقش اصلی را ایفا می‌کنند. اما سیاست‌گذاران باید به جابه‌جایی‌ها و ترفیعات درون خود قدس، توجه ویژه داشته باشند.

پس از مرگ سلیمانی، ثابت شد که از جهاتی او نقطه ضعف ایران بوده است؛ حذف او از معادله، خلای بزرگی را در استراتژی منطقه‌ای ایران ایجاد کرده است. سلیمانی در چند سال اخیر به چهره ‌‌عمومی سازمان قبلا مخفی در رأس شبکه‌ای از گروه‌های شبه‌نظامی نیابتی، تبدیل شده بود. تهران پس از «بهار عربی»، آغاز جنگ داخلی سوریه و ظهور دولت اسلامی در سوریه و عراق، فرصتی در منطقه دید و سلیمانی را برای ایجاد اتحادهای نیابتی منطقه‌ای ایران موظف کرد. سلیمانی، رهبر کاریزماتیک سپاه قدس، پیروان ویژه‌ای را در میان گروه‌های نیابتی ایران پرورش داد که شامل اعضای رده‌پایین و رهبران این گروه‌ها می‌شود. سلیمانی شخصا در فعالیت‌های این گروه‌ها دخیل بود، در عملیات‌های کلیدی نقش مستقیم ایفا می‌کرد، از ارتباطات شخصی با فرماندهان شبه‌نظامی کلیدی برخوردار بود و در اختلافات گاه پیش‌پاافتاده‌ بین این گروه‌ها بر سر پول و پرستیژ، نقش میانجی را داشت.

سلیمانی برای نقش‌هایی که بازی می‌کرد، آفریده شده بود اما جانشین او، اسماعیل قاآنی چنین نیست. قاآنی بیش‌تر یک بروکرات میانه‌رو و ملایم است تا یک رهبر کاریزماتیک و بعید است مانند سلیمانی بتواند از عهده‌ی تمام نقش‌ها و مسئولیت‌هایش برآید. در حال حاضر مهم‌ترین منطقه عملیاتی برای سپاه قدس، احتمالا «سرزمین شام» است و از  این جهت ترفیع رهبر سپاه قدس لبنان در هفته‌ی گذشته به سمت معاونت سپاه قدس، بسیار معنادار به‌نظر می‌رسد.

قاآنی پیش از این‌که جانشین سلیمانی شود یکی از معاونان اصلی سلیمانی بود که مسئولیت «سپاه انصارِ» نیروی قدس را برعهده داشت و به نمایندگی از نیروی قدس، افغانستان، پاکستان و آسیای میانه را پوشش می‌داد. قاآنی به‌دلیل سروکارداشتن با آسیای میانه، فاقد تجربه عمیق برای جهان عرب است. قاآنی در سال 2012 به‌دلیل دست داشتن در تدارکات پول و اسلحه به حزب‌الله لبنان و عناصر سپاه قدس در آفریقا، توسط وزارت خزانه‌داری ایالات متحده به‌عنوان تروریست معرفی شد. گفته می‌شود که قاآنی زبان عربی صحبت نمی‌کند و خیلی نمی‌تواند فرد مناسبی برای فرماندهی سپاه قدس و پرکردن جای سلیمانی به‌عنوان فرد اصلی تهران برای هماهنگی عملیاتی با عناصر نیابتی ایران در عراق، یمن و خصوصا سوریه و لبنان باشد.

این‌جاست که حجازی وارد میدان می‌شود.

حجازی دیری‌ست با سپاه قدس کار کرده. گفته می‌شود او در سال 1979، با تأسیس سپاه پاسداران به عضویت این نیرو درآمده. بنابر گزارش‌ها، حجازی در سال 1980 در چوکات نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به همراه سلیمانی و قاآنی برای نبرد با گروه‌های کُرد ایرانی به شمال این کشور اعزام شده بوده. حجازی ابتدا سرباز بود، سپس معاون فرمانده و بعدا فرمانده پایگاه بسیج سپاه شد. او نزدیک به 9 سال شبه‌نظامیان بسیجی را رهبری کرد. تحت فرماندهی حجازی، بسیج و گروه‌های متعصب سیاسی-مذهبی مورد حمایتش مسئول فهرست طولانی موارد نقض حقوق بشر در ایران دانسته شدند.

در سپتامبر 2007، حجازی به‌عنوان رییس ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد و یک ماه بعد، وزارت خزانه‌داری حجازی (و سلیمانی و سایر مقامات سپاه) را به‌دلیل داشتن نقش در تلاش ایران به گسترش سلاح‌های کشتار جمعی، تروریست معرفی کرد. حجازی در ادامه چندین سمت ارشد رهبری نظامی از جمله معاون فرمانده سپاه پاسداران و معاون رییس ستاد نیروهای مسلح ایران را نیز در کارنامه خود ثبت کرد.

علاوه‌براین، حجازی رهبری «سپاه ثارالله» را که زیرمجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعالیت می‌کند، در تهران برعهده داشت. به گفته «شورای اروپا»، سپاه ثارالله در سال 2009 «در سرکوب‌های پسا انتخابات نقش اصلی را ایفا کرده است.» شورای اروپا همچنین گفته است که حجازی نویسنده‌ی «نامه‌ای است که در 26 جون 2009 به وزارت بهداشت ایران ارسال و در آن خواسته شد افشای اسناد یا سوابق پزشکی کسانی که در حوادث پسا انتخابات در شفاخانه‌ها بستر شده‌اند، ممنوع شود.» سرانجام در سال 2011، اتحادیه اروپا حجازی را به‌دلیل دست‌داشتن در نقض حقوق بشر در ایران تحریم کرد.

با تغییر جهت استراتژی منطقه‌ای ایران به سمت جنگ نامتقارن تهاجمی‌تر منطقه‌ای، سلیمانی برای نظارت بر عملیات‌های سریعا روبه گسترش سپاه قدس در شام، نیاز به مرد با تجربه‌ای داشت. او حجازی را برای فرماندهی سپاه قدس لبنان انتخاب کرد تا بر همه‌ی فعالیت‌های سپاه قدس، از جمله حمایت از حزب‌الله لبنان، حمایت از گروه‌های تروریستی فلسطینی مانند حماس و «فرماندهی کل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» و حمایت از رژیم بشار اسد، در منطقه «شام» نظارت کند.

در سال 2013 و در میانه‌ی هرج‌ومرج جنگ داخلی سوریه، ایران تصمیم گرفت «موشک‌های هدایت‌شونده» را از طریق سوریه به حزب‌الله لبنان بفرستد. ایران امیدوار بود که انتقال این تسلیحات در گردوخاک برخاسته از جنگ سوریه پنهان می‌ماند اما حملات هوایی اسراییل برخی از این کاروان‌ها را نابود کرد و تا سال 2014، برنامه موشکی ایران به سرخط مطبوعات رفت.

مقامات اسراییلی می‌گویند که استراتژی ایران ابتدا شامل انتقال موشک‌های هدایت‌شونده به‌صورت کاملا آماده به حزب‌الله بود، اما سپس، به قاچاق قطعات موشکی تغییر کرد. قرار بود این قطعات در لبنان مونتاژ شوند. مقامات اسراییلی می‌گویند که در سال 2019 حزب‌الله و سپاه قدس این پروژه را با ساخت کارخانه‌های تولید و تبدیل قطعات در مناطق مختلف در سراسر لبنان، ارتقا بخشیدند. اعزام پرسنل کلیدی سپاه قدس به زندگی و کار در لبنان و نظارت روزانه بر عملیات‌ها، از جمله‌ی این پروژه بود. در آگست 2019، نیروهای دفاعی اسراییل جزئیات این تلاش‌ها را از جمله اسامی و عکس‌های سه عامل کلیدی سپاه قدس، علنی کردند. برجسته‌ترین این سه تن، حجازی بود که همراه با خانواده‌ی خود به لبنان نقل مکان کرده بود تا بر این پروژه نظارت کند.

خبرگزاری فارس ایران در واقع گزارش اسراییل را تأیید می‌کند و می‌گوید: «در سال‌های اخیر [جنرال حجازی] نیز مأمور میدانی در یکی از جبهات محور مقاومت بوده است.»

تصمیم جدید ایران برای بازگرداندن حجازی از لبنان، جایی که پروژه موشک‌های هدایت‌شونده همچنان در اولویت سپاه قدس و حزب‌الله قرار دارد، مثال برجسته تلاش ایران برای پرکردن خلای بزرگ ناشی از مرگ سلیمانی است و نشان می‌دهد که اولویت فعلی ایران، تجهیز و حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی در لبنان و سوریه است.

شخص دیگری را که باید زیرنظر داشت، عبدالرضا شهلایی است؛ افسر ارشد سپاه قدس در یمن و کسی که از تجربه‌ بالای فرماندهی در عراق نیز برخوردار است. بنابر گزارش‌ها، همان شبی که سلیمانی کشته شد، شهلایی نیز در عملیات جداگانه‌ای در یمن مورد هدف قرار گرفت، اما زنده ماند و مخفی شد. شهلایی به‌دلیل دست‌داشتن در طرح ترور سفیر عربستان در سال 2011 در «واشنگتن دی‌سی»، از سوی وزارت خزانه‌داری تروریست معرفی شده و «برنامه پاداش برای عدالت» وزارت امور خارجه ایالات متحده مبلغ 15 میلیون دالر جایزه برای اطلاعات در مورد وی تعیین کرده است. وزارت خارجه گفته است که شهلایی «سابقه‌ی طولانی در هدف‌ قراردادن امریکایی‌ها و متحدان امریکا در سطح جهان» دارد.

ترفیع دست راست سلیمانی و فرد با تجربه‌ای مانند حجازی که هم تجربه فرماندهی در شام را دارد و هم اعتبارنامه تندروان را در خانه، این احتمال را برجسته می‌کند که آجندای سپاه قدس، ادامه کارزار منطقه‌ای تهاجمی و استراتژی جنگ نیابتی نامتقارن است. ایران به‌جای عقب‌نشینی، نشان می‌دهد که احتمالا بیش‌تر از پیش به «مبارزان بدون مرز» سپاه قدس به‌عنوان وسیله‌ای برای اعمال نفوذ در منطقه اتکا خواهد کرد.

حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله لبنان در سخنانش پس از مرگ سلیمانی عناصر نیابتی ایران -که نصرالله آن‌ها را «محور مقاومت» می‌خواند- را به افزایش عملیات‌ها برای بیرون‌راندن نیروهای امریکایی از منطقه، فراخواند. متحدان منطقه‌ای امریکا نیز اهداف احتمالی این عناصر هستند، زیرا تهران به دنبال بالابردن هزینه هم‌سویی با ایالات متحده و میزبانی از نیروهای امریکایی در منطقه است. برای ساکنان کشورهای همسایه ایران، پیام واضح است: کمربند ایمنی خود را ببندید و آماده باشید.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *