اورف آنلاین – شوبهانگی پاندی
مترجم: سمیعالله مهدی
منافع اقتصادی
در کنار نگرانیهای امنیت ملی، جاهطلبیهای اقتصادی چین میتواند دلیل تعامل در حال گسترش این کشور با افغانستان باشد. افغانستان در چهارراه آسیای میانه و آسیای جنوبی واقع شده و موقعیت استراتژیک جغرافیایی آن به این کشور مزیتی را در مقایسه به دیگران میدهد که بتواند چهارراه تجارت و ترانزیت منطقه باشد. این کشور ظرفیت عظیمی برای اتصال بازارهای آسیای جنوبی، آسیای میانه، آسیای غربی و چین دارد که میتواند سبب تحرک و رشد اقتصادی داخلیاش شود. افغانستان همچنان ذخیرهگاه بزرگ منابع طبیعی از عناصر نایاب زمین گرفته تا معادن مس، آهن، طلا، لیتیوم وغیره است. اگر معادن پربار افغانستان ماهرانه استخراج شود میتواند جاگزین کمکهای بینالمللی شود و وابستگی این کشور به کشورهای کمککننده را کاهش دهد. اما اگر بهگونهی درست مدیریت نشود، همین سرمایهی طبیعی و موقعیت استراتژیک میتواند سبب تمویل شورشگری با استخراج غیرقانونی معادن شود که در نهایت افغانستان را بیشتر از پیش در هرجومرج فرو میبرد و توسعهی اقتصادی را به تعویق میاندازد. از اینرو، میتوان استدلال کرد که جغرافیا به تنهایی میتواند افغانستان را بسازد یا تباه کند.
چین بهگونهی آگاهانه از همکاری فیزیکی در عملیات نظامی خودداری کرده است و حتا در مسایل دیپلماتیک مرتبط افغانستان نیز حضور خود را ناچیز نگهداشته است. حالا با خروج حتمی نیروهای امریکایی، چین از عدم اطمینان که پس از آن ممکن است بهوجود آید و برنامههای همکاریهای دو کشور در زمینهی توسعه را مخدوش کند و منافع چین در منطقه را صدمه بزند، به شکل روزافزون آگاه میشود. با توجه به آنچه گفته شد، چین به این باور است که در غیاب توسعهی اقتصادی تنها امنیت محدود و شکننده قابل دستیافت خواهد بود و برای رشد اقتصادی این کشور جنگزده ساختن زیربناهای که تجارت و ترانزیت را تسهیل کند یک پیششرط حتمی است.
در 2013، رییسجمهور چین، شی جینپنگ، آغاز بلندپروازانهترین برنامهی توسعهای کمربند اقتصادی راه ابریشم و شاهراه ابریشم بحری را که بهنام ابتکار کمربند و راه (BRI) نیز شناخته میشود اعلام کرد. با ابتکار کمربند و راه، چین بهدنبال ساختن شبکهی عظیم راههای آهن، پایپلاینهای انرژی، بزرگراهها، و تسهیل گذرگاههای مرزی است تا چنان که رییسجمهور شی گفته است «تنگنای اتصال آسیا» را بشکند. با وجودی که به در ابتدا بهنظر میرسید که ابتکار کمربند و راه افغانستان را نادیده بگیرد و در عوض از مسیر پاکستان و آسیای میانه بگذرد، اما تفاهمنامهی که در سال 2016 میان چین و افغانستان امضا شد نشانی از تعهد دوجانبه برای گنجاندن افغانستان در این پروژه زیربناسازی میان-قارهای مطابق خواست افغانستان بود. چین با شمال افغانستان از طریق پروژهی ترانسپورتی راه آهن اختصاصی چین-افغانستان و پروژهی پنج کشور وصل است و در نظر دارد با استفاده از دهلیز اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) به جنوب افغانستان وصل شود. چین و افغانستان همچنان زنجیر فایبر نوری را از مسر دهلیز واخان در ولایت بدخشان افغانستان به راه انداختهاند.
اما چالشهایی نیز وجود دارد که باید از سر راه برداشته شوند. نخست، با وجودی که وصلشدن با دهلیز اقتصادی چین-پاکستان قابل دسترسترین مسیر برای افغانستان برای پیوستن به ابتکار کمربند و راه است، اما کشمکش دوامدار افغانستان با پاکستان احتمال عملیشدن این برنامه را کاهش میدهد. این واضح است که چین نمیخواهد فرصت استفاده از موقعیت مهم جغرافیایی افغانستان و منابع سرشار معدنی و دستنخوردهی این کشور را که گمان میرود حدود یک تریلیون دالر ارزش داشته باشد و برای بلندپروازیهای چین کارآمد است، از دست دهد. اما، بهنظر نمیرسد چین این کشور را بخشی جداییناپذیر ابتکار کمربند و راه بداند، بهویژه در مقایسه به اهمیتی که برای دیگر کشورهای شامل این پروژه قائل است. در کنار آن، وضع رو به وخامت امنیتی افغانستان، کمبود شدید زیربناهای داخلی، و مناسبات شکننده سیاسی با پاکستان، افغانستان را از دسترسی به پروژههای اتصال منطقهای و سودبردن از آنها بازمیدارد.
با اینحال، روابط اقتصادی و بازارگانی میان افغانستان و چین در دو دههی گذشته بهگونهی چشمگیر بهتر شده و مسیر رو به افزایش را نشان میدهد. از آغاز جنگ در 2001، چین بهعنوان یکی از مهمترین شریک بازارگانی افغانستان ظاهر شد و بر بنیاد آمار وزارت خارجه چین میزان مبادلات تجاری دوجانبه در سال 2017 به 544 میلیون دالر رسید. پیشرفتها در این زمینه بهوجود آمده که بیانگر تمایل دوجانبه برای تقویت همکاریها است: تأسیس کمیتهی اقتصادی چین-افغانستان در 2006؛ امضای موافقتنامهی مشارکت همهجانبهی همکاری رد 2010، و پیمان تجارت آزاد در 2017. علاوهبرآن، با گشایش دهلیز هوایی افغانستان و چین، انتظار میرود افغانستان سالانه 23 هزار تُن جلغوزه، زعفران و انواع سنگهای باارزش به چین صادر کند و به تقاضای بلند بازارهای چین به این کالاها پاسخ گوید.
حفظ برتری در واقعیت جیواستراتژیک در حال تحول
چین میداند که یک افغانستان بیثبات تأثیر شوم بر امنیت ولایت غربی این کشور خواهد گذاشت. چون موفقیت ابتکار کمربند و راه وابسته به صلح منطقه است، ناامنی در افغانستان میتواند تبدیل به یک مانع بر سر راه خیالات اقتصادیاش شود. اگر نیروهای خارجی، بهویژه در غیاب یک تفاهم سیاسی میان گروههای مخلتف، بهراستی افغانستان را ترک کنند، [از دید چین] سبب بدترشدن بیثباتی در افغانستان خواهد شد. با وجودی که چین، مانند بسیاری از دولتهای منطقه، به شکل تاریخی در برخورد با وضع امنیتی افغانستان محتاط بوده است، ولی به سبب آنچه که پیشتر بیان شد، چین بر نتایج صلح افغانستان سرمایهی بزرگ گذاشته است. بنابراین، از حمایت صریح چین از تحقق مالکیت و رهبری افغانستان در روند صلحاش نباید متعجب شد.
بهعلاوه، حضور در حال گسترش چین در افغانستان نمونهای از آرزویش برای تغییر برداشت جهانی از خودش است: میخواهد بهعنوان بازیگر قدرتمند منطقهای و حتا جهانی دیده شود که ظرفیت حل طولانیترین شورشی را که آسیای جنوبی شاهد بوده است دارد. بدون شک، با توجه به نفوذ استراتژیک که چین بر پاکستان، کشوری که همواره برای طالبان امکانات و حمایت ایدیولوژیک فراهم کرده است، دارد، در بهترین موقعیت برای به موفقیت رساندن روند صلح افغانستان قرار دارد. چین کمکهای مورد نیاز اسلامآباد را فراهم میکند، بهطور مثال در این اواخر 62 میلیارد دالر را در چارچوب پروژهی دهلیز اقتصادی چین و پاکستان در اختیار این کشور قرار داده که برای به ثبات آرودن اقتصاد ناتوان و کاهش فقر کمک خواهد کرد. اینکه آیا این نفوذ بر پاکستان نتایج مثبت برای افغانستان خواهد داشت یا خیر، بستگی به چگونگی کارگیری از آن در آینده از سوی چین دارد. بهنظر میرسد چین با حفظ پاکستان بهعنوان دوست همه «فصلها» و تلاش برای کاهش احساس ناامنی این کشور در مقابل نزدیکی در حال افزایش افغانستان و چین، و در عین حال واردکردن افغانستان در محاسبهی استراتژیکش، اساسا به دنبال ایجاد گونهای از یک تعادل دیپلماتیک است.
بدون شک چین نتوانسته افغانستان را بهگونهی یک دولت عضو شامل سازمان همکاریهای شانگهای کند تا اجماع منطقهای را برای پیشبرد روند صلح این کشور بهدست آورد یا حتا از ساختارهای چندجانبه مانند گروه همکاری چهارجانبه (QGC) برای فراهمکردن چتر دیپلماتیک که روند صلح را تسریع کند، استفاده نتوانسته است. اما اگر چین موفق میشد در ساختارهای چندجانبه برای روند صلح افغانستان حمایت فراهم کند، میتوانست بهعنوان یک رهبر منطقهای و یا «شریک ارشد» بهنظر رسد که توان تسهیل رشد و آسایش افغانستان را دارد. اگر چین بتواند برای خود موقعیت برتر در افغانستان را بهدست آورد، پس از خروج نیروهای امریکایی، میتواند حتا در موقعیت بهتر در مقایسه با دیگران برای استخراج ثروت معادن این کشور و سرمایهگذاری روی جغرافیای افغانستان قرار گیرد. همچنان، افغانستان بهعنوان بهترین سکوی حرکت چین بهسوی غرب و حفظ عمق استراتژیک آن کشور عمل خواهد کرد.
درحالیکه چین علاقهی اندک به حل دلایل واقعی ناامنی افغانستان نشان داده و فراتر از تأمین امنیت سرحداتش در برابر تهدید گروههای جهادی و زمینهسازی برای تطبیق ابتکار کمربند و راه نرفته است، بسیاریها استدلال میکنند که این کشور میتواند بهگونهی مثبت روی وضع موجود امنیتی اثر بگذارد. با توجه به اینکه چین یکی از معدود کشورهای است که رابطهی گرمی با طالبان داشته و در عین زمان، گفته میشود که در حال ساختن یک کندک کوهستانی در واخان برای کمک به تلاشهای ضدشورش نیروهای افغانستان است، بهنظر میرسد چین میخواهد روی طناب راه برود. بهرغم انتقادها از سوی جامعهی جهانی بر «رویکرد انتخابی» این کشور در مبارزه با تروریزم، مولانا سمیعالحق، «پدر طالبان» از چین خواسته تا بهعنوان میانجی وارد روند صلح افغانستان شود و «مسایل با این اهمیت را تنها به امریکا نگذارد».
نتیجه
چین به افزایش تعاملش با افغانستان ادامه خواهد داد. با توجه به اینکه دیدگاه چین در مورد همگرایی منطقهای به معنای رشد اقتصادی تمام دولتهای عضو، شامل حال افغانستان نیز میشود، و در صورتی که بتواند موفقانه وضع رو به وخامت امنیتی را مهار کند، چین شاید قادر به دستیابی به بلندپروازیهای اقتصادیاش شود. حضور در حال افزایش در افغانستان، میتواند بهصورت بالقوه اهداف بنیادی هند را صدمه برساند: ایجاد توازن در رابطه میان اسلامآباد و کابل برای مهار نفوذ که پاکستان روی گروههای تروریستی در افغانستان و استفاده از موقعیت استراتژیک افغانستان برای اتصال به بازارهای انرژی آسیای میانه. باوجودی که هند از کمپین صلحی «به رهبری و مالکیت افغانستان» حمایت کرده و در عین حال مخالف تعامل بنیادیتر با طالبان بهعنوان یک نیروی سیاسی نیست، از این احتمال که پاکستان نقش مهمتر در مذاکرات روی تعیین آیندهی سیاسی افغانستان بهدست آورد، نگران است. با وجودی که هند نفوذ ناچیز دیپلماتیک در امور افغانستان دارد، اما نمیتواند خود را از واقعیتهای استراتژیک به سرعت در حال تغییر افغانستان دور نگهدارد و باید برای هر نوع احتمال در صورت خروج امریکا آماده باشد.
در پایان روز، برای این که افغانستان بتواند وارد گفتمان بزرگتر اقتصادی منطقه شود و چین بتواند پروژههای سرمایهگذاریهای خود در افغانستان را عملی کند که بخشی از آن در حال عملیشدن است، افغانستان باید به صلح برسد. اگر امریکا از افغانستان خارج شود، رابطهاش با چین در این منطقه بیشتر رقابت خواهد بود تا همسویی. بنابراین، برای اینکه افغانستان به مانع سر راهِ آرزوهای جیوستراتژیک چین نشود، این کشور احتمالا مشارکت خود در امور افغانستان را بیشتر خواهد کرد، اما با دیپلماسی بسیار سنجیده در هر قدم تا به مناسبات موجودش در منطقه صدمه نرساند.
***
چین، همسایهی ما و یکی از دو قدرت بزرگ جهان، در حال گسترش نفوذ اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود در حوزههای آسیای میانه و جنوب آسیا است. این کشور با راهاندازی پروژهی بلندمدت کمربند و راه «BRI» و احیای راه باستانی ابریشم هوای تسلط بر شاهراههای اقتصادی ایروشیا، شرق میانه، افریقا، حوزهی دریای جنوب چین و حتا امریکای جنوبی را در سر دارد. افغانستان، از لحاظ حغرافیایی در میان شاهراه زمینی «کمربند» و بزرگراه بحری «راه» افتاده است. با خروج زودرس نیروهای امریکایی و همپیمانان غربیاش از افغانستان، نقش کشورهای منطقه، بهویژه چین، احتمالا تعیینکنندهتر از هر زمانی دیگر میشود؛ اما شناخت حلقات دیپلماتیک، دانشگاهی، رسانهها و افکار عامهی افغانستان از این «ابرهمسایه» چیست؟ تا چه حد سیاست خارجی آن کشور پیرامون آسیای میانه و جنوب آسیا برای ما قابل فهم است؟
با ترجمه و نشر مقالههای اکادمیک که بیشتر در حوزههای دانشگاهی و یا مراکز معتبر پژوهش تولید شدهاند، تلاش داریم روزنهای برای مخاطبان در شناخت چین و برنامههای آن کشور برای منطقه و کشورما بگشاییم. ارزش علمی، تازگی، بیطرفی و عمق تحلیل مقالهها، معیارهای انتخاب ماست. آقای سمیع مهدی، خبرنگار و استاد دانشگاه کابل، پذیرفته است که هفتهی یک مقاله برای نشر در این بخش به اطلاعات روز بفرستد. البته این کار پاک از اشتباه و کوتاهی نخواهد بود و در این مسیر نیاز به نقد و رهنمایی کسانی که این ستون را دنبال میکنند داریم.