جاسوس ایران، اتهام قومستیزانه
به نظر میرسد که تعدادی از طرفداران تیم تحول و تداوم افراط میکنند. محمد محقق را خیلی چیزها میتوان گفت، اما جاسوس نامیدن او، آنهم در کشوری مثل افغانستان، بیمعنا است. در سال 2003 با یکی از دوستان خبرنگار به یک کنفرانس مطبوعاتی در وزارت مالیهی افغانستان رفتیم. اشرف غنی در مورد بخشش قرضهای افغانستان از سوی کدام کشوری سخن میگفت. تقریبا همهی خبرنگاران حاضر، افغانی بودند. ایشان با چندمشاور غربی وارد شدند و بیانیهیشان را به انگلیسی پیشکش کردند. اکثریت نفهمیدند که ایشان چه گفتند. من هم بهدرستی نفهمیدم.
سرانجام کسی برخاست و از داکتر اشرف غنی خواست که بیانیه را یا به پشتو یا به فارسی بخواند. در پی این درخواست، ایشان بیانیه را به فارسی هم خواندند. در چنین وضعیتی و چنین کشوری، آیا کسی را جاسوس صدا کردن، اصلا درست است؟ در بیش از ده سال گذشته، این آقای احمد شاه احمدزی، از سران جبههی وحدت ملی و از نزدیکان گذشتهی آقای رسول سیاف بوده است که وظیفهی برگزاری روز جهانی قدس- مهمترین مراسم تحمیقی برون مرزی جمهوری اسلامی ایران- را در کابل به عهده داشته است. همچنان حامد کرزی بیشترین کمکهای مالی جمهوری اسلامی ایران را به صورت شخصی و غیرقانونی دریافت کرده است.
من این کار را به دلیلی افراطی میگویم که از آن بوی قومگرایی و نکوهش جمعی هم به مشام میرسد، گرچند تعدادی از این اتهامزنان خودشان هم هزاره هستند. درست است که اکثر گروههای جهادی شیعه در ایران خلق شدند، اما در افغانستان، برای سرکوب هزارهها، از اشتراک فرهنگی-مذهبیشان با ایران و ایرانی، بیشترین سوء استفاده شده است و هنوز هم تعدادی تلاش دارند که از این مسئله سوء استفاده کنند. اما در کشوری که همهچیزش ره به یک کشور خارجی میبرد، کسی را به جاسوسی متهم کردن، مضحک است.
کسی که جاسوس ایران باشد، نمیآید برای امضا شدن پیمان امنیتی با امریکا تلاش کند یا به گفتهی طرفداران داکتر اشرف غنی، «از انگلیس بخواهد که افغانستان را تجزیه کند».
گویا وقتی کارها به دست حضرت خشم میافتد، حساب و کتاب از دست میرود. مگر قرار نیست، تبلیغات برای نامزدان رای بیاورد؟ چگونه این افراط و دشنام میتواند آرای داکتر اشرف غنی را زیاد کند؟ لااقل در فیسبوک، این خشم است که تعدادی از کمپاین کنندگان را رانندگی میکند.