یماناشر یکمنش
حکومت طالبان اولین حکومتی است که توسط ملاها و روحانیان و طلاب مدرسههای دینی در جغرافیای که امروز بهنام افغانستان یاد میشود، تشکیل شده است. پیشزمینههای تشکیل حکومت طالبان، جدا از عوامل دیگر باید یکی هم در ایجاد حکومت مجاهدین جستوجو کرد. به همین سبب شباهتهای میان سیاستهای فرهنگی حکومت مجاهدین و حکومت طالبان وجود دارد. در مورد موسیقی میتوان گفت که سیاست طالبان ادامهی سیاست موسیقی مجاهدین بود. طالبان سیاست مجاهدین را با شدت و حدت بسیار بیشتر پیگیری کردند و در تاریخ سانسور موسیقی در جهان امروز مبحث جدیدی باز کردند. اعدام نوار و کست، آلات موسیقی و وسایل پخش موسیقی در سالهای دههی نود میلادی از ابتکارهای سیاست فرهنگی طالبان است که پیشتر از آن در جهان نمونه نداشت. شهرتیافتن افغانستان در آن سال ها بهنام کشور بدون موسیقی بر اثر همین سیاستها بوده است.
کشور بدون موسیقی
طالبان با فتح کابل اولین قدم بزرگ را در راه تبدیلکردن افغانستان به گورستان موسیقی گذاشتند. آنگونه که منیژه باختری در کتاب «نود و سه سال رسانه و قانون» (انتشارات سعید، کابل) مینویسد، از اولین اقدامات آنها تسخیر رادیو تلویزیون ملی بود که به رهبری ملا محمد اسحاق نظامی صورت گرفت. زیر نظر وزیر اطلاعات و فرهنگ ملا امیر خان متقی نشرات تلویزیون قطع شد و رادیو زیر نام (د شریعت ژغ رادیو) شروع به نشرات کرد. رادیو صدای شریعت یگانه رادیوی به ظاهر بدون موسیقی بود که در سطح کشور نشر میشد و در جهان از این نگاه بیرقیب بود.
طالبان در حکومتشان عملا تولید و پخش موسیقی را منع کردند. ریاست موسیقی وزارت اطلاعات و فرهنگ تبدیل شد به ریاست ترانههای اسلامی. به روایت منیژه باختری طالبان در سه تا چهار سال آغاز امارت خود، حدود دوهزار ترانه ثبت کردند. آنچه را طالبان ترانه مینامیدند، عبارت بود از موسیقی کلامی بدون ساز که اشعار آن بیشتر در ستایش کشتهشدههای طالب، نعت پیامبر اسلام، تشجیع مردم برای جنگ با «کافران» و برخی موضوعات دیگر.
طالبان با ممانعت از پخش و ثبت موسیقی در یگانه مرجع دولتی که همزمان بزرگترین مرجع در تمام کشور بود، یعنی رادیو تلویزیون افغانستان، عملا خلق و تولید و نشر موسیقی را در افغانستان نابود کردند. برای وارسی و تفتیش نتیجهی کار خود ادارهای بهوجود آورده بودند که حتا شنیدن نام آن مو بر تن آدم راست میکرد: وزارت امر بالمعروف و نهی عنالمنکر.
ادارهی امربالمعروف و نهی عنالمنکر آنقدر قدرت و هیبت کسب کرد که حتا وزیر خارجهی امارت طالبان از بیم آن در زیرزمینی وزارت در اتاقِ قفلشده تلویزیون میدید.
در حکومت طالبان نهتنها اجرای موسیقی جرم دانسته میشد، بلکه شنیدن آن نیز جرم بود و شنوندهها باید مجازات میشدند. در ضمن هر گونه آلات موسیقی باید از بین برده میشد.
وزارت مبارزه با موسیقی
آنگونه که احمد رشید در کتاب (طالبان، نشر بقعه، ۱۳۸۲، تهران ص ۲۱۹) مینویسد «این اداره از یک سازمان دولتی در عربستان سعودی الگوبرداری شده و هزاران مرد جوان که بسیاری از آنها تنها سواد مدرسهای اندکی از پاکستان دارند، در آن استخدام شدهاند.»
ملا عمر در توصیهی خود به تمام کارمندان ملکی و نظامی امارت، تاریخ ۱۴۲۲/۵/۳ ابلاغ میکند که: «… تمام نظام ما و شما به سبب همین وزارت استوار است اگر خدا ناخواسته در کارهای این وزارت سستی رونما گردد ما و شما هم مانند سایر حکومتها فنا خواهیم شد.»
مادهی سوم مقررهی تنظیم اجراآت وزارت امربالمعروف و نهی عنالمنکر چنین است: «وزارت امربالمعروف و نهی عنالمنکر ادارهی مرکزی امارتی میباشد که مطابق شریعت غرای محمدی و فقه حنفی در کشور وظیفه اقامه معروف و منع نمودن از منکرات را به عهده دارد.»
تنها شخص ملا عمر و براساس فرمان شماره ۱۱۸ او، شورای سرپرست امارت اسلامی صلاحیت نظارت بر اجراآت این وزارت را دارد.
این اداره در آغاز ریاست عمومی بود که بعدا به وزارت ارتقا یافت. در رأس آن مولوی قلمالدین قرار داشت. کسی که برای تشریح وضعیت روانی او میتوان این خاطره را از زبان ناصر هوتکی خواند:
«مولوی قلمالدین چند ماهی بهحیث رییس عمومی تربیت بدنی و سپورت و کمیتهی ملی المپیک گماشته شد. او در نخستین سخنرانیاش گفت از روزی که مسئولیت این اداره به دوش او سپرده شده، خواب راحت ندارد و در پیشگاه خداوند عذر و نیاز میکند که به جرم کدام گناه نابخشودنی مسئولیت دهها هزار بیبند و بار را به دوش او انداخته است. هدف از دهها هزار بیبند و بار دهها هزار ورزشکار بود. (منیژه باختری، ص ۳۲۵)»
این اداره آنقدر قدرت و هیبت کسب کرد که حتا وزیر خارجهی امارت طالبان از بیم آن در زیرزمینی وزارت در اتاقِ قفلشده تلویزیون میدید. همین اداره مسئول زدودن هر گونه نشان و اثر از موسیقی در تمام ساحات زندگی اجتماعی و خصوصی مردم تعیین شده بود. فرمانهای که با امضای خادم اسلام امیرالمومنین ملا محمدعمر مجاهد در جریدهی رسمی وزارت عدلیه منتشر میشد، رهنمود این اداره قرار میگرفت. این فرمانها از جانب این اداره از طریق رادیو صدای شریعت، نشریهی شریعت و مطبوعات وسیعا پخش و اشاعه میشد. فرمان شماره ۳۶۲ ملا عمر، تاریخ ۱۴۲۲/۴/۱۸ به تمام رادیو ها در پایتخت و ولایات دستور داده بود تا بهترین اوقات نشر و وقت کافی را برای این اداره اختصاص دهند.
احمد رشید (ص ۲۳۷) از زبان وزیر معارف طالبان مینویسد:
«طالبان با موسیقی مخالفند؛ زیرا در ذهن تولید تنش میکند و فراگیری اسلام را مختل مینماید.»
جاگزین برای موسیقی را ملا محمدحسن برای احمد رشید (ص ۲۳۷) چنین معرفی کرده است:
«البته ما میفهمیم که مردم نیاز به مقداری تفریح دارند، اما آنها میتوانند به پارکها بروند و گلها را ببینند. از این مشاهدات دربارهی اسلام خواهند آموخت.»
نفرت از سیاستهای سختگیرانهی امربالمعروف باعث شده بود که مردم در کابل به آن «عبدالماروف بینیکر» یا «امر بیمارو و نهی مکرویان» و به مسئولان آن «بی نیکرها»، «عبدالماروفها» و «علی آبادیها» گویند.
فرمانهای امیرالمؤمنین قرن بیستم در رابطه با موسیقی
آنچه از جانب وزارت عدلیه طالبان به شکل فرمان و مقرره و غیر آن منتشر شده و بهنحوی با موسیقی ارتباط میگیرند، اینها هستند:
مقررهی تنظیم اجراآت ادارهی امر بالمعروف و نهی عن المنکر، وزارت عدلیه امارت اسلامی افغانستان، جریدهی رسمی، نمبر مسلسل ۷۸۳ شماره اول ۱۳۷۶
فصل دوم، مادهی چهارم: موظفین امربالمعروف و نهی عنالمنکر به دفع نمودن منکرات ذیل مکلف میباشد:
۱: در صورت کشف و دستگیری کستهای ساز و سرود یا فیلمهای ویدیویی در دکان، هتل، وسایط نقلیه و یا جاهای دیگر، کستها یا مالک آن با درنظرداشت حالت از یک تا ده روز حبس گردد.
۲: هرگاه کستهای مندرج جز یک این ماده در دکان با وسایط نقلیه کشف گردد، دکاندار یا دریور با درنظرداشت حالت آن از یک تا پنج روز حبس گردد و واسطه نقلیه تا پنج روز متوقف شود.
(۱۳): در عروسی و سایر شادیها، رقص و به آواز بلند سرودن زنان را منع نماید. هرگاه در هر خانه چنین عمل کشف گردد، صاحب خانه را شدیدا مجازات نماید.
حکم مقام امارت اسلامی افغانستان دربارهی جلوگیری از سرودن کستهای ساز و سرود در وسایط نقلیه امارتی، جریدهی رسمی، شمارهی مسلسل ۷۸۸، تاریخ ۱۴۲۰/۱/۲۳ ه ق:
به تمام مسئولان امارتی!
در تمام کشور به مسئولان امربالمعروف و نهی عنالمنکر وظیفه داده میشود تا وسایط نقلیه امارتی را تفتیش کنند. هرگاه در موتر امارتی کستهای ساز و سرود دستیاب شود موتر از نزدش اخذ گردد و به دفتر امارت تسلیم نمایند.
مقررهی تنظیم اجراات امربالمعروف که در جریدهی رسمی شماره ۷۸۳ منتشر شده بود بار دیگر در جریده رسمی شماره ۷۹۹، دوشنبه پنجم جمادی الثانی ۱۴۲۲ ه ق به چاپ رسید که شامل یک ضمیمه بود. در این ضمیمه صلاحیت وزارت امربالمعروف در قسمت سانسور موسیقی بیشتر از پیش شد که در ضمن برای اقداماتی که پیشتر از نشر این اصولنامه هم معمول بود، رهنمود نظری بهدست میداد. مبارزه با شنیدن موسیقی در داخل وسایط نقلیه احتمالا از دید طالبها چندان با موفقیت کامل روبهرو نشده بود؛ زیرا در این ضمیمه مدت حبس متخلفین از 10 روز به 20 روز افزایش یافت. رانندههای بسها و تکسیها در کنار اینکه کستهای موسیقی را پنهان میکردند، کستهایی را که مشهور به کستهای طالبها بود، نیز برای نشاندادن به مسئولان امر بالمعروف همیشه در موتر نگه میداشتند.
ضمیمهی شماره یکم، ماده ششم:
(۴) ید: (مراد از ید زدن منکرعلیه نمیباشد بلکه مراد از آن تغییر چیزی هست که عمل منکر بهواسطه آن صورت میگیرد. مثل شکستاندن آلات لهو و لعب، ریختاندن شراب و امثال آن)
مادهی بیستم: موظفین امربالمعروف و نهی عنالمنکر مکلفاند منکرات ذیل را در مساجد دفع نمایند:
(۳) کسیکه قرائت را با لحن میخواند
مادهی بیست و یکم:
«۱» ۴ فروش آلات ساز و سرود و ملاهی که ذهنیت عامه را خراب میسازد مانند ویدیو، تلویزیون، رباب، تبله، دوتار، سارنگی، و از این قبیل.
«۲» … فروشندگانی که به اعمال مندرج این ماده دست میزنند از طرف هیأت احتسابی به مدت ۵ الی ۱۰ یوم حبس و دکانهای شان الی ۵ یوم مسدود گردد.
مادهی بیست و سوم: موظفین امربالمعروف و نهی عنالمنکر مکلفاند که منکرات ذیل را در دعوتها دفع نمایند:
۳: شنیدن سرود
مادهی بیست و پنجم: اتباع خارجی مکلفاند هنگام دخول به قلمرو امارت اسلامی افغانستان احکام ذیل مندرج این ماده را جدا در نظر گیرند:
۵. ناقوس و سرود را بلند نسرایند
۷. مجلات، روزنامهها، کتابها، کستها و سایر مواد فرهنگی خلاف اسلام و پالیسیهای امارت اسلامی را توزیع و تکثیر نکنند و نفروشند.
فرمان مقام امارت اسلامی افغانستان در مورد جلوگیری از ورود بعضی اقلام و اجناس غیرشرعی در قلمرو امارت اسلامی، شماره ۳۶۰، تاریخ ۱۴۲۲/۴/۲۳ ه ق:
مادهی اول: ورود (۳۰) قلم اجناس و اقلام ذیل به قلمرو امارت اسلامی افغانستان و محصول آن در تمام گمرکات کشور مطلقا منع است:
۶. دیش آنتن؛
۹. تمام آلاتی که بالذات موسیقی تولید میکند مثل پیانو، هارمونیه، توله، تبله، تنبور، رباب، سارنگ، بهطور خاص تمام آلههای مندرج در آلات موسیقی که خود مولد موسیقی باشد و پوشهای حفاظتی و پرزهجات آنها؛
۱۶. آن کستهای تیپ کمپیوتر ویدیو و تلویزیون که سکس (برهنه) و مملو از موسیقی باشد.
مادهی دوم: مسئولان امنیتی سرحدی مکلفاند که از ورود اقلام و اجناس مندرج مادهی اول این فرمان جدا جلوگیری نمایند.
حکم مقام ریاستالورزا، شمارهی ۲۵۹۵، تاریخ ۱۴۲۲/۵/۳ ه ق:
الحاج ملا محمدحسن آخند معاون اداری ریاستالوزرا
چنانچه به ملاحظه میرسد بعضی مأمورین و اجیران در وقت غیررسمی در منازل خویش یا در محلات دیگر اعمال غیرشرعی و منکر را انجام میدهند مانند عدم ادای نماز یا ادای نماز بدون جماعت، شنیدن کستهای سرود و دیدن ویدیو و تلویزیون و …
(در این حکم برای موظفین امربالمعروف این سه راه توصیه میشود: توصیهی شفاهی، اخطار کتبی و منفک نمودن از وظیفه).
از بررسی این فرمانها و هیاهوی بسیاری که جدا از اینها، وزارت مقتدر امربالمعروف مستقلانه در رسانهها برای تبلیغ حرامبودن موسیقی به راه انداخته بود، میتوان برداشت کرد که مبارزه بر ضد اجرا و شنیدن موسیقی از اهم فعالیتهای این وزارت بهشمار میرفته است. در هیچ جای این فرمانها و احکام حال و هوای توصیههای اخلاقی بهنظر نمیرسد. نهتنها که اجرای موسیقی جرم دانسته میشد، بلکه حتا شنیدن آن جرم بود و باید مجازات میشد. هر آنچه در رابطه با موسیقی بهنظر میرسید باید از بین برده میشد. در عصری که حکومتهای قدرتمند جهان صفیر افشانزده و میراژ را برای خود بهعنوان خطر میدیدهاند، طالبان با تأکید بسیار، نوای موسیقی را بهعنوان خطر اینجهانی و آنجهانی برای رستگاری رژیم خود تلقی میکردهاند. وحید مژده در کتاب (افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، نشر نی، تهران ۱۳۸۲ ص ۵۳ و ۵۴) مینویسد که روزی در جلسه وزرا گپ بر سر این بوده که آیا مسئولان وزارت امربالمعروف اجازه داخلشدن پنهانی و بدون حکم محکمه به خانههای مردم را دارند که وزیر به طرفداری از این حق میگوید:
«مردم صدر اسلام را با این عصر مقایسه نکنید. این مردم بسیار فاسدند و اکثرا فساد در خانهها جریان دارد. مردم موسیقی میشنوند و در خانهها تلویزیون و ویدیو دارند.»
فرار از وطن بیسرود
از ایجاد رادیو به اینسو سانسور موسیقی از جانب تمام حکومتها در افغانستان اعمال شده است. در زمان حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، پیش از اعلام سیاست مصالحهی ملی فعالیتهای تمام مؤسسههای بااعتبار غیردولتی که کار تولید و پخش موسیقی را به عهده داشتند، ممنوع شدند. در ضمن موسیقی تمام هنرمندانی که از کشور خارج میشدند از لای امواج یگانه رسانهی دولتی وقت، دیگر پخش نمیشد. اما در حکومت مجاهدین بود که ضربهی بزرگتر بر پیکر موسیقی فرود آمد. عبدالقهار عاصی در کتاب (آغاز یک پایان، حوزه هنری، ۱۳۷۵، ص ۵۷) مینویسد:
«چند روزی بعد [از به قدرترسیدن مجاهدین] یکی و یک باره نشر موسیقی از رادیو و تلویزیون تحریم و فعالیت در عرصههای این هنر متوقف شد و اهل هنر از نخستین کسانی بودند که پیر و جوان، شهر کابل را ترک گفتند.»
مجاهدین در سیاستهای خود در برابر موسیقی پسانتر تعدیلاتی فراوانی آوردند. با این همه فقط در حکومت طالبان بود که سانسور موسیقی در افغانستان شکل سیستماتیک را به خود گرفت و نظاممند شد. برای ممیزی موسیقی یا فراتر از آن، همانگونه که وزارت امربالمعروف به این مسأله مینگریست، «طرق محوسازی ساز و سرود» برای اولین بار در تاریخ افغانستان یک وزارت ایجاد شد که در تمام ولایات و ولسوالیها نمایندگی داشت و براساس اصولنامه و احکام جلو اجرا و نشر موسیقی را میگرفت. اگرچه این وزارت هیچ گاهی صاحب یک قانون مدون نشد، اما همین فرمانها و احکام به اضافهی تصمیمهایی که جدا از این فرمانها، خود مسئولان وزارت با استفاده از تخیلات و دانش شخصیشان اتخاذ میکردند، کافی بود که حتا در خصوصیترین لحظات زندگی مردم، موسیقی کمتر جای داشته باشد. معدودی از هنرمندان موسیقی که دو-سه روز بعد از سقوط کابل بهدست طالبان به رادیو افغانستان رفته بودند، با سازهای شکسته در استدیوهای ثبت موسیقی روبهرو شدند. روانشاد عزیز غزنوی، نیریز و روانشاد عبدالرشید ماشینی از همین جمله بودند. در چنین شرایطی بود که آخرین بازماندگان اهل موسیقی ترک وطن کردند. بزرگترین مرکز تجمع هنرمندان موسیقی شهر پشاور پاکستان شد. تنها در خلیلهوز حدود پنجاه گروه موسیقی دفتر باز کرده بودند.
Simon Broughton, Breaking the Silence
جمعی دیگری که بیشترشان شنوندههای شهرنشین داشتند و در وضع بهتر اقتصادی بهسر میبردند مهاجر اروپا شدند. کمتر کشوری در اروپا بود که موزیسینهای افغان به آن پناهنده نشده باشند. تعدادی هم به امریکا کوچیدند. پراکندهشدن اهل موسیقی و از دسترفتن چتر حمایت دولتی که بیشتر هنرمندان در طول سالیان بدان خو کرده بودند، باعث شد اهل موسیقی نتوانند قد راست کنند. مهمترین آوازخوانهای مثل ناشناس، ظاهر هویدا، استاد مهوش، احمد ولی، جلیل احمد زلاند و رحیم مهریار هرگز نتوانستند حتا جایگاه گذشته خود را احیا کنند، چه رسد به اینکه از آن فراتر روند. در بیشتر حالات تکرار گذشته یگانه هنری بود که نمیگذاشت پیوندشان با موسیقی کاملا قطع گردد.
جدا از تبعید موسیقی، طالبان دو بار قصد کردند آرشیف موسیقی افغانستان را نابود کنند که فقط با فداکاری کارمند آن، این گنجینه از خطر نابودی نجات یافت.
خالیشدن افغانستان از اهل موسیقی، سیستم سنتی آموزش موسیقی را که بیشتر در خرابات کابل متمرکز بود، از میان برد. یگانه مکتب موسیقی کشور تبدیل به آموزشگاه قرآن شد. سنت ساخت آلات موسیقی مثل رباب، تنبور، دوتار، سرنده و دلربا تا سرحد نابودی پیش رفت. استادانی که از چند پشت به ساختن آلات موسیقی مشغول بودند، ترک وطن کردند. موسیقی فلکلوریک کمکم به یادها پیوست.
اینها همه دست به دست هم داده در تسلسل سنت موسیقایی افغانستان گسست ایجاد کرد. این گسست بزرگترین ضربهای بود که از جانب طالبها بر پیکر موسیقی افغانستان وارد شد.
اثرات پساطالبانی موسیقیستیزی طالبان
طالبان بنیادهای نظری اندیشههای خود را که براساس آنها باید موسیقی منع میشد، هیچگاه نشر نکردند. ظاهرا آنها این حقیقت را نمیپذیرفتند که حرمت موسیقی، در دینی که آنها خود را برگزیدهترین و یگانه پیرو برحق آن میدانستند، سخت مورد مناقشه است. اینکه در قرآن بر ضد موسیقی هیچ حرفی گفته نشده، باعث نمیشد که مثلا ملا جلال، ولسوال پشترود، آلات موسیقی را بر میلهی دهشکه بر بام عمارت ولسوالی به دار نیاویزد. ساختن چیزی مثل دروازه فوتبال در پستهای بازرسی که بر آن نوارهای موسیقی و فیلم آویزان میبود و اشاعهی حرفهای از این قبیل که هر که موسیقی گوش کند، روز آخرت در گوشش سرب مذاب ریختانده خواهد شد، جز ایجاد رعب و وحشت به قصد وادارکردن مردم به پیرویکردن از احکام آنها منظوری دیگری نداشت.
طالبها که تلویزیون را آیینهی شیطان مینامند، روستانشینانی هستند که با مظاهر شهرنشینی و زندگی شهری آشنایی چندانی ندارند. دوربودن آنها از سیستم آموزش رسمی، آنها را طوری بار آورده که بیشتر به فرهنگ شفاهی متکی باشند تا نوشتاری. به همین سبب هم رادیو در زمان حکومت آنها از ارکان اصلی پخش و اشاعهی موسیقیستیزی آنها بود. آنها از بحثهای بیپایانی که قرنهاست میان دانشمندان اسلام در مورد حرام بودن موسیقی جریان دارد، آگاهی ندارند. دیوارهای ذهنی که در اطراف خود ایجاد کردهاند مانع از آن شده تا ببینند که اگرچه انواع دیگر ممیزی موسیقی کمابیش در جهان امروز وجود دارد، اما هیچ بحث نظری و وجود اختلاف نظر مانع تولید و نشر کامل موسیقی در هیچ کشور دیگر اسلامی نشده است.
تاریخ ادیان نشان میدهد که در تمام ادیان آسمانی و غیر آن، از همیشه تا امروز موسیقی استفاده داشته است. اولین مؤذن اسلام، با آنکه اشهد را اسهد تلفظ میکرده، بهدلیل نوای خوش و موسیقاییبودن بیرقیب آذانش مورد توجه پیامبر اسلام بود. انواع قرائتهای قرآن به علت مختلفبودن مقامها و راگهای که قرآن در آنها قرائت میشود از هم فرق دارند. این مقامها و راگها نظر به حالت موسیقایی که ایجاد میکند، تقسیم شدهاند به مقامهای مثلا شاد و فرحافزا و یا هم محزون و غمگین و غیره. قرائت قرآن وقتی در حد اعلای خود زیباست که از جانب قاری، تناسب میان موضوعات آیات و حالت موسیقایی مقام موسیقی مراعات شود. چنین چیزی امکان ندارد، جز اینکه قاری قرآن با موسیقی آشنا باشد و آموزش موسیقی دیده باشد. طالبان در حالتی موسیقی را به ظاهر منع کردند که اذان با خوشخوانی و بهرهگیری از موسیقی پخش میشد؛ قرائت قرآن با صدای زیبا و سرشار از موسیقی که ناگزیر باید در یکی از مقامهای هشتگانهی معمول در قرائت قرآن باشد، صورت میگرفت. تناقض آشکار با حرف و عمل آنها نشر ترانههای طالبی است که تماما موسیقی آوازی است و میلودیهای برخی از آنها برگرفته از آهنگهایی بود که روزگاری در همان سرزمین با ساز و دستهی موسیقی خوانده و ثبت و نشر شده بود. چگونه میتواند میلودی که از تارهای یک ساز و یا از پردههای یک پیانو به گوش میرسد، حرام باشد ولی همان میلودی وقتی از گلوی انسانی بیرون شود، حرام نباشد؟
سالهای حکومت طالبان و اشاعهی ضدیت با موسیقی سبب شد تا نوعی موسیقیستیزی در جامعه بهوجود آید و رشد کند. سیاست فرهنگی طالبی، تساهل و مدارایی که در طول دههها در افغانستان به آهستگی و جانفشانیهای بسیار در برابر موسیقی و اهل موسیقی ایجاد شده بود، دوباره متزلزل کرد. استاد خلیلی برای ماری خلیلی دخترش حکایت میکند (یادداشت های استاد خلیل الله خلیلی، ویرجینیا، جولای ۲۰۱۰، ص ۱۶۴ و ۱۶۵):
«در کابل اندک اندک هنرمندان موسیقینواز در دورهی امانیه عزت پیدا کرده بودند و این عزت انتقال یافت در دورهی نادر خان، و در دورهی ظاهرشاهی، در عصر امیر حبیبالله خان هم عزت داشتند. اما یک عیبی بود که مردم مثلا، این ارباب طرب را به نظر تحقیر میدیدند، حتا در مجالسی که مردم بزرگ میبود، ارباب طرب را به یک سُفره نمینشانیدند و میگفتند اینها را باید در سُفرهی جداگانه نان داد.»
عمر درازی که از زمان حکومت شاه امانالله تا به قدرت رسیدن مجاهدین برای تغییر ذهنیت مردم در رابطه با موسیقی و اهل موسیقی صرف شده بود، با آمدن مجاهدین و بهویژه طالبان یکسره ضایع شد. واکنشهای پرخاشگرانه و توهینآمیز صدها کاربر یکی از رسانههای اجتماعی زیر مصاحبهی فرهاد دریا که گفته بود، قرائت قرآن نوعی موسیقی است، نشان میدهد که طالبان در ایجاد ذهنیت علیه موسیقی کاملا بدون موفقیتهای چشمگیر هم نبودهاند (رادیو آزادی، ۲۸.۳.۲۰۱۹). آن روزها را بسیاری از ما هنوز به یاد داریم که در ماه رمضان برخی آوازخوانهای مشهور سی شب پیهم کنسرت اجرا میکردند. هیچ واکنشی که نشاندهنده تلاش برای ممانعت از اجرای مثلا کنسرتهای رمضانی و غیر آن باشد بهنظر نمیرسید. امروز اما میتوان ادعا کرد، ممانعتهای که هرچندگاه در گوشههای مختلف افغانستان مقابل کنسرتهای موسیقی ایجاد میشود بیشتر از هر چیزی، یکی هم نشاندهندهی اثرات تبلیغات طالبان است.
طالبها با رواجدادن نوعی خاص موسیقی که بیشتر بهنام ترانههای طالبی یاد میشد، در پهلوی وسیلههای دیگر اختناق، با خود موسیقی با انواع دیگر موسیقی مبارزه کردند. با منع تولید موسیقی، ذوق خلاقیت و ایجادگری آن را بهعنوان حق طبیعی انسان شدیداً ضربه زدند. سلیقه موسیقیپسندی را به سطح نازل فرو کشاندند و گوش شنیدن موسیقی را بیتربیت و بدسلیقه ساختند. رادیو آزادی در ۱۹ سرطان ۱۳۹۰ گزارشی در وبسایت خود منتشر کرد که در آن مردی در پاسخ به این پرسش که چرا برخی جوانان هنوز به ترانههای طالبان علاقه دارند میگوید: «میخواهم عادتم خراب نشود. نمیخواهم که آهنگهای دیگر را بشنوم. اگر طالبان دوباره بیایند و آهنگ پیدا نشود، باز چطور کنیم؟» ظاهرا این مرد هنوز در ترومای زمان طالبان زندگی میکند. نجات از این آسیب و در نتیجه از آن نوع سلیقهی موسیقی بهسادگی مقدور نیست.
بعد از سقوط طالبها برای مدتی آواز زن در یگانه تلویزیون وقت در افغانستان نشر نمیشد و زنها اجازه نمییافتند تا آهنگ تازه در رادیو یا تلویزیون ثبت کنند. رفتار محتاطانهی که حکومت پس از سقوط طالبان در رسانهی دولتی رادیو تلویزیون در پیش گرفت نشان داد که نهتنها طالبان با موسیقی مشکل داشتند، بلکه این یک معضلهی اجتماعی قدیمی است که در بزرگکردن و احیای مجدد آن مجاهدین و طالبان نقش برجسته بازی کردهاند.
امروز خوب است بدانیم که وزارت امر بالمعروف از مخوفترین دستگاههای نظارتی بود که با نقض حقوق شهروندی و زیر پا گذاشتن حقوق بشر و تجاوز بر حریم خصوصی، یکی از بدترین تجربههای تاریخ افغانستان و بهویژه تاریخ موسیقی افغانستان بهشمار میرود.