محمدعلی ابراهیمی
اینروزها حال و هوای ولنتاین یا روز عشاق گرم است. وقتی از جلو دکانهای انتیکفروشی در کابل بگذری، چیزی که بیشتر جلب توجه میکند، انبوه از خرسکهای سرخرنگ است که برای روز ولنتاین آماده شده است. در سالهای اخیر در کابل پسران و دختران جوان با وجود موانع فرهنگی و اجتماعی جامعه، از ولنتاین تجلیل میکنند. عشق چیست؟ عشق چگونه بین دو فرد بهوجود میآید؟ آیا عشق در زن و مرد بهصورت مشابه شکل میگیرد؟
داون ماسلر، استاد دانشگاه تحقیقی را روی چگونگی پیدایش عشق و ماهیت آن انجام داده است. او معتقد است که عشق یک پدیدهی بیولوژیکی است و بر اثر تغییرات هورمونی در بدن زن و مرد بهصورت متفاوت بهوجود میآید. او با بررسی تحقیقات که در دانشگاه هاروارد و مشیگان صورت گرفته، یافتههایش را چنین بیان میکند:
مردان بر اثر ازدیاد هورمون «وسوپریسون» عاشق میشود. این هورمون در نتیجهی دوام ارتباط، تعهد و التزام بهوجود میآید. و پیدایش تعهد نیاز به مدت زمان طولانی دارد؛ از همینرو مردان با گذشت زمان و در طی یک رابطه دوامدار عاشق میشوند. عامل دیگر که در عاشقشدن مردان تأثیر دارد، افزایش میزان «تستسترون» (هورمون جنسی) است. سوای اینکه این هورمون در حالات دیگر هم افزایش مییابد؛ اما در زمان ازدواج این هورمون کاهش پیدا میکند. این بدین معناست که یکی از هورمونهای تأثیرگذار در عاشقشدن با کاهش آن در ازدواج، علاقه و سوز و گداز آن رابطه نیز کمرنگ میشود.
خانمها در عاشقشدن شتاب بیشتر دارند. عامل پیدایش عشق در زنان ازدیاد هورمون «اوکسیتوسین» است و این هورمون اکثرا در حالتهای به آغوشکشیدهشدن، بوسیدهشدن و رابطه جنسی افزایش مییابد، و در حالت ارگاسم این هورمون بهصورت یکبارگی در بدن زیاد میشود. این یعنی عاشقشدن در مدت زمان کوتاه، زنان نسبت به مردان زودتر به دام عشق میافتند.
با این حال، چی میتوان از نتیجهی تحقیقات ماسلر فهمید؟
اول: عشق پدیدهی بیولوژیکی است، یعنی قصهی بستهشدن پیوندها در آسمان، پیدایش برای همدیگر و نیمهی گمشده فقط جملههای است که برای دلبری مفید است و جنبه واقعی را که حیثیت مبنایی برای عشق داشته باشد، ندارد. این هورمونها میتواند در برخورد و داشتن رابطه با هر کسی افزایش یابد، خصوصا در تقابل با خوبرویان. ازدیاد هورمون در بدن با نام یا مشخصات منحصر بهفرد یک شخص صورت نمیگیرد تا رهروان راه قیس، شهریارگونه با سرودههای ساربان سر به صحرا بزنند، یا برای پیروان شیرین، معشوق اول و آخر زندگی باشد و نتوانند از پیچیدگی در طرهی یار رهایی یابند. ناتوانی در از یادبردن و یا جنون بعد از جدایی را باید بیشتر در وابستگی جستوجو کرد تا در واقعیبودن عشق.
دوم: مردان به سبب تأثیر تستسترون، بیشتر عاشق زنان مقبول میشوند. چیزیکه امروزه در جامعهی ما زیاد است. و در بعضی موارد زیادشدن تستسترون فقط علاقه به جنس مخالف را زیاد میکند و عشق در کار نخواهد بود. و صد البته اگر هورمون وسوپریسون زیاد نشود، عشقی را که عشاق کولهبار از معنویت، تقدس و دوری از نفس بارش میکنند، به منبع ارضای هوسهای شهوانی تبدیل خواهد شد. مردان که تعهد در دلشان بنابر هر دلیلی بهوجود نمیآید، خانهای برای لیلینماها در دلشان نخواهند ساخت.
سوم: تفاوت در شیوهی عاشقشدن و مدت زمانی لازم برای ظهور عشق در مردان و زنان. شروع رابطه بین زن و مرد و دوام آن، به هر اندازه که نزدیکی آن بیشتر باشد، احتمال عاشقشدن زن بیشتر است. حتا چفتشدن دستها و یا گرفتن بازوی مردان در وقت قدمزدن میتواند به عشق برای زنان ختم شود. در عین حال دوام این رابطه و تعهد مرد برای زن، عشق را برایش به ارمغان میآورد. شروع رابطه میتواند به هر دلیلی باشد، حتا به بهانهی عاشقبودن؛ در نهایت به عشق ختم میشود. تفاوت در مدت لازم برای عاشقشدن در زن و مرد، در مردان وسوپریسون نیاز به زمان دارد و اوکسیتوسین میتواند در خیلی وقت کم زیاد شود، زنان در این مدت کوتاه عاشق میشوند و اگر وسوپریسون کاهش یابد عشق برای مردان بهوجود نیآمده و شیرین بدون فرهاد در قصهی عشق ظهور میکند.
در این بحث رابطهداشتن را باید عاشقشدن در نظر نگرفت، وابستگی را از جنون و درد هجران باید تفکیک کرد. بین علاقه به جنس مخالف و عشق به جنس مخالف تفاوت وجود دارد. فرق گفتن «عاشقت هستم» را با عاشقشدن بهصورت حقیقی آن باید مد نظر داشت. آیا مرد در یک مقطع کوتاه زمانی (اصطلاح عام عشق در یک نگاه) میتواند عاشق شود؟ به گفتهی سیمون دوبوار، بعضی زنان حتا در مدت 30 تا 40 سال رابطه جنسی هم عاشق نمیشوند، چرا اینگونه است؟