شهیر سیرت
«کرونا از نشانههای قیامت است. گفتهاند هر زمانی که کسی نباشد تا در اطراف کعبه، خانهی خدا طواف کند و اطراف خانهی خدا خالی شود، قیامت خواهد شد. امروز که عربها، به بهانهی جلوگیری از انتشار ویروس کرونا به کسی اجازه نمیدهند به زیارت کعبه برود، یعنی که آخر زمان فرا رسیده است.» «شماری از آدمها جمع شدهاند و مراسم نوشیدن ادرار گاو را برگزار کردهاند. یکی پس از دیگری کف دستان خود را کنار هم میآورند، مقداری ادرار گاو را برمیدارند و همچون آب حیات مینوشند. باور دارند که ادرار گاو، از آنجا که مقدس است، آنها را از گزند ویروس کرونا محافظت خواهد کرد.» «گروهی تبلیغ کردند که بندههای راستین خداوند را ویروس کرونا نمیتواند از پا در بیارد، از اینرو لازم است تا مراسم دعاخوانی در کلیساها همچنان ادامه یابد. برای آدمیزاد آنچه که خداوند مقدر کرده، اتفاق خواهد افتاد.» «دونالد ترمپ: امروز، روز ملی دعاخوانی است. خداوند همه را ببخشد.» «کنیسهها را باز نگه دارید تا بندههای حقیقی خداوند با دعا مانع هبوط بلا شوند و اینگونه ویروس کرونا را مهار خواهیم کرد.» روایتهای بالا و دیگر روایتهای اینچنینی نماینده نوعی از معرفت اجتماعی است که ورای تفاوتهای دینی، مذهبی، گروهی و جغرافیایی در ناخودآگاه بشر امروزی در جریان است و زمین سفت ذهن او را به سرابی بدل کرده است که در وضعیتهای بحرانی نمایان میشود و کمکم میرود تا این سراب را به لجنزار بدل کند.
بحرانهای چون کرونا در کنار ابعاد و تأثیرگذاریهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی دارای ابعاد و تأثیرگذاریهای فلسفی و معرفتی نیز است که لازم مینماید به آنها پرداخته شود. با این مبنا لازم است با استفاده از روشهای معرفتشناسی اجتماعی ابعاد اجتماعی معرفت را که در زمان بحران، که حالا شیوع ویروس کرونا است، دگرگون میشود، مطالعه کرد. معرفتشناسی اجتماعی در برابر و با نقد معرفتشناسی کلاسیک که بیشتر فردگرایانه بود، ظهور کرد و طرح شد. معرفتشناسی کلاسیک بیشتر آن عده باورها را بهعنوان معرفت قابل مطالعه میداند که «صدق» «موجه» و «عقلانی» باشد، اما معرفتشناسی اجتماعی ورای ویژگیهای چون «صدق، موجه و عقلانیبودن» معرفت را مطالعه میکند. از این منظر بهصورت مشخص روی باورهایی انگشت گذاشته میشود که در بستر، فرهنگ یا اجتماع خاصی مورد پذیرش قرار گرفته است. باورهایی که در زمینههای یادشده پذیرفته نشده است نیز از آن جهت که باور عموم بر عدم پذیرش آن واحد است، مورد بررسی قرار میگیرد.
براساس هر دو شاخهی معرفتشناسی کلاسیک و معرفتشناسی اجتماعی، چند پرسش جدی در مورد صدق، موجه بودن، عقلانی بودن، و ورای این همه ماهیت درونی باورهای بشر طرح میگردد: باورهای ما تا چه حد صادق، موجه و عقلانی است؟ ماهیت اصلی باورهای ما را چه شکل میدهد؟ و مناسبات اجتماعی ما در بستر این باورها چگونه شکل میگیرد؟ بدون شک پرسشهای مذکور کلیدیترین پرسشهای معرفتشناسی است که از دیر زمانی به این سو مطرح بوده است. احتمالا سوال دیگری در زمینهی این نوشته طرح گردد: طرح مباحث معرفتشناسی در قالب سوالهای بالا چه ربطی به کرونا دارد؟ پاسخ ساده و دمدستی این است که کرونا و بحرانهای همچون کرونا به بازپرس این سوالها که مبنای معرفتاندیشی ما را شکل میدهد، کمک میکند. بحرانهای این چنینی باعث میشود تا صادقبودن، موجهبودن و عقلانیبودن باورهای ما دوباره به چالش کشیده شود، مورد آزمایش و بررسی مجدد قرار گیرد و با در نظرداشت زمان و مکان عصر پاسخهای مجدد یابد، هرچند که شاید این پاسخ همچون همهی زمینههای فلسفی دیگر قطعی نباشند و در نسبتی جواب را فراهم کند. با طرح و تعقیب مثلث معرفتی بحران (کرونا) که اضلاع آن شامل معرفت موجود و پیشینی، به چالشکشیدن و بازطرح معرفت موجود، و ارايه پاسخ تازه به مسألههای معرفتی، میگردد، مباحث معرفتی آتی قابل طرح و پردازش است:
• معرفت امروزین بشر در نسبت بالا صورت عمیق دینی دارد. جدیت بحث در نکتهای نهفته است که معرفت دینی هم نه توأم با عقلانیت دینی بلکه با نوعی باورهای سنتی و خرافاتی گره خورده است. از این منظر و در یک قضاوت فلسفی، این باورها از آنجا که خلاف عقلانیت امروزین در جریان است و بهجای طرح پاسخ به بحران آن را تشدید میکند، کاذب، غیرموجه و ناعقلانی است. البته طرح این مورد در زمینهی معرفتشناسی فلسفی قابل دفاع است، در غیر آن افرادی هم است که باورهایشان خلاف باور تودهای و عقلانی است.
• در حیطهی معرفتشناسی اجتماعی، همهی باورهای بشر امروزی از نظر علل باورپذیری همساناند. باورهای اجتماعی در لایهی زیرین خود که دیگر تفاوتهای همچون دین، فرقه، مذهب، طبقه، سطح دانش و… را نمیشناسد باهم همسنخ و همسطحاند؛ باورهای که میان یک مسلمان، هندو، عیسوی، یهود، سرمایهدار، فقیر، سیاستمدار و… مشترک است. این نشاندهنده آن است که بشر هنوز هم در پایههای زیرین معرفتی خویش دارای ویژگیهای مشترکاند.
• در مواردی اعمال معرفتی دارای ویژگیهای همزمان صدق و کذب است. این گزاره که در زمینهی فلسفه معرفتشناسی به ویژگیهای صدقگرایانه معرفتی منسوب است، در صورت کلاسیک آن قابل طرح و بررسی بود. اما بهنظر میرسد که در زمینهی معرفت اجتماعی امروزی بشر ویژگیهای صدق آن رو به تنزیل و کذب آن رو به صعود است. به بیان دیگر بیشتر باورهای امروز بشر بیشتر عنصر کذب را در خود دارد تا عنصر صدق. با به خرچدادن کمی جرات فلسفی، و با در نظرداشت این چرخش خصوصیتی، گزارهی «ویژگیهای صدقگرایانه معرفتی» را لازم مینماید به گزارهی «ویژگیهای کذبگرایانه معرفتی» تغییر داد. این جرات هرچند که مباحث بیشمار و عمیقی را در زمینه مطرح خواهد ساخت، اما همچنان قابل دفاع خواهد بود، زیرا این چیزی است که بشر امروزه به صورت کاربردی و عملی در زمینهی تمرین باورهای اجتماعی، از خود نشان میدهد.
• در معرفتشناسی اجتماعی امروزین بشر تنیدگی میان عاملان، اعمال و عمال معرفتی خیلی عمیقتر و جنجالیتر از گذشته است. شاید از همین رو مشترکات معرفتی میان اجتماعات جهانی بیشتر از هر زمان دیگری بیشتر و محسوس است. این به معنای آن است که شبکه و سامان معرفتی بشر امروزین نیازمند بازتعریفی است که در زمینههای متفاوت فرهنگی باید صورت گیرد. برای بازتعریف آنچه شبکه و سامان معرفتی نام داده شد لازم مینماید تا تعریف معرفتشناسی اجتماعی که «بر شناسایی و ارزیابی آن عده از فرآیندهای اجتماعی تأکید دارد که به وسیلهی آنها عاملان معرفتی با عاملان دیگری که بر باورهای دستهی نخست تأثیر علی میگذارند، ارتباط برقرار میکنند.» تأکید دارد، تغییر کند. در کنار اینکه معرفتشناسی اجتماعی «فرآیندهای اجتماعی…» را شناسایی و ارزیابی میکند باید به بازطرح و بازسازی این فرآیندهای اجتماعی، در کنار جامعهشناسی و دیگر شاخههای فلسفه، نیز تعمق و توجه کند.
• با اعمال گزینهی بالا که بر بازتعریف «فرآیندهای اجتماعی…» تأکید داشت، معرفتشناسی کلاسیک فردگرایانه که بیشتر بر مطالعهی آن عده از فرآیندهای روانی که درون عامل معرفتی اتفاق میافتد، تمرکز دارد، زمینه مطالعاتی و فلسفی فراختری را صاحب میگردد. این به معنای آن است که دگرگونی و بازتعریف «فرآیندهای اجتماعی…» نشانی از دگرگونی و وسعت بیشتر «فرآیندهای روانی…» در افراد دارد. این نشانی را به مثابه قرینهای جهت مطالعه دامنه و وسعت بیشتر «فرآیندهای روانی…» باید در نظر گرفت و بررسی کرد.
• در معرفتشناسی اجتماعی علم به مثابهی «فعالیت اعلای معرفتساز» در نظر است. این به معنای آن است که برعلاوهی فلسفه، علم -که امروزه تعریف خیلی گسترده دارد- بیشتر از هر زمینهی دیگر برای ارزیابی باورهای بشر قابل اعتمادتر است. روشهای علمی باوجود اینکه دارای نقیصههایی هم است، اتکای بیشتر -از منظر نظریات گوناگون علم- بر اثبات، آزمایش، ابطال، تجزیه و تحلیل و … دارد. همچنان بر بنیاد قاعده بنیادین معرفتشناسی، انسانها نیاز اساسی به کسب باورهای صادق و در این جهت، نیاز به یافتن منابع خوب اطالاعات دارند، یعنی کسانی که بتوانند حقیقت را دربارهی صدق یا کذب یک قضیه به آنها بگوید، دارند. از اینرو، هرچند که اشتباه هم باشد، برای بشر ملموستر و قابل باور است. شایان ذکر است که طرح این مورد متفاوت از آنچه علمباوری محض مینامند، است. علمباوری محض با تأکیدی بر مادهگرایی از متافیزیک و هیچانگاری رسمیت را میگیرد و آنها را طرد میکند. درحالیکه مورد نامبرده از آنجا که از آدرس فلسفه و در کنار فلسفه به مسأله وارد میشود، نگاه متفاوتی نسبت به فراطبیعت و متافیزیک و در عین حال هیچانگاری -که این دو نیز پایههای معرفتی قابل دفاع دارد- از خود نشان میدهد.
• کرونا محصول تمدن معاصر بشر است. تمدنی که ادعای جهانیشدن، تجارت جهانی، شهرهای هوشمند، فنآوری تاریخساز، فتح کیهان، دانش پیشرو و… دارد. روایتهای گوناگون مبنی بر پیدایش کرونا موجود است: کرونا سلاح بیولوژیک است، کرونا صنعت دست بشر است، کرونا از طبیعت آمده است، کرونا در راستای کاهش نفوس جهان بهصورت عمدی تزریق شده، کرونا بهعنوان ابزار سیاسی و اقتصادی و نظامی در جهت اعمال فشار بر کشورها و جوامع خاص طراحی شده و… همهی این دیدگاهها در یک مورد اشتراک دارند و آن این کرونا، هرچه است و از هر کجای که شده، حاصل تمدن ما است. برعلاوهی ابعاد دیگر بحران، کرونا برای بشر گوشزد میکند که تا چه حد تمدن ما معرفتمحورانه است و تا چه اندازه تمدن ما بار اخلاقی تولید و صنعت خود را به دوش میکشد و پرسشهای مگر تمدن پیشرو نیازمند معرفت مسئولیتمحورانه و پیشرو نیست؟ و مگر نباید معرفت اجتماعی ما متناسب با وضع تمدنی ما باشد؟ را طرح میکند.
با طرح هفت مورد بالا، کرونا به عنوان یک بحران، میتواند پایههای معرفت اجتماعی بشر را بلرزاند و «صدق» و «کذب» باورهای ما را یا آنچه که «حقیقت» مینامیم به چالش بکشد. البته لزوم این طرح و برخورد با این چالش قبل و بعد از کرونا هم محسوس بود و است، اما از آنجا که کرونا زندگی بشر را بهصورت مستقیم تهدید میکند، بشر بر بنیاد پایگاههای معرفتی خویش به دنبال پناهگاههای میرود که بزرگترین نماینده معرفت او محسوب میشود. این گونه، معرفت خویش را بهصورت عملی به زبان میآورد و نشان میدهد. این نمایش معرفتی نیز زمینه را برای تفلسف در این زمینه بیشتر از هر زمانی سهل و ساده میسازد. با به چالشکشیدن معرفت اجتماعی بشر و بازطرح و بازتعریف پایهها و پایگاههای آن مفهوم «معنای زندگی» نیز دگرگون میشود. معنای زندگی با مبنای عقلانی معرفتی بیشتر صورت ارزشمحورانه مییابد. ارزشهای که میتواند با مرکزیت طبیعتگرایی، فراطبیعتگرایی و یا هیچانگاری طرح مسأله شوند. چه چیزی، به فرض وجود، باعث معنامندی زندگی میگردد؟ انسان باید کدام غایتهای نهایی را محقق کند و به دست آرد که دارای زندگی ارزشمند شود؟ معنای زندگی چیست؟ «معنای زندگی» بهعنوان یک مفهوم به چه معنا است و چگونه فهمی را انتقال میدهد؟ پرسشها این است که در ادامهی تغییر پایگاههای معرفتی انسان در زمینه معنامندی زندگی، چنانچه در گذشته طرح شده بوند، طرح خواهند شد. اما این بار به احتمال بیشتر پاسخ متفاوت خواهند یافت. بهنظر میرسد معنای زندگی بشر امروزی بیشتر فراطبیعی و متافیزیکال است، هرچند که معنامندیهای طبیعتگرایانه و فیزیکال و همچنان هیچانگارانه نیز موجود است. نسبت میان تسلط یکی یا هر سه این نوع معنامندی تعیینکنندهی چگونگی مسیر رو به رفت بشر خواهد بود. همزمان با آن مهم دیگر این است که دیده شود هر یک از این سامانهای معنامندی در داخل تا چه اندازه عقلانی و یا خرافاتی است. به بیان دیگر، نسبت خرافی-عقلانی بودن دیدگاهها در داخل هر یک از این سامانهای معنامندی مولفهی تأثیرگذار دیگر است که باید مدنظر باشد.
ضرور است تا هر دو امر «معرفت اجتماعی» و «معنای زندگی» با نگاه پدیدارشناسانه نیز دیده شود. هر دو امر به مثابهی گونههای خاص از آگاهی مورد نظر باشد و دیده شود که آنها رو به چه چیزی دارند و شخص اول آنها را چگونه تجربه میکند. بررسی تجربهی شخص اول از این پدیدارها برای فهم اینکه هر فرد این پدیدارها را چگونه تجربه میکند و این پدیدارها چگونه معناهای را برای هر فرد خلق میکند، برای بازتعریف آن شبکه و سامان بزرگ معرفتشناسانه مهم است، زیرا در فرآیند شناخت و آناکاوی آن پدیدهها به عنوان ابزار دست اول عمل خواهند کرد. نزد شماری از پیشگامان پدیدارشناسی، از جمله هوسرل، این رشتهی فلسفی در مقابل مباحث دیگر فلسفی از جمله معرفتشناسی و اخلاق و هستیشناسی قرار میگیرد. با حفظ این تقابل از آن جهت که پدیدارشناسی از «ادراک، اندیشیدن، یادآوری، تخیل، عاطفه، میل و اراده گرفته تا آگاهی جسمانی یا بدنآگاهی، عمل بدنمندانه و فعالیت جسمانی، از جمله فعالیت زبانی (یا طور خلاصه آن چیزی را که هوسرل «قصدیت» مینامد)» را بررسی میکند، دادههای مهمی را جهت بازتعریف معرفت اجتماعی به ما میدهد.
بشر در طول تاریخ، بحرانهای بیشماری همچون کرونا را تجربه کرده است و توانسته است بقای خود را حفظ کند. مهم «زیستجهان» پس از بحران و چگونگی نظم پس از بحران است. بهصورت حتم، پس از کرونا، جوامع و کشورها و در کل بشریت شناخت بیشتر و متفاوت نسبت به شماری از مسألهها و پدیدهها خواهند داشت. احتمال و امکان اینکه جهان از منظر فکری و معرفتی تنگتر و یا بازتر شود، موجود است. در کنار اینکه تلاش شود تا جهان جای بهتر و بازتری شود، به این مهم نیز باید توجه داشت که تأثیرات بحران در زمینههای گوناگون، بهویژه زمینهی معرفتی، خوب بررسی شوند و آگاهانه در برابر آن برخورد شود.
+++
«کمپین همدلی: کرایه خانه قانونا نصف شود» در روزهای دشواری که همه درگیر ویروس کرونا یا COVID-19 هستیم، برای گسترش همدلی، همکاری و همدردی میان مردم و بهویژه میان مالک و مستأجر راهاندازی شده است. در این کمپین از مالکان خانههای مسکونی میخواهیم که با همدلی و همیاری، از ماه حمل تا پایان وضعیت کنونی، کرایه ماهوار را کم کنند. حامیان این کمپین درحالیکه میدانند شماری از مالکان پیش از این اقدامات انسانی و درخور ستایش انجام دادهاند، تأکید میکنند که کرایههای ماهوار خانهها حداقل نصف شود. برای امضای این دادخواست به این آدرس رفته پس از امضا آنرا با دوستان خود شریک سازید: