سیدحسن انوری، دانشجوی افغان در هند
چند هفته قبل بیش از 180 تن از دانشجویان کشورهای مختلف در هند، در یک ساعت معین از راهپلهها و لفت تعمیر خوابگاه با شور و هیجان به سمت پایین میدویدند تا خود را به بس برسانند. گروه-گروه از رنگ و نژاد و قوم و زبان مختلف، با طرح نو و نگرش تازه و ایده زندگی و دنیای جدید بهسوی آینده حرکت میکردند. هر کس معرف رویا و آیندهی یک خانواده و یک جامعه بود؛ آیندهای که در آن آدمها به رفاه و آسایش برسند یا دستکم داشتههایشان را حفظ کنند.
مصداق این نیرو، شادی، گرمی و همدلی را که این دانشجویان به نمایش میگذاشتند نمیشد در جایی دید. جوانانی که در کنار دغدغهی درس و زندگی، بخشی از اوقاتشان را در ورزش و فعالیتهای بدنی و تفریح سپری میکردند. در کتابخانه خوابگاه صدها جوان در یک ساعت کنجکاو از گذشته و آینده جهان، کتاب ورق میزدند. این همه شور و هلهله برای آینده به دانشجوی دنیاندیده افغانی دیدنی بود.
اما به یکبارگی چه شد؟ آدمها خود و آینده و آرزوهایشان را قرنطین کردند. همه خود را در اتاقها به بند کشیدهاند. در پی گسترش این ویروس دیگر خبری از شور و هلهلهی دانشجویان نیست. صحن خوابگاه خلوت است. در راهپلههای خوابگاه آرام آرام بلند میشوم، باید دوازده منزل را همین طوری بروم تا برسم به اتاقم. دارم فکر میکنم به روزهای که این راهپله شور و هلهله داشت. حالا اما خبری از دیرشدن دانشگاه نیست. برای ما که قلب زندگی جدید در هند بهتازگی به تپش آمده بود، یکباره متوقف شد؛ انگار زندگی تعطیل شد. از ترس اینکه بیش از صد تن از لفت استفاده میکنند، ترجیح میدهم هر روز چند بار از راهپلهها رفتوآمد کنم تا از ویروس مصئون بمانم.
تمام روزنامهها، تلویزیونها، رادیوها و شبکههای اجتماعی در سراسر دنیا از آفت پدیدآمده بهنام ویروس کرونا (کووید 19) در شهر ووهان چین خبر دادند. ویروسی که هر روز از شهروندان ووهان چندین قربانی گرفت تا آمار به چندصد و چندهزار رسید. ما همین طور که هر روز آمار مبتلایان و قربانیان این ویروس را حساب میکردیم، اصلا فکرش را هم نمیکردیم که این آفت روزی به یک تهدید بزرگ جهانی مبدل شود و آدمها را به حصار بکشد.
ترس و وحشتی که کرونا در جهان ایجاد کرده، سبب تغییرات بزرگی در زندگی و حیات بشر در سراسر دنیا شده است. در مکاتب، دانشگاهها، مساجد، کلیساها، معابد، تالارها را بست. ترافیک زمینی و هوایی مسدود، مراسمهای خوشی و غم و تمام گردهماییهای کوچک و بزرگ ممنوع، شرکتها و کارخانههای بزرگ و کوچک در سراسر دنیا تعطیل، کارگران بیکار، حضور در بیرون از خانه برای همه مردم دنیا قدغن شد.
من که با چالشهای زیادی دستوپنجه نرم کردم تا خود را به هندوستان رسانده و درس بخوانم و برای خودم، فامیل و جامعه کسی شوم، دارم نگران میشوم. نگران خودم، خانودهام، نزدیکان و دوستان که در نقاط مختلف جهان هستند و این ویروس زندگیشان را تهدید میکند.
جهانی که دیروز برای ساختن سلاح جدید و پیشرفت تکنولوژی کار میکرد و بر سر آب و اقتصاد رقابت داشت، امروز در بهت فرو رفته است. در همه جا حرف از کرونا است. آیا از این حصارهای خانگی بیرون خواهیم شد؟ آیا دنیا به حالت عادی برخواهد گشت؟ آیا همه چیز تغییر خواهد کرد؟ نمیدانم اما آنچه که قابل بحث است اینکه بشر در طول تاریخ آفات زیادی از جمله ایدز، ایبولا، انفلونزا، طاعون و … را پشت سر گذاشته، اما زندگی ختم نشده است. پیشرفت طبابت هنوز امید به زندگی را نگه داشته است. هرچند کرونا در همه نقاط جهان بدون اندکترین تمایز قربانی میگیرد، اما موفقیت پزشکان چینی و برگشت شهر ووهان چین به حالت تقریبا عادی، این امیدواری را به بار میآورد که کرونا با تمام سرعت و قدرتش روزی با علم آدمی شکست خواهد خورد و زندگی مردم به حالت عادی برخواهد گشت. وحشت نکنیم و از خودمان محافظت کنیم. هر کسی مسئولیتی در برابر خود، خانواده و اجتماعش دارد. با این ویروس باید به خوبی عمل کرد. از تمام جمعها فاصله بگیریم؛ روزانه چندین بار دستهایمان را بشوییم؛ از دستدادن و بغلکشی خودداری کنیم و توصیههای جهانی صحی را رعایت کنیم تا این آفت را به کمک هم از ریشه بخشکانیم.
من هم مانند بسیاریها در روزهای قرنطینه ورزش میکنم، کتاب میخوانم، فیلم میبینم، زبان انگیسیام را تقویت میکنم، تمام توصیههای طبی را رعایت میکنم تا بتوانم خودم را مصئون نگهدارم. همچنین هر روز به خانوادهام تماس میگیرم به آنها نیز تأکید میکنم تمام توصیههای صحی را جدی بگیرند. نبض زندگی میتپد، ضعیف و توأم با نگرانی، اما متوقف نشده است.
***
زندگی در دورهی کرونا؛ باهم این دوره را بنویسیم
در سال 1900 در کابل وبا آمد. مرض واگیر و مهلکی که هر چند سال یکبار میآمد و هر بار، طی سه-چهار ماهی که دوام میکرد، جان آدمهای بسیاری را در شهر میگرفت. دلیل اصلی شیوع مکرر مرض هم آب رودخانهی کابل بود که مردم از آن هم در شستوشو استفاده میکردند و هم در پختوپز.
ما این حادثه را میدانیم بهدلیل اینکه فرنک مارتین، کارمند انگلیسی دولت، تمام اینها را دید و بعد در کتاب خاطرات خود نوشت. ساکنان کابل اما هیچ سند مکتوبی از وحشت وبا در آن سالها از خود بر جای نگذاشتهاند. چه بسا فجایعی که در تاریخ ما اتفاق افتاده و امروز یا ما آنها را به یاد نداریم و یا وارونه به یاد داریم.
در این روزها که ویروس کرونا دنیا را درنوردیده و به یک بلای عالمگیر بدل شده است، برخی مورخان پیشنهاد کردهاند که مردم تجربیات شخصیشان را ثبت کنند تا سندی باشد برای آیندگان.
ما در حال زندگیکردن یک لحظهی مهم تاریخی هستیم و مشاهدات شخصی ما سند باارزشی برای فهم این لحظه در آینده خواهد بود.
ثبت مشاهدات شخصی بهخصوص در افغانستان مهم است؛ جایی که هم ملت نانویسا است و هم دولت. به همین دلیل، آیندگان ما دربارهی حوادث این روزها به معلوماتی که توسط شاهدان عینی ثبت شده باشد، دسترسی محدود خواهند داشت؛ درست همانطور که امروز ما به سختی میتوانیم معلومات قابل اعتمادی دربارهی حوادث بزرگ قرون گذشته پیدا کنیم.
بیگمان، روزنامهها به مثابه تاریخ مکتوب یکی از گزینههای اصلی و بیبدیل برای ثبت این تجربهها است. بنابراین از شما مخاطبان گرامی دعوت میکنیم از تجربههای شخصی خود، از تغییرات و تأثیراتی که این بیماری همهگیر در زندگی شخصی و کاری، خانوادگی و اجتماعیتان آورده، از بیمها و امیدها و از سختیها و نگرانیهای که با آن درگیرید و از آنچه در اطراف و محل زندگیتان میبینید، از طریق ما برای آیندگان روایت کنید.
روزنامه اطلاعات روز یادداشتها، تجربهها، چشمدیدها و روایتهای شما را منتشر میکند.
dailyetilaatroz@gmail.com
+++
«کمپین همدلی: کرایه خانه قانونا نصف شود» در روزهای دشواری که همه درگیر ویروس کرونا یا COVID-19 هستیم، برای گسترش همدلی، همکاری و همدردی میان مردم و بهویژه میان مالک و مستأجر راهاندازی شده است. در این کمپین از مالکان خانههای مسکونی میخواهیم که با همدلی و همیاری، از ماه حمل تا پایان وضعیت کنونی، کرایه ماهوار را کم کنند. حامیان این کمپین درحالیکه میدانند شماری از مالکان پیش از این اقدامات انسانی و درخور ستایش انجام دادهاند، تأکید میکنند که کرایههای ماهوار خانهها حداقل نصف شود. برای امضای این دادخواست به این آدرس رفته پس از امضا آنرا با دوستان خود شریک سازید: