دنیای عمل در دست کیست؟

دنیای عمل در دست کیست؟

اشرف غنی در هنگام دیدار از شفاخانه‌ی صد بستر برچی، جایی که در آن مادران و نوزادان هدف حمله‌ی تروریستی قرار گرفتند، با تأکید و حرارت بسیار گفت که امروز «من شیعه و هزاره‌ام». این که حاکم یک ملک برای همدردی با هموطنان خود چنان سخنی بگوید از یک جهت ارزشمند است. این‌گونه سخنان وقتی بر زبان شخص اول حکومت می‌روند، راه را برای همدلی تعداد بیش‌تری از شهروندان با قربانیان باز می‌کنند.

اما در جامعه‌ی افغانستان مشکل بنیادین دیگری هست که زورِ جملات همدلانه به آن نمی‌رسد. آن مشکل این است: دنیای ما در این ملک دو شقه شده است. بخشی از ما در بخش حرف زندگی می‌کنیم و بخشی دیگر در قسمت عمل. دنیای عمل در دست تروریست‌هاست. آنان کم حرف می‌زنند، اما با گوشت و پوست و خون خود در کار ویران کردن وطن هستند. دنیای حرف در دست قربانیان تروریسم و گردانندگان حکومت افغانستان است. ما در فضای مجازی و واقعی هر روز صدها هزار جمله تولید می‌کنیم و بیزاری خود از تروریسم و تروریست‌ها را به اشکال گوناگون بر زبان می‌آوریم. رییس‌جمهور ما که سنی و پشتون است، از باب همدلی با فریاد می‌گوید که «من شیعه و هزاره هستم». در این میان، اما میان شهروندان عادی ساکن «دنیای حرف» و رییس‌جمهوری که او نیز باشنده‌ی «دنیای حرف» است، تفاوتی هست. اگر شهروندان عادی ابزار لازم و قدرت کافی در اختیار ندارند که از دنیای حرف بیرون بیایند و در دنیای عمل در برابر تروریست‌ها بایستند، رییس کل قوای کشور ابزارهای لازم و قدرت کافی برای چنین کاری را در اختیار دارد. برای شیعه و هزاره‌ای که آماج تروریسم قرار می‌گیرد، همین که یک سنی غیرهزاره اظهار همدردی کند و سخنی از سر غمشریکی بگوید، خیلی معنا دارد. اما وقتی که رییس‌جمهور مملکت نیز تنها به همین «حرف همدلی» اکتفا می‌کند، در واقع وظیفه‌ی خود به‌عنوان حافظ امنیت مردم را از یاد می‌برد.

امروز تقریبا بر هیچ کسی پوشیده نیست که رییس‌جمهور غنی عملِ تروریستان را هیچ وقت با عمل پاسخ نمی‌دهد. هر بار که تروریست‌ها بر جایی حمله می‌کنند و شهروندان افغانستان را به گلوله می‌بندند، تنها سلاحی که اشرف غنی در برابر آنان به کار می‌برد «لفظ» است. شمار مواردی که او اعمال تروریست‌ها را با «الفاظ» شدید تقبیح کرده، از دست مردم رفته. دیگر خطِ وقوع ماجرا برای مردم روشن شده: تروریست مردم را به خاک و خون می‌کشد، رییس‌جمهور عمل آنان را خلاف موازین انسانی و اسلامی و افغانی می‌خواند و یک هفته بعد همه چیز به روال سابق خود برمی‌گردد. آن‌گاه تروریست‌ها باز در جایی دیگر به کشتار مردم بی‌دفاع دست می‌زنند، باز رییس‌جمهور عمل آنان را خلاف موازین انسانی و اسلامی و افغانی می‌خواند و باز … این چرخه ادامه می‌یابد. به همین خاطر، اکنون برای مردم افغانستان نه اشک رییس‌جمهور اهمیتی دارد، نه دست نوازش کشیدنش بر سر یتیمان و نه دست تکان دادن‌های عصبی‌اش در برابر تروریستان. مردم از وعده‌های میان‌خالی خسته‌اند و از خطابه‌های خوش‌بینانه‌ی پوچ بیزار. مردم از رییس‌جمهور عمل می‌خواهند. عمل قاطع و کارساز در برابر خون‌آشام‌ترین گروه تروریست جهان.

آیا این حاکمِ ساکن در دنیای حرف پس از این همه جنایت که در پیش چشمش رخ می‌دهد، وارد دنیای عمل خواهد شد؟

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *