سربازان امدادگر ارتش؛ شبکه‌ای برای دست‌گیری خانواده‌های همرزمان از دست‌رفته

سربازان امدادگر ارتش؛ شبکه‌ای برای دست‌گیری خانواده‌های همرزمان از دست‌رفته

در میانه‌های دهه‌ی هشتاد خورشیدی 26 دانشجوی دانشگاه نظامی مارشال فهیم تصمیم گرفتند که هر شش ماه یک بار وقتی به مرخصی می‌روند، مقداری از معاش خود را برای خانواده‌های نیازمند سربازانی اهدا کنند که در جنگ کشته شده‌اند. در جریان نزدیک به 15 سال بیش‌تر این دانشجویان در میدان‌های مختلف جنگ در گوشه و کنار افغانستان جان باختند و حالا فقط شش نفر از آن گروه زنده مانده و مددرسانی‌شان را در قالب یک موسسه‌ی خیریه به پیش می‌برند.

این دانشجویان در لابه‌‎لای آموختن فنون جنگ وقتی کنار هم می‌نشستند و درددل می‌کردند، متوجه شدند که بیش‌ترشان اوضاع اقتصادی خوبی ندارند. این نشست‌ها درک مشترکی به‌وجود آورد. هم‌کلاسی‌ها در اوایل آشنایی به‌همدیگر پول قرض می‌دادند اما دیری نگذشت که به ‌فکر خانواده‌های آن شمار از همرزمان‌شان افتادند که جنگ جان آن‌ها را گرفته بود.

محمد حسینی وقتی از دانشگاه نظامی مارشال فهیم برای مرخصی به‌ خانه‌اش در هرات می‌رفت، در همسایگی خود خانواده‌های سربازان ارتش را می‌دید که در جنگ کشته شده بودند و حال و روز خوبی نداشتند. پس از مرخصی وقتی به دانشگاه برگشت و قصه‌ی بدروزی همرزمان ازدست‌رفته‌شان را با دوستانش در میان گذاشت، همه متوجه شدند که این قصه‌ی غم‌انگیز برای همه‌ آشنا است. ایده‌ی دست‌گیری خانواده‌های همرزمان از‌دست‌رفته از همین قصه‌های آشنا شکل گرفت.

«وقتی از دانشگاه فارغ شدیم، تصمیم گرفتیم که این کار را به‌طور مداوم انجام بدهیم که حداقل زندگی ده-بیست خانواده تغییر کند».

پس از فراغت از دانشگاه این گروه 26 نفری هر کدام برای خدمت به ولایت‌های مختلفی منتقل شدند ولی همچنان روابط خود را برای دست‌گیری بازماندگان سربازان جان‌باخته، حفظ کردند. مقدار پولی که آن‌ها از معاش یک ماهه‌ی خود جمع‌آوری می‌کردند از 250 تا 300 هزار افغانی می‌شد. هر کدام آن‌ها هر شش ماه یک بار، حق مرخصی داشتند. نوبت مرخصی هر یک که می‌رسید این مقدار پول را با خود در ولایتش می‌برد و به خانواده‌ی چند سرباز کمک می‌کرد.

در جریان نزدیک به 15 سال بیش‌تر این سربازان امدادگر در میدان‌های مختلف جنگ در گوشه و کنار افغانستان جان باختند / عکس ارسالی به اطلاعات روز

در سال‌های بعد، فرماندهان ارشد ارتش کشور نیز به این گروه پیوستند؛ از جمله جنرال محی‌الدین غوری و جنرال نعمت‌الله خلیل. در سال 1392 وقتی آقای حسینی برای انجام خدمت به ولایت هرات منتقل شد، از جنرال محی‌الدین غوری دعوت کرد که به این گروه امدادگر ارتش بپیوندد: «جنرال محی‌‎الدین غوری آن وقت رییس ارکان قول اردوی ظفر بود. وقتی با او در مورد این برنامه خود صحبت کردم، استقبال کرد و گفت که من هم می‌خواهم در این برنامه اشتراک کنم. جنرال نعمت خان خلیل که آن زمان رییس ارکان لوای 2 فراه بود او هم اشتراک کرد. دو نفر دیگر هم اشتراک کردند که با این‌ها تعداد ما به 30 نفر رسید.»

جنرال غوری فرمانده‌ی قول اردوی 207 ظفر در ماه قوس 1395 در اثر سقوط چرخبال حاملش در بالامرغاب بادغیس جان باخت. او که برای بررسی وضعیت امنیتی منطقه‌ی موریچان بالامرغاب در بادغیس رفته بود، چرخبالش هنگام فرود دچار نقض فنی شد و به زمین خورد.

نعمت‌الله خلیل، معاون قول اردوی 207 ظفر نیز در نهم عقرب 1397 در اثر سقوط چرخبال حاملش در منطقه‌ی مرزی میان ولایت فراه و هرات همراه با 24 نفر دیگر جان باخت. در این سانحه‌ی هوایی فرید بختور، رییس شورای ولایتی فراه و جمیله امینی، عضو این شورا نیز کشته شدند.

آقای حسینی می‌افزاید: «جنرال غوری برای افغانستان یک سرمایه‌ی بزرگ بود. شهادت او و جنرال نعمت‌الله یک ضایعه‌ی بسیار بزرگ بود. آن‌ها برای دولت سرمایه‌های بزرگی بودند که جبران کردن‌شان خیلی سخت است.»

جنرال غوری فرمانده‌ی قول اردوی 207 ظفر در ماه قوس 1395 در اثر سقوط چرخبال حاملش در بالامرغاب بادغیس جان باخت.

در سال 97 این گروه درحالی‌که فقط شش عضو آن زنده مانده بود، موفق شد که فعالیت امدادگرانه‌شان را در قالب راه‌اندازی یک موسسه‌ی خیریه پی‌گیری کند. موسسه‌ی خیریه‌ی «دلِ با مهربانان» حالا با ارایه‌ی خدمات حقوقی و توزیع بسته‌های کوچک مواد غذایی، حدود 400 خانواده را در هرات تحت پوشش قرار می‌دهد.

از آن شش عضو باقی‌مانده حالا دو نفرشان در فراه و دو نفر دیگر در بادغیس در حال خدمت هستند. آقای حسینی و یک همکار دیگرش از سال 94 به بعد در پی انفجار مین آسیب دیده‌اند و بازنشسته شده‌اند: «همه‌ی دوستان خود را از دست دادیم. زیاد غم داریم ولی افتخار می‌کنیم که جان خود را برای وطن از دست دادیم. گاهی وقتی اوضاع سیاسی وطن خود را می‌بینیم، دق می‌شویم از این که وطن به کدام سمت می‌رود و ما برای چه زحمت کشیدیم و برای چه جان‌های خود را از دست دادیم ولی باز هم ما امیدوار هستیم و حال و اوضاع این وطن یک روزی خوب می‌شود.»

نعمت‌الله خلیل، معاون قول اردوی 207 ظفر نیز در نهم عقرب 1397 در اثر سقوط چرخبال حاملش در منطقه‌ی مرزی میان ولایت فراه و هرات جان باخت / عکس: شبکه های اجتماعی

محمد حسینی 43 سال دارد و عضو هیأت مدیره‌ی موسسه‌ی خیریه‌ی دلِ با مهربانان است. او می‌گوید که این موسسه دو نوع خدمات برای خانواده‌های سربازان قربانی ارایه می‌کند: خدمات حقوقی برای خانواده‌های سربازان قربانی‌ که نمی‌دانند چگونه مراحل اداری دریافت حقوق و امتیازات‌شان را به پیش ببرند؛ و دیگر توزیع مواد غذایی به خانواده‌های فقیر سربازانی که جان باخته یا معلول شده‌اند. از مجموع 400 خانواده‌ی زیر پوشش این موسسه، 188 خانواده‌ی قربانیان نیروهای ارتش، 30 خانواده‌ی سربازان معلول و متباقی آن خانواده‌های بی‌سرپرستی هستند که نیروهای امنیتی معرفی کرده‌اند.

آقای حسینی قبل از فراغت از دانشگاه نظامی مارشال فهیم در سال 1380 از رشته‌ی کشاورزی از دانشگاه کرج ایران فارغ شده است. او تصمیم دارد که ابعاد فعالیت این موسسه را فراتر از آنچه فعلا هست، گسترش دهد. دست‌گیری و آموزش فرزندان نیروهای امنیتی یکی از برنامه‌های بلندمدت این موسسه است. حالا 15 جوان دانشجو زیرمجموعه‌ی این موسسه، فرزندان سربازان و خانواده‌های تحت پوشش آن را به‌طور رایگان آموزش می‌دهند. آقای حسینی می‌افزاید که سالانه بسته‌های کوچک مواد آموزشی را به فرزندان سربازان توزیع می‌کنند و برای روحیه‌دهی بیش‌تر با آن‌ها در مورد درس و اهداف‌شان صحبت می‌کنند.

«می‌خواهیم انگیزه و روحیه بدهیم تا به‌جایی برسند و روزی درک کنند که کسانی بوده‌اند که آن‌ها را تشویق کرده تا آن‌ها بتوانند دست کسان دیگری را بگیرند. شاید آن‌ها امروز نتوانند به ما کمکی کنند ولی مطمین هستم کمک ما باعث این می‌شود که آن‌ها در آینده دیدگاه مثبتی را برای تمام جامعه به‌وجود بیاورند».

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *