عیسا قلندر
آخراحمد احمدی: آخراحمد احمدی آخرین و کوچکترین برادر از میان سه برادر است. پدرش در پشت جلد قرآن نوشته است که «وقتی آخراحمد متولد شد، فصل توت بود. روزی مادر آخراحمد رفته بود که از شاخههای درخت توت، چند دانه توت چیده، نوش جان کند که یکدفعه ژاله میگیرد. آخراحمد هم به گریه شروع میکند. مادرش طرف خانه میدود و یک تاقپای چپلکاش از پایش خطا میخورد و از خاطر بچه، هیچ در قصه چپلک نمیشود. در خانه هرچه پای گوش ناخورده آخراحمد دعا و آیت خواندیم تاثیر نکرد. آنروز آنقدر ژاله بارید که نهتنها توت خراب شد که همان طاقپای چپلک پشاوری مادر آخراحمد را هم سیل برد.»
براساس قرعهای که پانزده سال قبل این سه برادران بین هم انداخته بودند، آخراحمد باید وکیل پارلمان میشد و از این طریق به مردم و کشورش خدمات جبرانناپذیری ارایه میکرد. آخراحمد کاندیدای انتخابات پارلمانی شد. هرچند کامیاب نشد، اما در درجهی اول بعد از کاندیداهای پیروز بود و بعدها وقتی وکیل گلرحمان فوت کرد، ایشان به وکالت رسید. چنین شد که آخراحمد از آن روز به بعد برای این مملکت قانون جور کرد و از تطبیق آن نظارت به عمل آورد.
میاناحمد احمدی: میاناحمد دومین برادر است و پدرش در مورد او نوشته است: «خدا خیر این پشقلی را پیشه کند، موقع تولد نزدیک مادر خود را کشته بود.» بعدها براساس قرعهکشی، قرعهای او مبارزه با مخدرات و مسکرات برآمده بود. میاناحمد عشق فراوانی نسبت به میهن داشت و با کمک آخراحمد به مقام آمر مبارزه با مخدرات رسید. میاناحمد دید که تعداد زیادی از شهروندان معتادند، اما به مواد دسترسی ندارند و بسیار به عذاباند، خودش دست بهکار شد. از پول شخصی خود انواع مواد مخدر خرید و در تمام سطح شهر کابل پشت پشت معتادان گشت و به آنها مواد فروخت و آنها را از عذاب رهاند. این کار وی باعث شد تقدیرنامههای درجه دو و درجه یک دریافت کند. وی در کنار این وظیفهی رسمی، همچنان با افرادی که بهصورت غیرقانونی به خرید و فروش مواد دست میزدند نیز مبارزه میکرد.
اولاحمد احمدی: اولین و بزرگترین برادر از سه برادر و متولد سال روباه است.
اولاحمد در قرعهکشی باید به منصب قضاوت میرسید. او هرچند هیچ علاقهای به قاضیبازی نداشت، اما براساس قرعه آن را جدی گرفت و اکنون قاضی است. اولاحمد و همکارانش ارتباطات خیلی برادرانه با آخراحمد و همکارانش که قانونگذارند و میاناحمد و همکارانش که مواد مخدر توزیع میکنند و بعضی وقتها اختطاف و ترور و دزدی همکنند، دارند. آنها از اینکه خدمات جبرانناپذیری در چوکات دولت به مردم و کشور افغانستان ارایه میکنند، خیلی خوشحالند.
دوستان این سه برادر چپنها بر شانهیشان انداخته بودند، نثرها و اشعار دلپذیر و زبانانگیز در وصف آنها سروده بودند و چنان نوید خوش برای فردا داده بودند که حتا از خداوند خواسته بودند ای کاش پنج ست از این برادران میداشتیم تا اوضاع بهتر میشد. متأسفانه حکومت یکی از این برادران را به اتهام درست توزیعنکردن مواد در سطح شهر کابل بازداشت کرده و گفته است که میاناحمد در انجام وظیفه کوتاهی کرده است. خبر خوش این است که آخراحمد از طریق پارلمان و اولاحمد در سنگر قضا برای میاناحمد لابیگری میکنند تا سوءتفاهم پیشآمده هرچه عاجل رفع شود. هرچند حکومت میگوید که این سوءتفاهم نیست، ما میاناحمد را با پشتاره گیر کردهایم.
میاناحمد بعد از دستگیرشدن به رسانهها گفته که بازداشت وی یک برخورد سیاسی است، چون توزیع مواد مخدر در سطح شهرها با دستگیرشدن وی متوقف نمیشود و مسئولین دیگر انشاءالله به خوبی توزیع خواهند کرد. همینطور معتادان در واکنش به دستگیری میاناحمد دیشب سر پل آمدند و هر پنج نفر یک شمع روشن کردند و خیلی زود آن را پُف کرده خاموش کردند. همانگونه که دولتها خاین دارد، معتادان هم دارند. یکی از معتادان با لهجهی اعتیاد چنین گفت: «ما دشتگیری وی را اشتقبال میکنیم و اژ حکومت میخواهیم وی را چوب بژنه و گلیانشه بکشه. چرا که او پیشهی ماره میگرفت و مواد کم میداد. بشیار یک بیغیلت آدم بود، هیژ انشانیت بلد نبود.»