چالش‌های گیاه‌خواران در افغانستان؛ شهروندانی با تغذیه‌ی متفاوت و مشکلات بیش‌تر

چالش‌های گیاه‌خواران در افغانستان؛ شهروندانی با تغذیه‌ی متفاوت و مشکلات بیش‌تر

موقع صبحانه، ناهار و شام، پرسش اغلب ما این است که چه بخوریم؟ جواب این پرسش بسیاری از ماها در مینوی غذای خانگی، رستوران محل و تاقچه‌ی فروشگاه‌های کوچک و بزرگ سر کوچه‌ی‌مان پیدا می‌شود، اما شماری هم هستند که این سوال‌شان در اکثر شهرها و مناطق افغانستان جواب نمی‌یابد. به همین دلیل افرادی که در افغانستان گیاه‌خوار می‌شوند، مجبورند یا تا آخر عمر برای حفظ این رژیم غذایی با انواع چالش‌های خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی مبارزه کنند و یا هم دست از این رژیم غذایی بردارند.

از آن‌جایی که چنین رژیم غذایی در فرهنگ غذایی مردم افغانستان جایی ندارد، از برخی گیاه‌خواران پرسیده‌ام که مردم و اطرافیان‌شان چه نگاهی به آن‌ها دارند؟ و سوال دیگر این‌که به‌دلیل کم‌بودن تنوع غذایی و گوشت‌محوربودن فرهنگ غذایی مردم افغانستان و نبود غذای ویژه‌ی گیاه‌خوران در رستوران‌ها و فروشگاه‌های مواد غذایی، تجربه‌ی گیاه‌خواری در جامعه‌ی افغانستان چقدر می‌تواند پرچالش باشد؟

برخی گیاه‌خواران مثل سها نایمن، از کودکی تمایل به خوردن گوشت نداشته‌اند. رفته‌رفته این عادت غذایی سبب شده که مصرف گوشت را از فهرست غذای‌شان به کلی حذف کنند. خانم نایمن ساکن کابل است و 31 سال دارد. او از دسته‌ی گیاه‌خوارانی است که می‌گوید نزدیک به 30 سال می‌شود که لب به گوشت نزده، اما از فراورده‌های لبنی، عسل و تخم مرغ استفاده می‌کند.

خانم نایمن می‌گوید وقتی اطرافیانش می‌فهمند که هیچ نوع گوشتی مصرف نمی‌کند، پرسش همیشگی‌شان این است که چطور می‌تواند گوشت نخورد: «گاهی فکر می‌کنند نخوردن گوشت اکت، ناز و ادا است، به‌خصوص در خانه‌ی اقوام پدری. گیاه‌خواری در افغانستان این‌قدر پرچالش است که حتا خوردن غذا و رفتن به مهمانی را برای ما و اطرافیان‌مان تبدیل به مشکل می‌کند… در حقیقت من هر جایی بروم در نهایت مجبور می‌شوم چیپس، سالاد میوه یا کمی برنج بخورم. آن‌هم با کلی اعتراض و اذیت‌شدن اطرافیانم.»

او می‌گوید در اکثر بزرگ‌شهرهای افغانستان از جمله کابل، هرات و مزار شریف که سفر کرده، هیچ رستورانی غذای ویژه‌ی گیاه‌خواران را نداشته است.

خانم نایمن در رشته‌ی داروسازی و حقوق تحصیل کرده و حالا به گیاه‌خواری نگاه اخلاقی دارد. عکس: ارسالی به روزنامه اطلاعات روز

میثم افتخار از کودکی تا حالا که 20 سال دارد، نمی‌تواند منظره‌ی خشن سر بریدن حیوانات را ببیند. او زمانی که دانش‌آموز صنف دهم و یازدهم مکتب بوده، به‌دلیل باورهای اخلاقی، به گیاه‌خواری روی می‌آورد. تصمیمی که اسباب ناراحتی خانواده‌اش را فراهم کرد و عامل شوخی‌ها و تمسخر دوستانش شد.

«خانواده‌ام از این تصمیم من راضی نبود و اصرار داشت که این کار در رشد من تأثیر منفی می‌گذارد و این به شکلی تصمیم احمقانه‌ای است. بعد از گفت‌وگوهای زیاد پدرم تصمیمم را پذیرفت، ولی تا آخر راضی به این کارم نبود. دوستان و همصنفی‌هایم هم واکنش نشان می‌دادند، یک تعداد جدی نمی‌گرفتند و بی‌اعتنا بودند و هنگام غذا که یادشان می‌آمد به شوخی مرا علف‌خوار می‌گفتند».

میثم افتخار بعد از دو سال گیاه‌خواری به‌دلیل چالش‌های خانوادگی، اقتصادی و فرهنگی در افغانستان، آن را ترک کرده است. عکس: ارسالی به روزنامه اطلاعات روز

او مدتی است در دانشگاهی در چین درس می‌خواند و به‌دلیل فشارها و شرایط سخت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی افغانستان گیاه‌خواری را ترک کرده است، اما می‌گوید که به محض فراهم‌شدن شرایط، دوباره گیاه‌خوار می‌شود. آقای افتخار با توجه به تجربه‌ی گیاه‌خواری‌اش در جامعه‌ی افغانستان می‌گوید: «اولین چالش از خانواده شروع می‌شود. یعنی باید سر سفره‌ای نشست و غذایی را خورد که معمولا گوشت دارد و یا مناسب شرایط یک گیاه‌خوار نیست. تهیه‌ی غذای ویژه برای یک گیاه‌خوار برای یک خانواده‌ی افغان ممکن نیست و اگر هم باشد خیلی دشوار است.»

گیاه‌خوار شدن هما عزیزی (اسم مستعار) هم به اتفاقی برمی‌گردد که در نوجوانی برایش افتاده است. وقتی کوچک بوده و در روستا زندگی می‌کرده، دلبسته‌ی یکی از دو گوسفندی می‌شود که بعدا خانواده آن را برای تهیه‌ی غذای زمستانی می‌کشد و گوشتش را خشک می‌کند. او دو روز پس از این اتفاق مریض می‌شود و بعدا از خوردن و دیدن گوشت حالش به‌هم می‌خورد. خانم عزیزی رفته‌رفته گیاه‌خوار می‌شود و حالا دیدگاهش نسبت به گوشت‌خواری عوض شده است: «فکر می‌کنم که فرقی میان خوردن گوشت انسان و حیوانات دیگر وجود ندارد. همان‌طوری که خوردن گوشت حیوانات وحشی برای مسلمانان زننده و حال به‌هم‌زن است، خوردن هر نوع گوشت حیوانات برای من حکم همان را دارد. حالا اگر از کسی که گوشت گوسفند، ماهی یا مرغ را می‌خورد، بپرسیم که گوشت سگ یا انسان را می‌خوری؟ مطمینا واکنشش منفی خواهد بود.»

هما عزیزی، 26 سال دارد و دانش‌آموخته‌ی فلسفه و جامعه شناسی دانشگاه کابل است. او حالا کارشناسی ارشدش را در رشته‌ی امور اجتماعی با گرایش رهبری زنان در یکی از دانشگاه‌های چین می‌خواند. می‌گوید که در خارج از افغانستان به‌ویژه در کشورهای غیراسلامی، همه‌ی مردم با پدیده‌ی گیاه‌خواری آشنایی دارند، طوری که تمام رستوران‌ها غذای ویژه‌ی گیاه‌خواران دارند و اگر هم نداشته باشند، برای مشتریان‌شان ترکیبی از غذای غیرگوشتی تهیه می‌کنند. اما تجربه‌ی 12 سال گیاه‌خواری او در افغانستان همیشه پرچالش بوده است، تا جایی که برخی اطرافیانش برایش توصیه می‌کنند برای در تضاد قرارنگرفتن با دین اسلام، حداقل سال یک بار باید گوشت مصرف کند.

«غذا خوردن در بیرون از خانه، همواره برای من چالش‌برانگیز بوده؛ چه در محافل، مهمانی یا در خانه‌ی دوستان، مخصوصا که گاهی در شرایط ناگزیری قرار بگیرم که مجبور شوم غذای ترکیبی از گوشت را بخورم، خیلی آزاردهنده است. و یا مثلا با عده‌ای هم‌سفره شوم که آن‌جا گوشت هم باشد، برای من بوی گوشت و دیدن گوشت هم آزاردهنده است که بعضی وقت‌ها باعث شده که اشتهایم بند شود. اکثر رستوران‌ها مینوی غذایی مخصوص گیاه‌خواران را ندارند، ازین جهت فقط در صورت ناگزیری رستوران می‌روم، در غیر آن میل صرف ناهار یا شام در رستوران را ندارم. مگر این‌که بدانم که فلان رستوران غذای غیرگوشتی هم دارد».

نجم‌الدین حسینی، مدت کوتاهی است در هند گیاه‌خوار شده و می‌گوید با برگشت در افغانستان با چالش‌های زیادی مواجه خواهد شد. عکس: ارسالی به روزنامه اطلاعات روز

گیاه‌خواران، به‌دلایل مختلف رو به این نوع رژیم غذایی می‌آورند. برخی‌ها مثل سها نایمن و هما عزیزی ناخواسته و بدون آگاهی قبلی گیاه‌خوار می‌شوند و بعدا به‌سبب حساسیت، ناسازگاری بدن و یا هم ملاحظات اخلاقی به آن ادامه می‌دهند و شماری دیگر شبیه میثم افتخار و نجم‌الدین حسینی خودآگاهانه و از سر یک تصمیم اخلاقی گیاه‌خوار می‌شوند.

نجم‌الدین حسینی 28 سال دارد و دانشجوی کارشناسی ارشد در رشته‌ی فلسفه در یکی از دانشگاه‌های هند است. او می‌گوید که فکر گیاه‌خوارشدن را از مدت‌ها قبل در سر داشته، اما حدود یک ماه می‌شود که غذای گیاهی مصرف‌ می‌کند. او در ابتدا یک دلیل موجه برای گیاه‌خوارشدن داشته: حفظ زندگی حیوانات و آسیب‌نزدن به آن‌ها. اما به میزانی که عملا به سمت گیاه‌خواری قدم برداشته، دلایل اخلاقی بیش‌تری برای این کارش پیدا کرده است؛ از جمله رعایت حقوق حیوانات، حفاظت از محیط زیست و حفظ سلامتی خودش.

هرچند آقای حسینی تجربه‌ی گیاه‌خواری در افغانستان را ندارد، اما می‌گوید که چالش‌های آن را تصور می‌کند و برای همین باید کمرش را محکم ببندد، مهارت آشپزی‌اش را بالا ببرد و از رستوران‌رفتن هم دل بکند.

از آن‌جایی‌که از عمر گیاه‌خواری آقای حسینی زمان زیادی نمی‌گذرد، اما می‌گوید که دوستانش نگاه‌های متفاوتی به او داشته‌اند؛ از نگاهی تمسخرآمیز و ستایش‌گر تا نگاهی انتقادی و نصیحت‌گر.

میثم افتخار هم شبیه آقای حسینی نگاه اخلاق‌گرایانه به گیاه‌خواری دارد. او معتقد است که ریشه‌ی خشونت‌های انسان در برابر انسان از جایی منشا می‌گیرد که انسان‌ها به قتل و کشتار حیوانات اعتنایی ندارند. او با تکیه به این نقل قول منسوب به مهاتما گاندی، رهبر سیاسی و معنوی هند، که گفته «برای من زندگی یک بره به هیچ وجه کم‌ارزش‌تر از زندگی یک انسان نیست»، می‌گوید تا زمانی که انسان‌ها حیوانات را بکشند، همدیگر را نیز خواهند کشت.

گیاه‌خواران براساس طرز فکر و هدف‌شان به شاخه‌های متفاوت دسته‌بندی می‌شوند. برخی‌ها شبیه نجم‌الدین حسینی، گیاه‌خوار مطلق یا وگان (Veganism) هستند. شاخه‌ای که نه‌تنها گوشت نمی‌خورد، بلکه تخم‌مرغ، عسل، لبنیات، چرم، ابریشم و خز را نیز در هیچ قالبی استفاده نمی‌کند. شماری از گیاه‌خواران مثل هما عزیزی، سها نایمن و میثم افتخار از دسته‌ی لاكتواووگان (Lacto-ovovegetarians) هستند. این گیاه‌خواران از هیچ نوع گوشتی استفاده نمی‌کنند، اما دیگر فراورده‌های حیوانی مثل تخم مرغ، لبنیات و عسل را از فهرست غذایی‌شان حذف نمی‌کنند.

طرفداران گیاه‌خواری در سراسر جهان نظر به این که پیرو چه آیینی هستند و یا باور به چه اندیشه‌ای دارند، از گوشت، محصولات حیوانی و برخی فراورده‌های نباتی به‌عنوان مواد غذایی یا موارد دیگر استفاده نمی‌کنند، اما اکثر آن‌ها با تمام تفاوت‌هایی فکری و اعتقادی، یک مسأله‌ی اخلاقی مشترک دارند: احترام به موجودات زنده و دوری از خشونت.