اشاره: امریکا و طالبان در تاریخ ۲۹ فبروری پس از حدود دو دهه خصومت و خشونت توافقنامهای را بهنام «توافقنامهی آوردن صلح در افغانستان» به امضا رساندند. پس از امضای توافق میان امریکا و طالبان، روند صلح افغانستان وارد مرحلهی مهمی شده است: آغاز گفتوگو میان افغانها بر سر آتشبس دایمی و توافق بر یک راه حل سیاسی برای پایانبخشیدن به خشونتها و دستیافتن به یک آینده بدون جنگ.
رییسجمهور غنی، یک روز پس از امضای توافقنامه بین امریکا و طالبان برای آوردن صلح در افغانستان اعلام کرد که یک هیأت «همهشمول» به نمایندگی از «جمهوری اسلامی افغانستان» را با «صلاحیتهای محدود» برای گفتوگو با طالبان تشکیل میدهد. بدیهیترین تصور از هیأت همهشمول، دربرگیری هیأت مذاکرهکننده از گروههای قومی، جنسیتی و جریانهای سیاسی است. اما آیا تشکیل یک هیأت مذاکرهکننده مشارکتی از جریانهای سیاسی، حکومت و گروههای قومی که زنان را نیز در بر بگیرد، میتواند از فراگیری ارزشهای جمهوری اسلامی در قانون اساسی نمایندگی شایسته کند؟
بنابراین، برای دستیابی به یک هیأت همهشمول با صلاحیتهای محدود به نمایندگی از جمهوری اسلامی افغانستان و مذاکره موثر با طالبان، روزنامه اطلاعات روز چند پرسش اساسی را با افراد مختلف در قالب گفتوگو و یادداشت به بحث گرفته است.
اطلاعات روز این بار با نادر نادری، رییس کمیسیون مستقل اصلاحات اداری و خدمات ملکی گفتوگویی انجام داده است.
اطلاعات روز: دو طرف (ارگ ریاست جمهوری و احزاب سیاسی) تأکید دارند که هیأت مذاکرهکننده با طالبان باید همهشمول باشد. مراد از همهشمولبودن هیأت مذاکره عمدتا فرمولیست که در آن، نمایندگان حکومت، احزاب سیاسی و نمایندگان زنان جای میگیرند. آیا چنین هیأتی حتا اگر اکثر نهادهای رسمی و تشکیلات سیاسی عمدتا قومی را در بر بگیرد، در عمل، همهشمولیت به مفهوم نمایندگی از طیفهای اجتماعی مختلف و متنوع افغانستان جدید را تأمین میتواند؟
نادری: دو دید در ارتباط به هیأت همهشمول وجود دارد. یک دید این است که بخشی از قشر سیاسی ما مثل مخالفان سیاسی حکومت، اپوزیسیون و یک تعداد افراد، طالبان و حتا برخی از شرکای بینالمللی، در یک محور تلاقی دیدگاه دارند که محورش حفظ و تأمین منفعت است. گروه اول این بخش، طالبان هستند. وقتی این گروه میگوید که با دولت افغانستان نمینشینم، اما با افراد مینشینم، در واقع روایتی است که پاکستان، 30 سال پیش و 25 سال پیش داشت. هدف این رویه این است که نظام و ساختارهای مشروع حکومت و دولت را که مبنای آن قانون اساسی است تقلیل داده و در مقابل، گروهها و افراد را ارتقا بدهد. از این طریق، شکنندگی یک صف تأمین میشود. صفی که مسیر، دیدگاه و اصول بازیاش نه در چارچوب تعریفشدهی قانون اساسی که در حد تأمین منفعت افراد تقلیل یابد. طالب بهصورت طبیعی، ادامهی این دید و نگاه پاکستانی را میخواهد. چون منفعتاش در این است که با گروهی روبهرو شود که ضعیف، شکننده، فرد و گروهمحور باشد، نه اصول و قاعدهمحور و برخوردار از گستردگی. این شکنندگی به طالبان مجال میدهد که برای تأمین منافعی که برایشان مهم است، از افراد به آسانی استفاده کنند.
گروه دوم، سیاسیون ما هستند. اگر شما اخبار وقایع چهل سال گذشته را از کتابخانهی عامه بکشید، چهل سال پیش نیز نامشان بود. در چند سال اخیر، حداقل در سرخط تمام تصامیم نیستند ولی بهعنوان حلقههای سیاسی یا افراد باقی ماندند. نهادها داشت قدرتمند میشد، نهادهایی که ملکیت مردم است. وقتی صلاحیت و قدرت نهادها بیشتر شده و قوام بیشتر پیدا میکند، از قدرت افراد کاسته شده و خودبهخود ساحهی نفوذ، قدرت، منابع و مانورشان تهدید میشود. این افراد، بقا و وسعت نفوذ خود را در یک دولت قدرتمند و در نهادهای قدرتمند نمییابند. پس بقا و وسعت نفوذ و منافع خود را در تقلیلیافتن دولت میبینند. تقلیلیافتن دولت، به ضرر اکثریت شهروندان و به نفع یک تعداد محدود است. در معاملات نیز وقتی تقسیم صورت میگیرد، مثل کنفرانس بن، سهمیه را گروهها و افراد میگیرند و تصور میکنند که حضور خود را که اگر اضمحلال نگوییم، در تقلیل و کاهش تأمینشده میدانند. [احزاب] میخواهند بار دیگر حضور خود را در ساختار سیاسی بهصورت گسترده تأمین و تضمین کنند. پس همهشمولبودن هیأت از نظر آنها، نمایندگان احزاب است. چنانچه در بن اتفاق افتاد. من در کنفرانس بن، بهعنوان یکی از افراد نسل نو حضور داشتم، اما صلاحیت مشارکت در چانهزنی نداشتم. در کنفرانس بن، گروهها و احزاب بودند: جریان پشاور، جریان قبرس، جریان رم و جریانی جبههی متحد که به رهبری یونس قانونی بود، گرچه بخشی آن را دولت اسلامی افغانستان تشکیل میداد. تقسیمی که در نتیجهی کنفرانس بیرون آمد، بحث بر سر آینده نه که بحث بر سر تقسیم میان احزاب بود. مثلا شما توافقنامهی بن را ببنید که چند صفحهی محدود است و دغدغههای اصلی آیندهنگر در آن کمتر گنجانیده شده است. اکنون نیز همان چیز را میخواهند. این موضع و دیدگاه احزاب با دیدگاه طالبان نیز همخوانی و همسویی دارد؛ تقریبا تأکید مجدد به چیزی که پاکستان میخواهد در افغانستان پیاده کند. دیدگاه احزاب نیز در جهت تقلیلیافتن نظام و ساختارهاست. شرکای بینالمللی ما مثلا ایالات متحده میگویند واقعبین باید باشیم. آنها واقعبینی را از دید ما نه که از دید منافع خود تعریف میکنند. قرارداد را با طالبان امضا کرده و میگوید که میخواهیم جنگ را پایان ببخشم. یک چیزی آبرومندانه برای آنها چیست؟ جنگ که تنها با امضای قرارداد پایان نمییابد. چیز آبرومندانه این است که باید یک توافقی ایجاد شود که حداقل برای مدتی سیمای یک نظم نو سیاسی را در افغانستان بدهد. بقایش را کس نمیداند. شبیه آنچه امریکا در تاریخ انجام دادند، ویتنام است، موافقتنامه پاریس است. وقتی موافقت نامه پاریس را امضا کردند، همه تصور میکرد که بقا ندارد و بعدا آن را «یک وقفه آبرومند» نامیدند. که همان دو سال میان امضای موافقتنامه تا سقوط کامل ویتنام بهدست ویتکنگها را در بر میگیرد. ولی در آن وقت برای امریکا از لحاظ واقعی دیگر شکست مطرح نبود. چون برآمده بود و یک توافق ساده کرده بود و عین چیز در اینجا میتواند واقع شود. از دیدگاه واقعبینانه اولویتهای امریکا این است که یک چیزی بهوجود بیاید و اگر بقا پیدا کرد و اگر بقا پیدا هم نکرد، مکلفیتاش نیست و ملامت آفغانهاست. این مکلفیت ما افغانها است که دقت کنیم نه آنها. حالا این سه گروه تقریبا در تلاقی دیدگاه قرار میگیرد.
دیدگاه دومی چیست؟ این دیدگاه را بیشتر ریاستجمهوری مطرح میکند و یک تعداد سیاسیون و شهروندان نگران از آن حمایت میکند. آن دیدگاه این است که نمایندگی هیأت مذاکره از این تأمین نمیشود که تنها نماینده افراد و اقوام در آن باشد. چند اصل باید در ان رعایت شود و اصل اول این است که آیا نمایندگی افغانستان جدید در آن است یا نه. چون گروهها تداوم چهل سال گذشته است، ولی تغییرات زیادی در افغانستان ایجاد شده است. 20 سال پیش کسی یک فردی بهنام ذکی دریابی و دها مرد و زن این جامعه را که فکرساز اجتماعی-سیاسی جامعهاند، نمیشناخت، اما حالا میشناسد. در کنار طالب و احزاب سیاسی، این یک بخش کلانی از واقعیتهای جامعه است. این درست است که تمام اقوام خود را در این هیأت باید ببینند. در عین حال ترکیب جنسیتی زن و مرد، افغانستان جدید که اکثریت است، در ترکیب هیأت باید باشد. از لحاظ سیاسی هم محوریت و منفعت جمعی باید قانون اساسی باشد. در عین حال کسی که رهبری این مذاکرات صلح را به عهده دارد، به نمایندگی از دولت افغانستان از کثرت افغانستان هم نمایندگی کند، نهتنها از احزاب، نهتنها افراد. حالا وقتی شما از لحاظ کمیت یک تیم هیأت مذاکرهکننده را ببینید که هرچه تلاش شود از بیست نفر کمتر نمیشود و اگر از جریانی یا حزبی در آن حضور نداشت، میگویند که هیأت همهشمول نیست. اعضای این هیأت هم خواستها و نظریات موافق ندارند. در طرف مقابل تیمی از طالبان است که منسجم است و فقط چهار نفر تمام حرفها را بیان میکنند و کاملا متحد، همنظر و همسو هستند. کسی در داخلشان رخنه هم ندارد. هیأت عروسی را دیدید که چگونه شد. اگر آنگونه شود، ناکامی به بار میآورد. اگر بخواهیم هیأتی داشته باشیم که منافع تمام مردم افغانستان در آن رعایت شود، فکتورهای موثریت، تخصص لازم برای مذاکره را داشته باشد و بتواند از منفعت طیفهای مختلف مردم افغانستان دفاع کند، نه اینکه فقط تکنوکرات باشد و غیر آن. باید نمایندگیای ایجاد کنیم که اگر خود ما بهصورت فیزیکی در آنجا حضور نداریم، مطمئن باشیم که این نمایندهها از منافع ما دفاع میکند. مطمئن باشیم که از خطوط سرخ ما، عزت ما و ارزشهای ما نمیگذرد و از عزت و قوت بالا مذاکره میکنند.
یک دیدگاه سومی وجود دارد که دولت هم با ان موافق است، این است که یک تیمی وجود داشته باشد که موثریت داشته باشد. به نمایندگی از اقشار مختلف افغانستان و به نیابت آنها با طالبان مذاکره کنند. این گروه مذاکرهکننده که از زنان و جریانها و اقوام تشکیل شده، باید محدود باشد و حداکثر هفت نفر. این گروه کوچک اصل تیم مذاکرهکننده است و بهصورت دایمی وجود دارند. در کنار این تیم کوچک باصلاحت گروها و تیمهای تخصصی کوچک دیگر هم وجود داشته باشد که این تیمهای تخصصی جز تیم مذاکرهکننده هستند، اما دایمی نیستند. بلکه این تیمهای کوچک مثلا پنج نفری زمانی با تیم هفت نفری اصلی در مذاکره اشتراک میکنند که روی موضوع تخصصشان بحث صورت گیرد. مثلا زمانی که روی موضوع امنیت صحبت میشود، باید تیم تخصصی امنیت با تیم اصلی مذاکرهکننده یکجا شود. در این صورت تعداد زیادی از افراد از اقشار مختلف در تیم مذاکرهکننده حضور پیدا میکنند. اگر سیاسیون ما به منافع کوتاهمدت فکر میکنند، ما بهعنوان حکومت باید در مورد منافع درازمدت فکر کنیم.
اطلاعات روز: این فورمول نهایی دوازدهنفره را که حکومت دارد تا حال با دیگر جریانهای که منافع مشترک در ایجاد یک هیأت دارد، شریک شده است؟ و چقدر امکان تحقق و توافق روی این فورمول وجود دارد؟
نادری: روی ساختار این هیأت مشورههای زیادی در سطوح مختلف انجام شده است، اما تا امروز که مصاحبه میکنیم (سهشنبه، ۱۳ حوت ۹۸) روی یک ساختار واحد توافق نشده است. متأسفانه رهبران سیاسی خود را تافتهی جدا بافته میدانند و میخواهند که تصمیم نهایی را فقط پنج یا شش نفر اتخاذ کنند و دیگران بهشمول نمایندههای افغانستان جدید در آن نباشند. افغانستان حالا متحول شده است و اگر از رهبران بپرسیم که اگر سه نفر از نسل نو افغانستان با شما باشد چه؟ میگویند که برای ما هتک حرمت است و ما این را قبول نداریم.
اطلاعات روز: اگر طالبان با این فورمول چندهیأتی موافقت نکنند، مذاکرات به سمتی میرود که نمایندههای احزاب و اقشار در آن حضور پیدا خواهند کرد که نمیتوانند از ارزشهای قانون اساسی، نیروهای پراکندهی ملی و دیگر ارزشها دفاع کنند. شما فورمولی برای چنین وضعیت دارید؟ یا کدام بدیلی وجود دارد برای چنین وضعیت؟
نادری: بهعنوان دولت مجبور هستید که گزینههای متعددی را بررسی کنید. اگر گزینهای را میبینیم که همه چیز را به طرف مقابل بدهیم، هر آنچه را آنها میگویند، همانطور کنیم، شکست است. اگر آنها بهصورت دوامدار تعیین تکلیف کنند و ما هم قبول کنیم، مذاکره معنا نمیدهد و بهتر است دستبسته تسلیم شویم. طالب تعیین تکیلف میکند که با «دولتتان حرف نمیزنیم، پنجهزار زندانی را بدون کدام قید و شرط آزاد کند». این با وضعیتی که طالب میگفت که زن از خانه بیرون نشود، سیک و اهل هنود لباس زرد بپوشند، رادیو و تلویزیون نباشد، همه لنگی سر کنند، چه فرق دارد؟ ما چه دیدگاهی به طالب داریم، به طالب بهعنوان یک پیروز نبرد فکر میکنیم که عذر کنیم که به ما رحم کند و یا به طالب بهعنوان یک واقعیتی که در بعضی نقاط وجود دارد، ببینیم که نتوانستند در نبرد پیروز شوند. ما بهعنوان طرف که صاحب همه چیز بهشمول دستگاه دولت که ارایه خدمات میکند و اکثریت مردم و … هستیم، نتوانیم همان صلاحیت اخلاقی را داشته باشیم که بگوییم ما شما طالبان را در نظام آینده افغانستان جای میدهیم. با توجه به بعضی خواستهای که شما دارید که در جامعهی فعلی افغانستان قابل قبول نیستند، اما ما حاضر هستیم با شما یک سلسله گذشتها بکنیم. این باید جمهوری اسلامی افغانستان باشد که تعیین تکلیف کند نه آنها، اما حالا برعکس شده و ما میبینیم که طالب چه میگوید. تعدادی از سیاسیون ما یک حس مستمر توأم با شکست را تداغی میکنند. این راه ایجاد یک آینده مشترک نیست.
اطلاعات روز: اگر احیانا مشخص شده باشد که از هر دو طرف بیش از پانزده نفر نمیتوانند اشتراک کنند، سوال من دقیقا متوجه نقشه راهی بود که اگر دیدگاهی را که دولت دارد با همان تعداد تعیینشده برابر نباشد، کدام راهی وجود دارد که بتوانیم نمایندگی تمام طرفها را در آن داشته باشیم؟
نادری: دغدغه ما این باشد که ما میتوانیم یک صف واحد معنادار را ایجاد کنیم و دغدغه ما این نباشد که طالب چند نفر است و یا باشد. ما باید توافق کنیم که پنج باشد یا ده و مهم این است که ما از تصامیم هیأت خود حمایت میکنیم و در نهایت تصمیم را اینجا در کابل هیأت صدنفره یا پارلمان یا لویه جرگه میگیرد. خارجیها در این کاری ندارند و ما میتوانیم و باید با شرکای بینالمللی خود صحبت کنیم که به این کاری نداشته باشند که ما با هیأت پنجنفره میرویم یا بیستنفره. سیاسیون ما متأسفانه فقط حضور خود را در مذاکره میخواهند و حتا بعضیشان به همکارانشان اعتماد نمیتواند. با این وضعیت چگونه از ارزشهای همه نمایندگی کنند. ما همه برای لحظهای از منافع شخصی خود باید بگذریم و به منافع جمعی که منافع شخصیمان را هم در بر میگیرد، فکر کنیم. وقتی نمایندههای خارجی با هر کدام این گروهها بهصورت جداگانه صحبت میکنند، اتهامها را بالای دیگران میاندازند که در نهایت خارجیها میبینند که اجماع وجود ندارد و تعیین میکنند که کیها و چند نفر در هیأت مذاکره وجود داشته باشد. در حال حاضر بحث بیشتر ما روی افراد است که توافق شود که کی ها بروند. وقتی ما به تفاهم روی افراد زودتر برسیم و به محتوا توافق کنیم، طالب هیچ گاهی تعین تکلیف کرده نمیتواند. در این وضعیت ما در مشکل بزرگی قرار داریم. چون بحث روی افراد است، نه محتوا. اگر قرار شود که پانزده نفر باشد، درست است. در کنار پانزده نفر ما تیمهای تخصصی دیگر هم نیاز داریم که بهصورت فنی و تخنیکی تولید محتوا کنند. تیم مذاکره ما به اسناد و مواد تهیهشده در خصوص هر عنصر آجندا نیاز دارد.
اطلاعات روز: گیریم که فورمول دولت به کار گرفته شود، این هیأت دولتی خواهد بود؟
نادری: دیدگاه دولت این گونه نیست که تنها نهادمحوری بکند. بحث نمایندگی از همه اقشار و ارزشها به شمول اقوام، زنان و نسل نو مطرح است که نمایندگی سیاسی بخشی از آن باشد. اما چیزی که مهم است، این است که در پیراهن جمهوریت و جمهوری اسلامی افغانستان به مذاکره برویم. وقتی ما به مذاکره میرویم باید همهی ما در یک طرف میز قرار بگیریم، نه اینکه کسی از ما در طرف میز مقابل قرار گیرد. خط ما معلوم باشد و همه به جمهوریت باور داشته باشیم و در مقابل طالب شهامت این را داشته باشیم که بگویم ما شهروندان جمهوریت هستیم و شما برای ما تعیین تکلییف کرده نمیتوانید. دولت نمیخواهد که همه اعضای هیأت کارکنان دولت باشد. بلکه کسانی شامل هیأت باشد که از قانون اساسی و نهادهای ما دفاع کنند. آیا ما از این میشرمیم که تحت بیرق جمهوری اسلامی افغانستان هستیم و برای دفاع از ارزشهای جمهوری به مذاکره طالبان میرویم و به طالبان میگوییم تو که خود را زیر پرچم افغانستان احساس نمیکنی و افتخار نمیکنی، بیا راهی را پیدا کنیم که تو هم خود را زیر پرچم افغانستان احساس کنی. در نهایت هر دو طرف بهصورت مشترک یک طرحی را برای آیندهی افغانستان ایجاد کنیم. در این صورت هیچ کسی به کسی دیگر تعیین تکلیف نکند.
اطلاعات روز: اگر طرح نمایندگی احزاب باشد که تیکهداری قومی است، اگر نمایندگی حکومت باشد که یک سوی دیگر و اگر ترکیبی از هر دوی آنها باشد، باز هم من بهعنوان یک شهروند خود را در این مذاکرات احساس نمیکنم.
نادری: وقتی ما میگویم که لباس افغانستان را به تن کنیم این نیست که داخل دستگاه دولت باشی، منظور این است که اگر از جامعه مدنی هم میرویم باید زیر پرچم و ارزشهای جمهوری اسلامی افغانستان به مذاکره برویم. اگر تنها چند رهبر سیاسی در مذاکره باشند، تداوم چهل سال پیش است و در کنار آن باید نمایندگان سایر شهروندان مثلا یک خبرنگار و یا فعال مدنی بتواند بهعنوان نه نماینده احزاب و نه مأمور حکومت، بلکه در زیر ارزشهای جمهوریت در مذاکرات اشتراک کند.
اطلاعات روز: اگر ما هیأتی را تشکیل میدهیم، واقعا صلاحیت اینها باید محدود باشد؟ مبنای این محدودیت چیست؟
نادری: این یک چیزی جدید نه بلکه معمول است. در همه مذاکرات چه سیاسی و چه تجاری این رسم است که یک فرد تصمیم را نمیگیرد. مذاکرات خود را انجام میدهد و برای تصمیمگیری به مافوق خود مراجعه کرده و اجازهی آن را دریافت میکنند. مثل که آقای خلیلزاد و نمایندههای طالبان در دو سال گذشته انجام میدادند.
رییسجمهور غنی براساس دو اصل میگوید که هیأت مذاکرهکننده صلاحیت کامل را ندارد. یکی از لحاظ عملی رسم معمول مذاکره است که هیأت وقتی به بنبست میخورد به عقبهی خود مراجعه کرده و طرحهای خود را به شورای کلانتر مطرح و تأیید میگیرد یا رد میشود. بحث دوم این است که اگر هیأت صلاحیت نهایی را داشته باشد، همهشمولبودن و حس ملکیت در پروسه توسط سایر اقشار از میان میرود و خطر اینکه هیأت با یک بغلکشی همهچیز را تمام کنند، موجود است که این برای من و تو قابل قبول نیست. و رییسجمهور به همین دلیل میگوید که من صلاحیت کامل را ندارم، بلکه قانون اساسی و جمهوریت است که حدود تصمیم را تعیین میکند. جمهوریت براساس قربانیهای زیادی ساخته شده است و از صلاحیت رییسجمهور نیست که الغای آنرا تصمیم بگیرد.. باید روی میکانیزمهای طولانی و درازمدت کار شود که ثبات بهوجود آورد و آن ثبات از طریق بحث جامع و یک قرارداد اجتماعی جدید به وجود میآید.
اطلاعات روز: اگر فورمول شورای مصالحه و صلاحیت محدود روی دست گرفته شود، تصامیم هیأت مذاکرهکننده براساس چه تأیید یا رد میشود؟ فاکتورهای مشخص در قانون یا نظر چهرههای سیاسی و اجتماعی عضو شورای مصالحه؟
نادری: برای هر هیأتی مذاکرهکننده یک سلسله حدود و محدویتها تعیین میشود که روی چه و تا چه اندازه مذاکره کند. اگر در مذاکرات پیشرفت میکنند آن پیشرفت بررسی شود. در صورت درستبودن آن تأیید شود یا غیر آن دوباه مذاکره صورت بگیرد. اینکه چگونه طرف را متقاعد میکند که برای مفاد خود از موقفش بگذرد و یا چه وسایل فشار را بهکار میگیرند، این تکتیکها بستگی به مهارتهای تیم مذاکرهکننده دارد. پالیسی و اصول محتوا را مثلا یک شورای رهبری میتواند تعیین کند. تعیین این پالیسی در صورتی که اجماع باشد، عالی است، در غیر آن براساس آرای اکثریت باشد. دیدگاه دولت این است که در این شورا از افغانستان جدید و تمام طرفها وجود داشته باشد و در این صورت هیچ کسی نمیتواند به ارزشها معامله کند و تصامیم میتواند قابل تعدیل باشد. در این صورت شفافیت و حسابدهی به مردم افغانستان هم میتواند وجود داشته باشد.
اطلاعات روز: تا میز مذاکرات چقدر فاصله داریم و روی چه چیزهای مذاکره خواهد شد؟
نادری: اجندا واضح است. آتشبس اولین موضوع است. خواست طالبان زندانیهایشان است، از طرف ما زندانی ندارند و به همین دلیل در روزهای اخیر هر روز مردم را در مسیر راه پایان میکنند. خلع سلاح عمومی چگونه اتفاق بیفتد، موضوع دیگر آجندا است. میکانیزم زندگی سیاسی طالبان، ارایه خدمات به ساحات تحت کنترل طالبان و مسأله پناهگاههای امن طالبان، شورای کویته و پشاور و بعضی مسایل دیگر که مهمترینش آتشبس است.