تیغ خونین ترور؛ جلاد مردم و ابزاری برای بازی سیاسی اصحاب قدرت

تیغ خونین ترور؛ جلاد مردم و ابزاری برای بازی سیاسی اصحاب قدرت

سه‌شنبه، 23 ثور، افغانستان یکی از روزهای به شدت خونین و رقت‌بارش را تجربه کرد. حوالی ساعت 10 صبح، سه مهاجم به شفاخانه‌ی صد بستر دشت برچی، واقع در غرب شهر کابل حمله کردند. مهاجمان پس از ورود به داخل شفاخانه که مسئولیت آن را سازمان داکتران بدون مرز به عهده دارد، زنان باردار و در حال زایمان، نوزادان تازه متولدشده، همراهان مریضان و مادران باردار، داکتران و پرستاران را به رگبار بستند. پس از چند ساعت درگیری میان مهاجمان و نیروهای امنیتی که حدود یک ساعت پس از آغاز حمله به محل رسیده بودند، مهاجمان کشته شدند و حمله پایان یافت. بر اساس آمار رسمی، دستکم 15 نفر به شمول زنان باردار و نوزادان تازه‌متولد در این حمله کشته و حداقل 20 نفر دیگر مجروج شدند.

یک ساعت پس از آغاز حمله بر شفاخانه‌ی نسایی ولادی صد بستر در غرب پایتخت، یک مهاجم انتحاری، مراسم نماز جنازه‌ی یک فرمانده پولیس محلی را در ولسوالی کوزکنر‌ِ ولایت ننگرهار هدف قرار داد. این حمله‌ی خونین، جان دستکم 25 نمازگزار را گرفت و حداقل 70 نفر دیگر مجروح شدند.

فارغ از «تعداد» قربانیان حملات که مردم افغانستان به اعداد آن خو گرفته و کمتر روزی بدون دست به دست شدن اعداد قربانیان حملات تروریستی در رسانه‌های افغانستان به شب می‌رسد، در این دو حمله آن‌چه رقت‌بار می‌نمود، نوعیت حمله و تفکیک سنی قربانیان بود. در حمله‌ی اول زنان باردار یا در حال زایمان، نوزادان تازه به دنیا آمده، همراهان مریضان، مراجعین، داکتران و پرستاران، قربانیان سه تروریست بودند. مهاجمان نه به یک مرکز نظامی که به یک مرکز صحی و ویژه‌ی درمان مادران باردار و نوزان تازه متولد حمله کردند و بدون هیچ اعتنا و پروایی، بر همه‌ی کسانی که به دم تیر برابر بودند، شلیک کردند. در حمله‌ی دوم، مهاجم انتحاری، افراد ملکی که در حال نمازگزاردن بر یک جنازه بودند را هدف قرار داد. قربانیان این حمله نه نظامیان، نه کارمندان دولتی و نه اهداف نظامی بودند. آن‌ها نمازگزاران و مردم بی‌گناهی بودند که در جنگ جاری افغانستان نقشی در هیچ یک از جبهات جنگ نداشتند/ ندارند.

بازی سیاسی با تروریزم

اطلاق مکرر دو عنوان «برادران ناراضی» و «مخالفین سیاسی» بر طالبان، مواضع رسمی آزاردهنده‌ای است که به کررات توسط مقامات رسمی دولت در مورد طالبان صورت گرفته است. دو رییس‌جمهور افغانستان پس از سقوط طالبان در طول دو دهه، بارها از این دو عنوان به صورت رسمی و مکرر برای توصیف انگیزه‌های جنگ طالبان و هویت این گروه استفاده کرده‌اند. با آن‌که ولایت خراسان داعش مسئولیت حمله را پذیرفت و طالبان دست داشتن در حمله به شفاخانه‌ی صد بستر دشت برچی و کشتار مادران باردار و نوزادان تازه متولد را رد کردند و آن را به داعش و بخش‌های استخباراتی حکومت افغانستان ربط دادند و از سوی دیگر، زلمی خلیلزاد، فرستاده‌ی ویژه‌ی وزارت خارجه‌ی ایالات متحده مسئولیت آن را به دشمن مشترک دولت افغانستان و طالبان حواله کرد، اما در این سو دولت افغانستان در یک کارزار رسانه‌ای هدفمند و برجسته سعی می‌کند مسئولیت این حمله را به طالبان ربط دهند. مقامات دولت افغانستان و دستگاه‌های رسانه‌ای رسمی و غیررسمی آن سعی می‌کنند تبعات سیاسی و مسئولیت‌های این حمله را به طالبان حواله کرده و این گروه را مسئول این جنایت هولناک قلمداد کنند.

فارغ از بازی سیاسی با امنیت و تروریزم، واقعیت این است که به جز بخش‌های پنهان و سری دستگاه‌های جاسوسی و استخباراتی دخیل در منازعه‌ی افغانستان، مردم افغانستان و بخش بزرگی از مقامات دولت حتا نمی‌دانند عوامل حمله کی‌‌هایند. ما به دلیل خلای اطلاعاتی که دولت افغانستان همواره در رخدادهای امنیتی و تروریستی ایجاد می‌کند، به صورت مستند و مطمئن نمی‌دانیم که مسئول و عوامل حملات خون‌بار تروریستی کدام گروه است. مردم افغانستان عملا ملت درمانده و مستأصلی هست که در میان مواضع متفاوت و متناقض گروه‌های دخیل در منازعه‌ی مملکت نمی‌داند از طرف کدام گروه مورد حمله قرار گرفته‌اند؟ ایالات متحده مسئولیت حمله را تلویحا به داعش حواله کرده و از حکومت افغانستان و طالبان می‌خواهد که در برابر دشمن و تهدید مشترک‌شان همکاری کنند. طالبان حمله را به داعش و بخش‌های استخباراتی دولت افغانستان منسوب می‌کند و این‌سو دولت افغانستان در یک تلاش آشکار رسانه‌ای سعی می‌کند از این حمله برای اعمال فشار بر طالبان استفاده کند. مردم افغانستان جدای از تقبل و تحمل حملات وحشیانه‌ و رقت‌باری که صورت می‌گیرد حتا این‌قدر نمی‌دانند که از طرف کدام گروه مورد حمله قرار گرفته‌اند.

به‌نظر می‌رسد با توجه به سابقه‌ی مواضع و مواجهه‌ی رسمی دولت افغانستان در قبال طالبان و حملاتی از این دست، تلاش رسانه‌ای قابل تشخیص و آشکار حکومت افغانستان در مورد حوالت کردن مسئولیت حمله به شفاخانه‌ی صد بستر غرب کابل به طالبان، مصداق روشن بازی سیاسی با تروریزم باشد. اگر طالبان مسئول چنینی حملات وحشیانه‌ای هستند، پرسش این است که چرا آقای غنی که اکنون رهبری لشکر رزم سیاسی و نظامی با طالبان را از آن خود می‌داند و مدعی حراست از جمهوریت در برابر طالبان است، چندین بار در طول دوره‌ی حکومت‌اش این گروه را مخالفین سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان خواند و پیشنهاد مذاکره‌ی بدون قید و شرط به این گروه داد؟ چرا مقامات حکومت و دستگاه‌های رسمی و غیررسمی رسانه‌ای آن، در گذشته نه تنها تلاشی برای منسوب کردن حملات مشابه به حمله بر شفاخانه‌ی صد بستر دشت برچی به طالبان نمی‌کردند که اصرار داشتند چنین حملاتی را گروه ولایت خراسان اجرا می‌کنند؟ چرا طالبان مرتبا و متناسب به مواجهه‌ی این گروه با مسئله‌ی «صلح افغانستان» از «مخالفین سیاسی» به «تروریستان بی‌رحم» تغییر عنوان داده می‌شوند؟

واقعیت این است که مواجهه‌ی دولت‌مردان افغانستان با تروریزم، چیزی جز بازی سیاسی نیست. مادامی که طالبان به عنوان بزرگ‌ترین گروه گرداننده‌ی جنگ، شورش و تروریزم جاری در کشور به عنوان فرصت و امکانی برای بقای قدرت گروه حاکم بر ارگ ریاست جمهوری تفسیر شود، این گروه حتا اگر به صورت رسمی مسئولیت خونین‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین حملات را به عهده بگیرند، از طرف مقامات دولت افغانستان با عناوینی چون «برادران ناراضی»، «مخالفین سیاسی» و در سخت‌ترین تعبیر به عنوان «مخالفین مسلح» تعریف می‌شوند. اما اگر اصحاب قدرت محاسبه کنند که این گروه می‌تواند دوام و بقای قدرت‌شان را تهدید کنند، آن‌گاه حتا اگر این گروه دست داشتن در حملاتی مشابه به حمله بر شفاخانه‌ی صدبستر دشت برچی را رد کنند، با راه‌اندازی کارزارهای رسانه‌ای گسترده، عنوان «تروریستان بی‌رحم» را برجسته می‌کنند.

پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، زمانی که اراده‌ی سیاسی گسترده برای حمایت از نظام جمهوری اسلامی افغانستان و دوام جنگ علیه طالبان از طرف حامیان استراتژیک و بین‌المللی افغانستان پابرجا بود، آقای غنی با «مخالف سیاسی» و حداکثر «مخالف مسلح» خواندن طالبان، این گروه را سخاوتمندانه و همدلانه به مذاکره‌‌ای بدون هیچ قید و شرطی دعوت کرد. در آن هنگام، محاسبه‌ی اشرف غنی چنان بود که با مذاکره با طالبان و صلح با این گروه، بقا و دوام حاکمیت‌اش تضمین خواهد شد. اکنون که هماهنگی و بسیج سیاسی و دیپلوماتیک گسترده در میان جناح‌های سیاسی داخل افغانستان، حامیان استراتژیک کشور و همسایگان و کشورهای منطقه مبنی بر مصالحه با طالبان و رقم خوردن یک ادغام سیاسی خلق شده است و بنا بر این است که شورش طالبان با یک توافق سیاسی پایان یابد، آقای غنی و تیم سیاسی‌اش تصور می‌کند که در این نقشه‌ی سیاسی برای آینده‌ی افغانستان جایگاهی ندارد زیرا گروه طالبان او و حکومت اش را به عنوان یک جناح سیاسی ریشه‌دار یا ساختار سیاسی مشروع و مسلط بر اوضع به رسمیت نمی‌شناسد. اشرف غنی و تیم سیاسی‌اش اکنون که بقای قدرت‌‌اش را بیش از هر زمانی در مخاطره می‌بیند از موضع «مخالف سیاسی» خواندن طالبان برخاسته و تمام تلاش‌اش را به کار بسته است بلکه عنوان «تروریستان بی‌رحم» را در افکار عمومی ترند کند. آن‌چه در این تغییر موضع واقعا هیچ جایگاه و اهمیتی ندارد، تلفات ناشی از حملات طالبان است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *