نیویورک تایمز – مجیب مشعل و لارا جِکس
مترجم: جلیل پژواک
یک مأموریت بیمزد و ناممکن بهنظر میرسید؛ مذاکره با طالبان برای رسیدن به توافقی که به ایالات متحده امکان خروج از طولانیترین جنگش را فراهم میکند. اما زلمی خلیلزاد، فرستادهی افغانیالاصل و معمار این توافق هرچه را در توان داشت به کار انداخت تا به آن برسد: دستِ بازی که رؤسایش در واشنگتن به او داده بودند، نزدیک به چهار دهه تجربه در فضای آکادمیک، دولتی و سیاسی امریکا و یک عمر سروکارداشتن با آشفتهبازار سیاست افغانستان.
خلیلزاد طی یک سال و نیم دیپلماسی دشوار -که اغلب مورد انتقاد قرار داشت- و محدودهی زمانی که توسط رییسجمهور ترمپ تعیین شده بود، موفقیتی را بهدست آورد که چندین تلاش قبلی برای برقراری صلح بین ایالات متحده و شورشیان افغانستان نتوانسته بودند. و آن، توافقنامهی تاریخی است که روز شنبه منعقد شد و راه را برای خروج تدریجی نیروهای امریکایی از افغانستان هموار میکند.
تفاوت اساسی در کار خلیلزاد با تلاشهای قبلی، این بود: او تصمیم گرفت مستقیما با طالبان صحبت کند، صحبتهای دور و دراز آنها را کامل بشنود و تقاضای مناقشهبرانگیز آنها برای بحث در مورد خروج نیروها بدون حضور حکومت افغانستان -متحد امریکا- در میز مذاکره را بپذیرد.
او حتا فشار آورد که تعیین کند چه کسی در میز مذاکره باشد.
ملا عبدالغنی برادر، معاون رهبر طالبان پس از سپریکردن نزدیک به یک دهه در زندان پاکستان، عمدتا به علت توانایی آقای خلیلزاد برای استفاده از وزن دیپلماسی امریکا آزاد شد تا دعوای گروه طالبان را در میز مذاکره پیش ببرد.
به محض رسیدن ملا برادر به دوحه برای رهبری تیم مذاکرهکنندهی گروهش، آقای خلیلزاد مهارت دیگرش را آزمود؛ جذبهاش را. او کاری کرد ملا برادر احساس راحتی کند، چیزی که در طول روند و حتا در جریان برخی از پرتنشترین لحظات این مذاکره به چشم میآمد.
این دو نفر بحثهای گروهی کوچک را شروع کردند و آقای خلیلزاد که به زبانهای محلی [افغانستان] مسلط است، با ملا برادر پشتو صحبت میکرد.
آنها اغلب در اتاق ملا برادر در محل مذاکرات ملاقات میکردند. محل مذاکرات تفریحگاه شیک و لوکسی بود که در آن زوجهای روسی که به تعطیلات آمده بودند کنار استخر تروتازهاش آفتاب میگرفتند و نوازندهای سرگرم نواختن پیانو زیر لوستر بزرگ در لابی آن بود.
وقتی آقای خلیلزاد در یکی از همین جلسات اولیه با شوخی به ملا برادر میگوید: «این حتما نزدیکترین جایی به بهشت است که رسیدهای.» ملا برادر سریع پردههای پنجرهی اتاقش را میکشد.
روز شنبه، درست قبل از امضای توافق، ملا برادر به آقای خلیلزاد که کنارش نشسته بود نگاه کرد و هر دو با لبخند ملایمی به هم سر تکان دادند.
آقای خلیلزاد 68 ساله با شروع تحولات در افغانستان بهعنوان یک نوجوان مهاجر وارد ایالات متحده شد و بعدها بهعنوان سفیر دولت جورج دبلیو بوش در سازمان ملل متحد، بالاترین مقام مسلمان حکومت ایالات متحده بود که پستاش را ترک کرد.
اینکه او میراث خود را برای حلوفصل مناقشهای که بسیاری از دیپلماتهای آبدیدهی امریکا را متوقف کرده بود قمار میکند، بسیاری را به این فکر واداشت که آیا او این کار را دستکم تا حدی از سر تعهد و احساس مسئولیت شخصیاش انجام داده یا خیر.
سخن از مردی بود که به چهرهی دیپلماتیک دو مورد از جنجالیترین دخالتهای امریکا در جهان اسلام تبدیل شده بود؛ دیپلماتی که پس از حملهی امریکا به افغانستان و سپس عراق، بهعنوان سفیر به این کشورها آمد تا اوضاع را سامان بخشد.
او حتا وقتی ایالات متحده پس از حمایت از نیروهای مجاهدین علیه شورویها افغانستان را ترک کرد، در دولت ریگان نقش مشورهدهنده داشت. آقای خلیلزاد رویکرد امریکا در پایان حمایت از مجاهدین افغانستان را با نوشتههایش به باد انتقاد گرفته است. از نظر او ترک افغانستان از جانب امریکا پس از خروج شوروی افغانستان را به سمت هرجومرجی سوق داد که از آن گروههایی مانند القاعده بعدا بهره بردند.
جیمز دابینز، فرستاده ویژه سابق امریکا در افغانستان که زمانی رییس آقای خلیلزاد بوده، میگوید که حس پشیمانی ناشی از آن خروج، احتمالا تعهد آقای خلیلزاد را تقویت کرده است. وقتی در سال 2003 رییسجمهور بوش او را بهعنوان سفیر امریکا در افغانستان مقرر کرد، او این وظیفه را مشروط بر این قبول کرد که بستهی کمکی بزرگتری برای کشور فقیری چون افغانستان در نظر گرفته شود.
آقای دابینز میگوید: «او ترکیب بینظیری از تجربه کار در امنیت ملی امریکا، دیپلماسی امریکایی و افغانستان را دارد. کسی نیست که بیشتر از زل خلیلزاد بازیگران و چهرههای بانفوذ را در واشنگتن و کابل بشناسد.»
آقای خلیلزاد، عضوی از نخبگان امنیت ملی جمهوریخواهان، حتا قبل از بازگشت به حکومت برای رهبری مذاکرات افغانستان، هرچند در حلقههای بیرونی اما سالها در مدار آقای ترمپ قرار داشت.
در اپریل 2016، از خلیلزاد که سه بار بهعنوان سفیر امریکا در جاهای مختلف خدمت کرده بود، خواسته شد تا آقای ترمپ را قبل از نخستین سخنرانی سیاست خارجی نامزد احتمالی جمهوریخواهان برای ریاستجمهوری ایالات متحده معرفی کند تا این رویداد که در واشنگتن برگزار شد از «وقار و متانت» لازم برخوردار باشد. حضور او گمانهزنیها را مبنی براینکه خلیلزاد در پی سمت دیپلماتیک یا سمتی در کابینهی ترمپ است، برانگیخت.
اما او تا ماه سپتامبر سال 2018 از وزارت خارجه دور بود. در سپتامبر 2018 او به یکی از معدود فرستادگان وزارت خارجه مایک پومپئو تبدیل شد که از آزادی عمل گستردهای برخوردارند. آقای پومپئو محکم پشت تلاشهای خلیلزاد ایستاد.
وقتی کنگره خواستار گزارشدهی در مورد مذاکرات صلح افغانستان شد، آقای پومپئو برای محافظت از روند شدیدا محافظتشدهی آقای خلیلزاد، جلوی آن را گرفت.
برای مدتی در اوایل روند مذاکره، احساس میشد که آقای خلیلزاد در چگونگی شکلدهی به این توافق دست باز دارد. اما وقتی رییسجمهور ترمپ مستقیما درگیر این روند شد، دورهی عمدتا سکوت فرستادهاش در ملاءعام آغاز شد.
در ماه سپتامبر، درست وقتی آقای خلیلزاد در آستانهی نهاییکردن توافق خود قرار داشت، آقای ترمپ بهطور ناگهانی مذاکرات را متوقف کرد. رییسجمهور ادامهی حملات طالبان را دلیل تصمیم ناگهانی خود خواند، اما بهنظر میرسید که تصمیم او تا حدی برخاسته از این مسأله است که طالبان از پذیرفتن حرکت نمایشی ترمپ مبنی بر برگزاری نشستی با طالبان در کمپ دیوید قبل از اعلام خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، خودداری کردند.
دن فلدمن، که بهعنوان نمایندهی ویژه امریکا در امور افغانستان و پاکستان در زمان باراک اوباما خدمت کرده، میگوید: «پس از تصمیم ماه سپتامبر [ترمپ] مبنی بر قطع مذاکرات با طالبان، زل و تیمش به تقلا افتادند که چطور آنرا زنده نگهدارند.»
آقای دابینز، که فرستاده رییسجمهور بوش در افغانستان بود، میگوید: «بسیاری از ما [اگر جای خلیلزاد میبودیم] وسوسه میشدیم که دست از کار بکشیم، زیرا حس میکردیم که حاصل یک سال زحمتمان به هدر رفته. [اما] توانایی او به کنارآمدن [با آن تصمیم ناگهانی] و ترغیب طالبان به دادن برخی امتیازات اضافی، واقعا قابل تحسین است.»
رابرت چارلز اوبراین، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، فرد کلیدی در کمک به احیای مذاکرات بوده است. او زمانی مشاور امنیت ملی شد که اوضاع در کاخ سفید بهدلیل توقف مذاکرات و برکناری جان بولتون، که علیه این توافق تلاش میکرد، آشفته بود.
آقای اوبراین روز یکشنبه در مصاحبهای گفت که او و آقای خلیلزاد پس از همکاری در چندین مورد تلاش برای آزادی گروگانها، طی چند سال به هم نزدیک شدند. او گفت: «پس از توقف مذاکرات، وزیر پومپئو، سفیر خلیلزاد و من با هم کار کردیم تا ببینیم که آیا امکان دارد مذاکرات را دوباره آغاز کنیم و طالبان را وادار کنیم که حسن نیت خود را نشان دهند و به میز مذاکره برگردند یا خیر. بهنظرم این تلاشها موفقیتآمیز بودند و در نهایت ما به توافق رسیدیم.»
این توافق علاوهبر فراهمکردن زمینهی خروج نیروهای امریکایی، تضمین میکند که پناهگاههای تروریستی از افغانستان برچیده شود و مذاکرات بین طرفهای افغان بر سر یک حکومت مشارکتی، ساختاری که بتواند بهطور کلی به شورش در این کشور خاتمه دهد، آغاز شود.
آقای خلیلزاد طی یک و نیم سال با رفتوآمد به نقاط مختلف جهان، متقاعدکردن متحدین شکاک، برقرارکردن موازنه بین منافع متضاد و جلوگیری از مختلشدن روند توسط جمعی از مخربین بالقوه، مأموریت خود را پیش برد. یک مقام ارشد دولت ترمپ میگوید: «… در مجلسی که خلیلزاد باشد دیگران را برای سخن صبر است.»
در سفارت ایالات متحده در کابل، عدهای او را «توفان زل» میخوانند. وقتی او در کابل باشد برنامهها و جلسات پشت سرهم، در محل اقامت سفیر، در پشت بام سیاستمداران با خوراکیهای لذیذ یا حتا در عمارتهای کلان جنگسالاران در ولایات دوردست، انجام میشود.
حکومت رییسجمهور اشرف غنی در افغانستان در طول مذاکرات عمیقا به خلیلزاد بدگمان بوده است، هرچند آشنایی و پیشینهی آقای خلیلزاد با آقای غنی به گذشتههای دور و زمانی برمیگردد که هر دو نوجوان بودند و برای تحصیل از طریق بورسیه به ایالات متحده رفته بودند.
مقامات حکومت آقای غنی اغلب گفتهاند که خلیلزاد در مورد جزئیات آنچه آنها میترسیدند امتیازاتی باشد که او به طالبان میدهد، مانند وعده رهایی زندانیان این گروه -که از اختیارات حکومت افغانستان است- شفاف نیست. آنها میگفتند که او شیفتهی طالبان شده. (آقای خلیلزاد در مصاحبههای خود ملا برادر را یک «افغان وطنپرست» خوانده است.)
مشاور امنیت ملی آقای غنی تا جایی پیش رفت که به رسانهها در واشنگتن گفت که آقای خلیلزاد در تلاش است تا با طالبان بر سر حکومتی در آینده مذاکره کند که او در آن «نایبالسلطنه» باشد.
آقای خلیلزاد در حقیقت چند مذاکره را همزمان پیش برده است؛ گفتوگو با نخبگان سیاسی شدیدا مخالف یکدیگر در کابل، دیپلماسی رفتوبرگشت بین کشورهای منطقهی متلاطم و مذاکره با شورشیان طالبان در دوحهی قطر.
وقتی طالبان حاضر به مذاکره شدند، مسأله فقط بیاعتمادی عمیق بین طرفین نبود. چالش دیگر مذاکره بر سر متون پیچیدهی حقوقی با اعضای گروهی بود که وقتی در قدرت بودند، دولت خود را با «پُرزه» میگرداندند. برای مثال، هیأت امریکایی باید به طالبان توضیح میداد که مطالبات آنها -از جمله برچیدن حضور نظامی 18 ساله طی 18 ماه- از نظر لجستیکی امکانپذیر نیست. بخش عمدهی این کار را مولی فی پیش برد، معاون آقای خلیلزاد که او نیز تجربهی مذاکره با نیروهای نامنظم در جاهایی مانند عراق و سودان را دارد.
برخی جلسات تا 16 روز به طول انجامید و گفتوگوها اکثرا تا نیمههای شب ادامه داشت. وقتی نوبت استراحت فرا میرسید، آقای خلیلزاد اغلب از اتاق بیرون میشد، درحالیکه یک دستش به تلفنش بود و دست دیگر به کمرش. او به راحتی با مذاکرهکنندگان طالبان میآمیخت، جوک میگفت و وقتی از کنارشان رد میشد، با دست به پشتشان میزد. بسیاری از مذاکرهکنندگان طالبان او را از سر احترام «داکتر صایب» صدا میزدند. (آقای خلیلزاد دکترای علوم سیاسی از دانشگاه شیکاگو دارد.)
اما در میز مذاکره، گفتوگوها اغلب پرتنش میشد زیرا مذاکرات مکررا با افزایش خشونت در افغانستان همزمان میشد. در اوایل این روند، آقای خلیلزاد در چندین نوبت بر سر مسألهی خشونت با معاون ملا برادر، شیرمحمد عباس استانکزی، سروصدایشان بالا رفت. آقای استانکزی در پاسخ [به انتقاد خلیلزاد از خشونت طالبان در افغانستان] به حملات هوایی نیروهای امریکایی اشاره میکرد. به گفتهی مقامات آگاه از روند گفتوگوها، در یکی از جلسات آقای استانکزی در پاسخ به آقای خلیلزاد، میگوید: «و ای خو قریه شما نیست که بمباران میشود.»
با اینحال رابطهای که بین آقای خلیلزاد و ملا برادر شکل گرفته بود برای بازکردن گره مشکلاتی که دو طرف مذاکرهکننده با آن روبهرو میشدند، موثر واقع شد. دو رییس هیأت مذاکرهکنندگان دستکم ده بار یکبهیک یا در حضور چند نفر معدود، با هم ملاقات کردند.
روز شنبه، وقتی مراسم امضای توافقنامه در تالاری پر از دستکم ده وزیر خارجه و حداقل 10 ردیف سایر مقامات برجسته و اعضای طالبان آغاز شد، خلیلزاد و ملا برادر پشت میز امضای توافقنامه روی کرسیهای خود قرار گرفتند.
ملا برادر دستار سیاه بر سر، عینک مطالعه بر چشم و پتوِ کوچکی بر شانه داشت. آقای خلیلزاد دریشی آبی و نکتایی زرشکی پوشیده بود.
آنها لبخندهای آرام و ملایم را ردوبدل کردند. اما امروز رییس هیأت طالبان تصمیم گرفته بود عجله نکند. او از نزدیک منتظر ماند اول نماینده امریکا توافقنامه را امضا کند؛ ظاهرا نمیخواست تا وقتی مطمئن نشده که نیرنگی در کار نیست، قلم به کاغذ ببرد.
پس از مراسم، آقای خلیلزاد که معمولاً سرزنده به نظر میرسد، به آرامی درحالیکه نسخهی توافقنامهای که پای آنرا با قلم -و میراث خود- امضا کرده بود زیر بغل داشت، از پلهها به سمت داخل راهرو پایین رفت.