عصر 29 فبروری، هتل مدرن و لوکس شیراتون در دوحه، میزبان یکی از خبرسازترین رخدادهای قرن 21 جهان بود. زلمی خلیل‌زاد، فرستاده‌ی ویژه‌ی ایالات متحده برای صلح افغانستان و رییس هیأت ‌مذاکره‌کننده‌ی این کشور از یک‌سو و ملا عبدالغنی برادر، معاون سیاسی طالبان و رییس دفتر سیاسی طالبان در دوحه از سوی دیگر، به همراه جمع کثیری از همراهان‌شان، پس از نزدیک به یک و نیم سال مذاکره‌ی سخت و فشرده، آماده‌ می‌شدند که در حضور مقامات سیاسی بلند‌پایه از چند کشور جهان، توافقی را امضا کنند که به طولانی‌ترین جنگ تاریخ ایالات متحده پایان می‌داد. «شیراتون» با عمارتی هرمی‌شکل و سپید و مشرف بر ساحل هتل درجه یکی است که دخترانی زیبا و خوش‌اندام در بخش‌های پذیرش و خدمات آن، به مشتریان خدمات ارایه می‌کنند. محل اقامت توریست‌های پولدار و زنان نیمه‌برهنه و جویای عیشی که در باری واقع در طبقه‌ی پایین آن، مشروب می‌نوشند و می‌رقصند، در صحن اطرف هتل و کنار حوض‌های آب‌بازی شفاف آن شنا می‌کنند و آفتاب می‌گیرند و از گرمای ماسه‌های داغ ساحل نزدیک به آن، کیف می‌کنند. هیأت مذاکره‌کننده و برخی از فرماندهان جنگی و رهبران جوان و سالخورده‌ی طالبان در این هتل توافق صلح‌شان با ایالات متحده را به امضا رساندند. با آن‌که فرماندهان، رهبران و مقامات گروه طالبان در چنین محلی لوکس و اشرافی، با ایالات متحده مذاکره و توافق نهایی را امضا کردند، اما در افغانستان، نگرانی و ابهام به خاصه میان زنان این کشور از توافقی که می‌تواند به برگشت تفکر طالبانی به ساختار قدرت و سیاست بینجامد، ناگهان جدی شد. طالبان در دوره‌ی پنج‌ساله‌ی حاکمیت امارت اسلامی بر افغانستان، زنان را به‌صورت تقریبا مطلق از تمام حقوق اساسی زندگی مثل آموزش، کار و رفت‌وآمد در معابر عمومی محروم کرده‌ بودند. سنگسارکردن زنان و شلاق‌زدن آن‌ها در معابر عمومی و محلات کار پنهانی، از خاطرات برجسته و فراموش‌نشدنی زنان افغانستان در دوره‌ی حاکمیت طالبان است. اگرچه طالبان در جریان یک و نیم سال گذشته، همواره از پذیرش حقوق زنان توسط این گروه در «چارچوب اسلام» سخن گفته‌اند، اما این تعبیر، بیش از آنچه اطمینان‌بخش و صریح باشد، ابهام‌زا و نگران‌کننده است. تفسیرهای متفاوتی از «چارچوب اسلام» در خصوص حقوق زنان وجود دارد و این چارچوب در کشورهای اسلامی، به گونه‌های متفاوت اعمال می‌شود. سه روز مانده به آغاز مذاکرات بین‌الافغانی که براساس متن توافقنامه‌ی صلح ایالات متحده و طالبان می‌بایست در 10 مارچ آغاز شود، علاوه بر چالش‌های داخلی و سیاسی در خصوص آغاز مذاکرات، تشکیل هیأت مذاکره‌کننده و اجرای مراحل پیش از آغاز مذاکرات، زنان افغانستان یک نگرانی جدی و فراگیر را در خصوص آینده‌ی‌شان که به موجب توافق صلح با طالبان می‌تواند آسیب ببیند، حمل می‌کنند. «من به دوام فکر می‌کنم نه محدودیت» مینا رضایی، زنی 30 ساله و کارآفرین است که از دو سال به این‌سو، مدیریت و مالکیت یک کافه و رستورانت را در یکی از محلات پایتخت به عهده دارد. او می‌گوید زنان افغانستان در 20 سال گذشته، با دشواری و مشقت، حقوق و جایگاه نیم‌بندی را که اکنون دارند به دست آورده‌اند. او معتقد است که پروسه‌ی صلح با طالبان، برای زنان افغانستان مبهم و نگران‌کننده است و توافق سیاسی با این گروه، جایگاه نیم‌بند زنان افغانستان را که در دو دهه‌ی گذشته به دست آورده‌اند تهدید می‌کند: «طالبان تغییری نکرده‌اند. حداقل دیدگاه این گروه در مورد زنان شفاف نیست. حقوق زنان در چارچوب اسلام که این گروه از آن یاد می‌کنند، تفسیرپذیر است. چارچوب اسلام در ایران، عربستان، ترکیه و دوران امارت اسلامی طالبان در افغانستان بسیار متفاوت است. مراد از چارچوبی که طالبان می‌گویند، چیست؟ کارنامه‌ی طالبان و موضع غیرشفاف این گروه در مورد زنان افغانستان، برای ما نگران‌کننده است.» مینا می‌گوید محدودیت برای زنان افغانستان به موجب توافق صلح، «حتمی و قطعی» است. نگرانی خانم رضایی بیش از آن‌که از محدودیت «قطعی» برای زنان فعال شهرنشین افغان پس از توافق صلح با طالبان باشد، ناآشنایی اکثر زنان افغانستان با حقوق و آزادی‌های‌شان است. او می‌گوید زنان افغانستان فقط زنان کابل یا دیگر کلان‌شهرها نیستند، زنان زیادی در سراسر کشور هستند که زیر سلطه‌ی مردسالاری زندگی می‌کنند و حتا نمی‌دانند حقوق‌شان چیست تا برای دستیابی به آن مبارزه کنند. او می‌گوید این دسته از زنان افغانستان، فقط زنده مانده‌اند و زندگی نمی‌کنند: «جمعیت زنانی که حقوق‌شان را می‌فهمند و برای آن مبارزه می‌کنند، بسیار اندک است. اگر طالبان بیایند این‌ها خیلی آسیب‌پذیر می‌شوند. شرایط دشواری خواهد بود انتخاب میان زندگی‌کردن و زنده‌ماندن.» دو سال قبل، زمانی که مینا، کافه‌ی سمپل را در کارته سه کابل افتتاح کرد، برخی از دوستان و اعضای خانواده‌اش به او نهیب می‌زدند که برای موفق‌کردن یک «کار مردانه» شانس اندکی دارد و شکست خواهد خورد. او برخلاف نهیب‌های اطرافیان، به موفق‌شدن در یک چالش که در فرهنگ افغانستان مردانه تفسیر می‌شود، فکر کرد. اکنون، کافه‌ی تحت مالکیت و مدیریت او، روزانه ده‌ها مشتری از دختران و پسران جوان و عمدتا تحصیل‌کرده‌ دارد: «من تنها زن کارآفرین در پل سرخ نیستم. زنان شاغل زیادی هستند که چهره‌ی پل سرخ را تغییر داده‌اند. وقتی شروع کردم، تأیید اندکی می‌گرفتم. می‌گفتند نمی‌توانی، این کار مردانه است. ولی موفق شدم. کارکردن، فارغ از درآمد مالی، نوعی مبارزه با جامعه‌ای است که سعی می‌کند زن را در چارچوب‌های خاصی نگه دارد. کارکردن یک چالش است. وقتی نتیجه می‌دهد، احساس قدرت و پیروزی می‌دهد. این پیامی است به دیگر زنان. آن‌ها باید شاغل شوند و چارچوب‌ها را بشکنند. باور به در چارچوب‌بودن، برای زنان خطرناک است.» مینا رضای می‌گوید: «کار من، هویت من است. کارکردن به من این پیام را می‌دهد که زندگی معنادار دارم. استقلال و توانایی را حس می‌کنم. اگر محدود شوم، حس می‌کنم نفی شده‌ام و در زنجیرم.» پروسه‌ی جاری صلح افغانستان با آن‌که امیدواری زیادی را در کشور برای پایان دادن به جنگ و خشونتی 40 ساله خلق کرده اما برای برخی‌ها یک فرصت مبهم و مستعد تردید نیز هست. خانم رضایی می‌گوید: «هنوز مشخص نیست که پس از توافق فعلی، ما واقعا جنگی نداشته باشیم. این فقط یک امکان و شانس است. برای من دشوار است که بپذیرم طالبان درکنار ما مسالمت آمیز زندگی کنند و هوای محدودکردن و نفی آدم‌ها و عقایدشان را نداشته باشند. پروسه‌ی دشوار و طولانی است اگر افغانستان بتواند طالبان را هضم کنند. کاش آن‌قدر نزدیک باشد که نواسه‌های ما بتوانند شاهد هضم‌شدن طالبان در درون جامعه‌ی متکثر افغانستان باشند.» چالش مواجهه با طالبان و تفکر آن‌ها در مورد نوع نظم سیاسی و اجتماعی پس از توافق صلح، اصلی‌ترین مسأله و پرسش شهروندان افغانستان هستند. پذیرش محدودیت، مبارزه با محدودیت یا خروج از کشور، گزینه‌های اصلی شهروندان افغانستان در مواجهه با وضعیت پس از توافق سیاسی با طالبان و اشتراک این گروه در ساختار قدرت است. انتخاب خانم رضایی، ماندن در کشور و دوام تلاش و مبارزه برای حقوق اساسی‌اش است: « من 15 سال در افغانستان زندگی کردم. کار، تحصیل و تغییرات در نگاه و شخصیت‌ام در این دوره اتفاق افتاد. برای همه‌ی این‌ها مبارزه کرده‌ام. از خانواده تا کوچه و محیط. با برگشت طالبان شرایط دشوار خواهد شد، اما کشورم را ترک نمی‌کنم. می‌مانم و از داشته‌هایم حفاظت می‌کنم. جایی برای رفتن نداریم. ما برویم، سرنوشت زنان دیگر چطور می‌شوند؟ اگر آیندگان از ما بپرسند که وقتی طالبان آمدند، چقدر مبارزه کردید و ما حرفی نداشته باشیم، این شرم‌آور است.» برای زنان افغانستان، نگرانی در مورد تبعات توافق صلح با طالبان بر حقوق و آینده‌ی شان، بیش از دیگر طیف‌های اجتماعی است. آن‌ها تردید دارند که در جریان مذاکرات با طالبان، افرادی جدی و قاطع، به نمایندگی از آن‌ها، در مورد حقوق و آینده‌ی‌شان با طالبان چانه بزنند. مینا می‌گوید: « امید کم‌رنگی وجود دارد که در مذاکرات از زنان نمایندگی قدرتمند شود. نمایندگان زنان چطوری انتخاب می‌شوند؟ این پرسش مهم است. آیا زنانی که قبلا در گفت‌وگوهای غیررسمی رفته بودند، به مذاکره می‌روند یا افراد قوی‌تری انتخاب می‌شوند؟» زن 30 ساله و کارآفرین افغان، در میان سروصدای ناشی از حضور مشتریان و رسیدگی کارمندان کافه‌اش به سفارش مشتریان، بی‌اعتنا به پرسش‌های مکرر من که متمرکز بر محدودیت‌های ناشی از برگشت طالبان و مشارکت‌شان در قدرت است، می‌خندد و می‌گوید: «من به دوام فکر می‌کنم نه به محدودیت.» «طالب را به رسیمت نمی‌شناسم» فرحناز فروتن، 27 سال دارد. از چهره‌های شاخص رسانه‌ای که از چند سال به این‌سو برنامه‌های برجسته‌ی سیاسی در رسانه‌های پربیننده‌ی افغانستان را اجرا کرده است. خانم فروتن، یک سال قبل، همگام با آغاز و جدی‌شدن مذاکرات صلح افغانستان میان ایالات متحده و طالبان، کارزاری موسم به «خط‌ سرخ من» را آغاز و مدیریت کرد. کارزاری که در آن شهروندان افغانستان از خطوط سرخ‌شان در توافق صلح با طالبان حرف می‌زنند. فرحناز می‌گوید هنوز به اعمال محدودیت بر زنان به موجب توافق صلح با طالبان و برگشت این گروه به ساختار قدرت فکر نکرده است. خانم فروتن می‌گوید بیش از آن‌که به پذیرش اعمال محدودیت توسط طالبان بر زنان و شهروندان افغانستان فکر کند، به این می‌اندیشد که به‌عنوان یک فرد، چگونه با طالبان مواجه شده و برای حفاظت از حقوق و آزادی‌هایش، با تفکر طالبانی مبارزه کند. به باور فرحناز فروتن روایت رسانه‌ای در خصوص توافق صلح با طالبان و مشارکت این گروه در قدرت باید برعکس شود: «چرا از زنان پرسیده می‌شود که چگونه با محدودیت ناشی از برگشت طالبان کنار می‌آیند؟ باید از طالبان پرسیده شود که با مردم افغانستان چطوری کنار می‌آیند؟ چگونه کشتارهای‌شان را جبران می‌کند؟ هرچند که ممکن است آرمان‌گرایه به‌نظر برسد اما این عادلانه نیست که ما با طالب کنار بیایم، طالب باید با ما کنار بیاید. من سیاست‌مدار نیستم. من خط سرخ دارم. من نمی‌توانم بپذیرم که یک گروه تروریست برای من تکلیف تعیین کند. آینده من هستم، آینده طالب نیست. من طرفدار صلح هستم. کسی نیست که نخواهد جنگ در افغانستان پایان یابد، اما پایان جنگ نباید با غلبه‌ی یک گروه تروریست اتفاق بیفتد. حتا اگر این اتفاق بیفتد، من نمی خواهم آن را بپذیرم و به رسمیت بشناسم.» فرحناز می‌گوید که او خود و مردمی مثل خودش را مالک وطن‌اش و صاحب صلاحیت برای تصمیم‌گرفتن در مورد آینده‌ی افغانستان می‌داند: «زندگی من در افغانستان رقم خورده. این‌جا بزرگ شدم، تحصیل و کار کردم، شخصیت‌ام شکل گرفت، وطن را فهمیدم و برای رسیدن به این‌جایی که هستم، در سانتی‌سانتی متر آن با محدودیت جنگیدم. این وطن از ماست. کشته شدیم، مجروح شدیم، فقر دیدیم، رنج دیدیم، در خانه، در کورس، در سرک کشته شدیم. من و امثال من مالک این خاکیم. من و امثال من صلاحیت تصمیم گرفتن در مورد آینده‌‌ی مان را دارم. بحث زمانی سخت‌تر می‌شود که یک گروه بدنام، گروهی که سال‌ها تو را کشته، تو را حذف کرده، جنایت کرده، قرار است بیاید و برای مردم تکلیف تعیین کند. من طالب را به رسمیت نمی‌شناسم.» اگرچه در دو دهه‌ی گذشته، نظام سیاسی جدید، فرصت‌ها و شرایط متفاوتی برای زندگی و کار شهروندان خلق کرده‌است اما سایه‌ی جنگ و فساد و ناکارآمدی دولت همواره مایه‌ی ناامیدی افغان‌ها بوده است. فرحناز می‌گوید: «برخی اوقات احساس بی‌وطنی به من دست می‌دهد، احساس بیهودگی. چون برخی وقت‌ها آدم نمی‌فهمد که چه به چه است و سرنوشت وطن به دست کیست. در این بی‌وطنی و بیهودگی چندین بار، ترک وطن برایم جدی شده، ولی باز هم از خود پرسیده‌ام که کجا برویم؟ وطن ما غیر از این خاک، کجاست؟ این دوراهی عذاب‌آور است. بهترین زمان زندگی را این جا گذراندیم ولی در جنگ، در ناامیدی که هرچقدر قوی باشی، بازهم سراغت را می‌گیرد.» در آستانه‌ی آغاز مذاکرات بین‌الافغانی، جمهوری اسلامی افغانستان از یک تشتت و نزاع سیاسی بی‌پیشنه رنج می‌برد. نزاع بر سر نتیجه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری جنجالی و اختلاف‌نظرهای گسترده در مورد مذاکرات با طالبان و میکانیزم اجرایی توافق سیاسی با این گروه، به نگرانی‌های جدی در میان شهروندان دامن زده است. وقتی از فرحناز می‌پرسم که دیدگاهش در مورد نمایندگی قوی از حقوق زنان و چانه‌زنی در مورد آینده‌ی آن در جریان مذاکرات چیست، خشم و پرخاش آشکارش بر تشتت سیاسی جاری در حوزه‌ی جمهوری اسلامی افغانستان را نمی‌تواند کنترل کند: «امیدی به سیاست‌مداران ما نیست. آن‌ها فردگرا هستند. آن‌ها به همه چه فکر می‌کنند جز آینده‌ی مردم. این یک واقعیت تلخ است. چه چیزی تلخ‌تر و ننگ‌آورتر از این است که گفته می‌شود طالب پس از هجده سال جنگ خونین، با چهار مذاکره‌کننده‌ی یکدست، هماهنگ و متحد به میز مذاکره می‌آیند، ولی در این‌سو، گروهی با نقاب مبارزه با تقلب هوای برپایی حکومت موازی کرده و گروهی دیگر به حکومت منتخب چسپیده و نقاب حفاظت از جمهوریت به صورت زده است؟ آن‌ها حتا بر سر تیم مذاکره‌کننده جور نمی‌آیند چه برسد به حقوق زنان. واقع این است که ما می‌فهمیم که آن‌ها به فکر دوام قدرت خود هستند. هر کدام تیم مذاکره‌کننده‌اش را دارد. با این وضعیت چطور می‌توان امید داشت که از ما نمایندگی می‌شود؟»

زنان افغان و پروسه‌ی صلح؛ «نگرانی، تردید و مقاومت»

عصر 29 فبروری، هتل مدرن و لوکس شیراتون در دوحه، میزبان یکی از خبرسازترین رخدادهای قرن 21 جهان بود. زلمی خلیل‌زاد، فرستاده‌ی ویژه‌ی ایالات متحده برای صلح افغانستان و رییس هیأت ‌مذاکره‌کننده‌ی این کشور از یک‌سو و ملا عبدالغنی برادر، معاون سیاسی طالبان و رییس دفتر سیاسی طالبان در دوحه از سوی دیگر، به همراه جمع کثیری از همراهان‌شان، پس از نزدیک به یک و نیم سال مذاکره‌ی سخت و فشرده، آماده‌ می‌شدند که در حضور مقامات سیاسی بلند‌پایه از چند کشور جهان، توافقی را امضا کنند که به طولانی‌ترین جنگ تاریخ ایالات متحده پایان می‌داد.

«شیراتون» با عمارتی هرمی‌شکل و سپید و مشرف بر ساحل هتل درجه یکی است که دخترانی زیبا و خوش‌اندام در بخش‌های پذیرش و خدمات آن، به مشتریان خدمات ارایه می‌کنند. محل اقامت توریست‌های پولدار و زنان نیمه‌برهنه و جویای عیشی که در باری واقع در طبقه‌ی پایین آن، مشروب می‌نوشند و می‌رقصند، در صحن اطرف هتل و کنار حوض‌های آب‌بازی شفاف آن شنا می‌کنند و آفتاب می‌گیرند و از گرمای ماسه‌های داغ ساحل نزدیک به آن، کیف می‌کنند. هیأت مذاکره‌کننده و برخی از فرماندهان جنگی و رهبران جوان و سالخورده‌ی طالبان در این هتل توافق صلح‌شان با ایالات متحده را به امضا رساندند.

با آن‌که فرماندهان، رهبران و مقامات گروه طالبان در چنین محلی لوکس و اشرافی، با ایالات متحده مذاکره و توافق نهایی را امضا کردند، اما در افغانستان، نگرانی و ابهام به خاصه میان زنان این کشور از توافقی که می‌تواند به برگشت تفکر طالبانی به ساختار قدرت و سیاست بینجامد، ناگهان جدی شد. طالبان در دوره‌ی پنج‌ساله‌ی حاکمیت امارت اسلامی بر افغانستان، زنان را به‌صورت تقریبا مطلق از تمام حقوق اساسی زندگی مثل آموزش، کار و رفت‌وآمد در معابر عمومی محروم کرده‌ بودند. سنگسارکردن زنان و شلاق‌زدن آن‌ها در معابر عمومی و محلات کار پنهانی، از خاطرات برجسته و فراموش‌نشدنی زنان افغانستان در دوره‌ی حاکمیت طالبان است.

اگرچه طالبان در جریان یک و نیم سال گذشته، همواره از پذیرش حقوق زنان توسط این گروه در «چارچوب اسلام» سخن گفته‌اند، اما این تعبیر، بیش از آنچه اطمینان‌بخش و صریح باشد، ابهام‌زا و نگران‌کننده است. تفسیرهای متفاوتی از «چارچوب اسلام» در خصوص حقوق زنان وجود دارد و این چارچوب در کشورهای اسلامی، به گونه‌های متفاوت اعمال می‌شود.

سه روز مانده به آغاز مذاکرات بین‌الافغانی که براساس متن توافقنامه‌ی صلح ایالات متحده و طالبان می‌بایست در 10 مارچ آغاز شود، علاوه بر چالش‌های داخلی و سیاسی در خصوص آغاز مذاکرات، تشکیل هیأت مذاکره‌کننده و اجرای مراحل پیش از آغاز مذاکرات، زنان افغانستان یک نگرانی جدی و فراگیر را در خصوص آینده‌ی‌شان که به موجب توافق صلح با طالبان می‌تواند آسیب ببیند، حمل می‌کنند.

«من به دوام فکر می‌کنم نه محدودیت»

مینا رضایی، زنی 30 ساله و کارآفرین است که از دو سال به این‌سو، مدیریت و مالکیت یک کافه و رستورانت را در یکی از محلات پایتخت به عهده دارد. او می‌گوید زنان افغانستان در 20 سال گذشته، با دشواری و مشقت، حقوق و جایگاه نیم‌بندی را که اکنون دارند به دست آورده‌اند. او معتقد است که پروسه‌ی صلح با طالبان، برای زنان افغانستان مبهم و نگران‌کننده است و توافق سیاسی با این گروه، جایگاه نیم‌بند زنان افغانستان را که در دو دهه‌ی گذشته به دست آورده‌اند تهدید می‌کند: «طالبان تغییری نکرده‌اند. حداقل دیدگاه این گروه در مورد زنان شفاف نیست. حقوق زنان در چارچوب اسلام که این گروه از آن یاد می‌کنند، تفسیرپذیر است. چارچوب اسلام در ایران، عربستان، ترکیه و دوران امارت اسلامی طالبان در افغانستان بسیار متفاوت است. مراد از چارچوبی که طالبان می‌گویند، چیست؟ کارنامه‌ی طالبان و موضع غیرشفاف این گروه در مورد زنان افغانستان، برای ما نگران‌کننده است.»

مینا می‌گوید محدودیت برای زنان افغانستان به موجب توافق صلح، «حتمی و قطعی» است. نگرانی خانم رضایی بیش از آن‌که از محدودیت «قطعی» برای زنان فعال شهرنشین افغان پس از توافق صلح با طالبان باشد، ناآشنایی اکثر زنان افغانستان با حقوق و آزادی‌های‌شان است. او می‌گوید زنان افغانستان فقط زنان کابل یا دیگر کلان‌شهرها نیستند، زنان زیادی در سراسر کشور هستند که زیر سلطه‌ی مردسالاری زندگی می‌کنند و حتا نمی‌دانند حقوق‌شان چیست تا برای دستیابی به آن مبارزه کنند. او می‌گوید این دسته از زنان افغانستان، فقط زنده مانده‌اند و زندگی نمی‌کنند: «جمعیت زنانی که حقوق‌شان را می‌فهمند و برای آن مبارزه می‌کنند، بسیار اندک است. اگر طالبان بیایند این‌ها خیلی آسیب‌پذیر می‌شوند. شرایط دشواری خواهد بود انتخاب میان زندگی‌کردن و زنده‌ماندن.»

مینا می‌گوید کارش، هویت اوست و با کارکردن، استقلال و قدرت را حس می‌کند – عکس از جیم هایل‌برویک/نیویورک‌ تایمز

دو سال قبل، زمانی که مینا، کافه‌ی سمپل را در کارته سه کابل افتتاح کرد، برخی از دوستان و اعضای خانواده‌اش به او نهیب می‌زدند که برای موفق‌کردن یک «کار مردانه» شانس اندکی دارد و شکست خواهد خورد. او برخلاف نهیب‌های اطرافیان، به موفق‌شدن در یک چالش که در فرهنگ افغانستان مردانه تفسیر می‌شود، فکر کرد. اکنون، کافه‌ی تحت مالکیت و مدیریت او، روزانه ده‌ها مشتری از دختران و پسران جوان و عمدتا تحصیل‌کرده‌ دارد: «من تنها زن کارآفرین در پل سرخ نیستم. زنان شاغل زیادی هستند که چهره‌ی پل سرخ را تغییر داده‌اند. وقتی شروع کردم، تأیید اندکی می‌گرفتم. می‌گفتند نمی‌توانی، این کار مردانه است. ولی موفق شدم. کارکردن، فارغ از درآمد مالی، نوعی مبارزه با جامعه‌ای است که سعی می‌کند زن را در چارچوب‌های خاصی نگه دارد. کارکردن یک چالش است. وقتی نتیجه می‌دهد، احساس قدرت و پیروزی می‌دهد. این پیامی است به دیگر زنان. آن‌ها باید شاغل شوند و چارچوب‌ها را بشکنند. باور به در چارچوب‌بودن، برای زنان خطرناک است.»

مینا رضای می‌گوید: «کار من، هویت من است. کارکردن به من این پیام را می‌دهد که زندگی معنادار دارم. استقلال و توانایی را حس می‌کنم. اگر محدود شوم، حس می‌کنم نفی شده‌ام و در زنجیرم.»

پروسه‌ی جاری صلح افغانستان با آن‌که امیدواری زیادی را در کشور برای پایان دادن به جنگ و خشونتی 40 ساله خلق کرده اما برای برخی‌ها یک فرصت مبهم و مستعد تردید نیز هست. خانم رضایی می‌گوید: «هنوز مشخص نیست که پس از توافق فعلی، ما واقعا جنگی نداشته باشیم. این فقط یک امکان و شانس است. برای من دشوار است که بپذیرم طالبان درکنار ما مسالمت آمیز زندگی کنند و هوای محدودکردن و نفی آدم‌ها و عقایدشان را نداشته باشند. پروسه‌ی دشوار و طولانی است اگر افغانستان بتواند طالبان را هضم کنند. کاش آن‌قدر نزدیک باشد که نواسه‌های ما بتوانند شاهد هضم‌شدن طالبان در درون جامعه‌ی متکثر افغانستان باشند.»

مینا می‌گوید با برگشت طالبان شرایط دشوار خواهد شد، اما او کشورش را ترک نمی‌کند: «می‌مانم و از داشته‌هایم حفاظت می‌کنم.» – عکس از حساب فیس‌بوک مینا رضایی

چالش مواجهه با طالبان و تفکر آن‌ها در مورد نوع نظم سیاسی و اجتماعی پس از توافق صلح، اصلی‌ترین مسأله و پرسش شهروندان افغانستان هستند. پذیرش محدودیت، مبارزه با محدودیت یا خروج از کشور، گزینه‌های اصلی شهروندان افغانستان در مواجهه با وضعیت پس از توافق سیاسی با طالبان و اشتراک این گروه در ساختار قدرت است. انتخاب خانم رضایی، ماندن در کشور و دوام تلاش و مبارزه برای حقوق اساسی‌اش است: « من 15 سال در افغانستان زندگی کردم. کار، تحصیل و تغییرات در نگاه و شخصیت‌ام در این دوره اتفاق افتاد. برای همه‌ی این‌ها مبارزه کرده‌ام. از خانواده تا کوچه و محیط. با برگشت طالبان شرایط دشوار خواهد شد، اما کشورم را ترک نمی‌کنم. می‌مانم و از داشته‌هایم حفاظت می‌کنم. جایی برای رفتن نداریم. ما برویم، سرنوشت زنان دیگر چطور می‌شوند؟ اگر آیندگان از ما بپرسند که وقتی طالبان آمدند، چقدر مبارزه کردید و ما حرفی نداشته باشیم، این شرم‌آور است.»

برای زنان افغانستان، نگرانی در مورد تبعات توافق صلح با طالبان بر حقوق و آینده‌ی شان، بیش از دیگر طیف‌های اجتماعی است. آن‌ها تردید دارند که در جریان مذاکرات با طالبان، افرادی جدی و قاطع، به نمایندگی از آن‌ها، در مورد حقوق و آینده‌ی‌شان با طالبان چانه بزنند. مینا می‌گوید: « امید کم‌رنگی وجود دارد که در مذاکرات از زنان نمایندگی قدرتمند شود. نمایندگان زنان چطوری انتخاب می‌شوند؟ این پرسش مهم است. آیا زنانی که قبلا در گفت‌وگوهای غیررسمی رفته بودند، به مذاکره می‌روند یا افراد قوی‌تری انتخاب می‌شوند؟»

زن 30 ساله و کارآفرین افغان، در میان سروصدای ناشی از حضور مشتریان و رسیدگی کارمندان کافه‌اش به سفارش مشتریان، بی‌اعتنا به پرسش‌های مکرر من که متمرکز بر محدودیت‌های ناشی از برگشت طالبان و مشارکت‌شان در قدرت است، می‌خندد و می‌گوید: «من به دوام فکر می‌کنم نه به محدودیت.»

«طالب را به رسیمت نمی‌شناسم»

فرحناز فروتن، خبرنگار و فعال رسانه‌ای، زن 27 ساله‌ی افغان و ساکن کابل است – عکس از جیم هایل‌برویک/نیویورک تایمز

فرحناز فروتن، 27 سال دارد. از چهره‌های شاخص رسانه‌ای که از چند سال به این‌سو برنامه‌های برجسته‌ی سیاسی در رسانه‌های پربیننده‌ی افغانستان را اجرا کرده است. خانم فروتن، یک سال قبل، همگام با آغاز و جدی‌شدن مذاکرات صلح افغانستان میان ایالات متحده و طالبان، کارزاری موسم به «خط‌ سرخ من» را آغاز و مدیریت کرد. کارزاری که در آن شهروندان افغانستان از خطوط سرخ‌شان در توافق صلح با طالبان حرف می‌زنند.

فرحناز می‌گوید هنوز به اعمال محدودیت بر زنان به موجب توافق صلح با طالبان و برگشت این گروه به ساختار قدرت فکر نکرده است. خانم فروتن می‌گوید بیش از آن‌که به پذیرش اعمال محدودیت توسط طالبان بر زنان و شهروندان افغانستان فکر کند، به این می‌اندیشد که به‌عنوان یک فرد، چگونه با طالبان مواجه شده و برای حفاظت از حقوق و آزادی‌هایش، با تفکر طالبانی مبارزه کند.

به باور فرحناز فروتن روایت رسانه‌ای در خصوص توافق صلح با طالبان و مشارکت این گروه در قدرت باید برعکس شود: «چرا از زنان پرسیده می‌شود که چگونه با محدودیت ناشی از برگشت طالبان کنار می‌آیند؟ باید از طالبان پرسیده شود که با مردم افغانستان چطوری کنار می‌آیند؟ چگونه کشتارهای‌شان را جبران می‌کند؟ هرچند که ممکن است آرمان‌گرایه به‌نظر برسد اما این عادلانه نیست که ما با طالب کنار بیایم، طالب باید با ما کنار بیاید. من سیاست‌مدار نیستم. من خط سرخ دارم. من نمی‌توانم بپذیرم که یک گروه تروریست برای من تکلیف تعیین کند. آینده من هستم، آینده طالب نیست. من طرفدار صلح هستم. کسی نیست که نخواهد جنگ در افغانستان پایان یابد، اما پایان جنگ نباید با غلبه‌ی یک گروه تروریست اتفاق بیفتد. حتا اگر این اتفاق بیفتد، من نمی خواهم آن را بپذیرم و به رسمیت بشناسم.»

فرحناز می‌گوید باید از طالبان پرسیده شود که با مردم افغانستان چطوری کنار می‌آیند؟ چگونه کشتارهای‌شان را جبران می‌کند؟ «هرچند که ممکن است آرمان‌گرایه به نظر برسد، اما این عادلانه نیست که ما با طالب کنار بیایم، طالب باید با ما کنار بیاید.» – عکس از حساب فیس‌بوک فرحناز فروتن

فرحناز می‌گوید که او خود و مردمی مثل خودش را مالک وطن‌اش و صاحب صلاحیت برای تصمیم‌گرفتن در مورد آینده‌ی افغانستان می‌داند: «زندگی من در افغانستان رقم خورده. این‌جا بزرگ شدم، تحصیل و کار کردم، شخصیت‌ام شکل گرفت، وطن را فهمیدم و برای رسیدن به این‌جایی که هستم، در سانتی‌سانتی متر آن با محدودیت جنگیدم. این وطن از ماست. کشته شدیم، مجروح شدیم، فقر دیدیم، رنج دیدیم، در خانه، در کورس، در سرک کشته شدیم. من و امثال من مالک این خاکیم. من و امثال من صلاحیت تصمیم گرفتن در مورد آینده‌‌ی مان را دارم. بحث زمانی سخت‌تر می‌شود که یک گروه بدنام، گروهی که سال‌ها تو را کشته، تو را حذف کرده، جنایت کرده، قرار است بیاید و برای مردم تکلیف تعیین کند. من طالب را به رسمیت نمی‌شناسم.»

اگرچه در دو دهه‌ی گذشته، نظام سیاسی جدید، فرصت‌ها و شرایط متفاوتی برای زندگی و کار شهروندان خلق کرده‌است اما سایه‌ی جنگ و فساد و ناکارآمدی دولت همواره مایه‌ی ناامیدی افغان‌ها بوده است. فرحناز می‌گوید: «برخی اوقات احساس بی‌وطنی به من دست می‌دهد، احساس بیهودگی. چون برخی وقت‌ها آدم نمی‌فهمد که چه به چه است و سرنوشت وطن به دست کیست. در این بی‌وطنی و بیهودگی چندین بار، ترک وطن برایم جدی شده، ولی باز هم از خود پرسیده‌ام که کجا برویم؟ وطن ما غیر از این خاک، کجاست؟ این دوراهی عذاب‌آور است. بهترین زمان زندگی را این جا گذراندیم ولی در جنگ، در ناامیدی که هرچقدر قوی باشی، بازهم سراغت را می‌گیرد.»

فرحناز می‌گوید بیش از آن‌که به پذیرش اعمال محدودیت توسط طالبان بر زنان و شهروندان افغانستان فکر کند، به این می‌اندیشد که به‌عنوان یک فرد، چگونه با طالبان مواجه شده و برای حفاظت از حقوق و آزادی‌هایش، با تفکر طالبانی مبارزه کند – عکس از حساب فیس‌بوک فرحناز فروتن

در آستانه‌ی آغاز مذاکرات بین‌الافغانی، جمهوری اسلامی افغانستان از یک تشتت و نزاع سیاسی بی‌پیشنه رنج می‌برد. نزاع بر سر نتیجه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری جنجالی و اختلاف‌نظرهای گسترده در مورد مذاکرات با طالبان و میکانیزم اجرایی توافق سیاسی با این گروه، به نگرانی‌های جدی در میان شهروندان دامن زده است.

وقتی از فرحناز می‌پرسم که دیدگاهش در مورد نمایندگی قوی از حقوق زنان و چانه‌زنی در مورد آینده‌ی آن در جریان مذاکرات چیست، خشم و پرخاش آشکارش بر تشتت سیاسی جاری در حوزه‌ی جمهوری اسلامی افغانستان را نمی‌تواند کنترل کند: «امیدی به سیاست‌مداران ما نیست. آن‌ها فردگرا هستند. آن‌ها به همه چه فکر می‌کنند جز آینده‌ی مردم. این یک واقعیت تلخ است. چه چیزی تلخ‌تر و ننگ‌آورتر از این است که گفته می‌شود طالب پس از هجده سال جنگ خونین، با چهار مذاکره‌کننده‌ی یکدست، هماهنگ و متحد به میز مذاکره می‌آیند، ولی در این‌سو، گروهی با نقاب مبارزه با تقلب هوای برپایی حکومت موازی کرده و گروهی دیگر به حکومت منتخب چسپیده و نقاب حفاظت از جمهوریت به صورت زده است؟ آن‌ها حتا بر سر تیم مذاکره‌کننده جور نمی‌آیند چه برسد به حقوق زنان. واقع این است که ما می‌فهمیم که آن‌ها به فکر دوام قدرت خود هستند. هر کدام تیم مذاکره‌کننده‌اش را دارد. با این وضعیت چطور می‌توان امید داشت که از ما نمایندگی می‌شود؟»

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *