نیویورک تایمز – مجیب مشعل
عکس از: جیم هویلبروک
مترجم: جلیل پژواک
ولسوالی الینگار – زیر سایهی درخت توت، کنار هدیرهای که قبرها در آن تکوتوک با پرچم طالبان نشانی شده است، یک رهبر نظامی ارشد شورشیان در شرق افغانستان اذعان میکند که حملات هوایی نیروهای امریکایی و عملیاتهای نیروهای دولتی تلفات سنگین و ضربات ویرانگری را طی یک دهه گذشته بر این گروه وارد کرده است.
اما این ضربات تغییر چندانی در میدان جنگ نیاورده است؛ طالبان همچنان کشتهها و زخمیهای خود را با جنگجویان جدید جایگزین میکنند و به خشونت بیرحمانهی خود ادامه دادهاند.
مولوی محمد قیس، رییس کمیسیون نظامی طالبان در ولایت لغمان، درحالیکه دهها جنگجوی تحت امرش روی تپهای در همان نزدیکی منتظرش بودند، گفت: «برای ما این مبارزه عبادت است. به همین دلیل وقتی یک برادر کشته میشود، برادر دوم به خواسته خدا تسلیم است و پا جای پای برادر خود میگذارد.»
ماه مارچ بود و طالبان بهتازگی با ایالات متحده توافقنامهی صلح امضا کرده بودند؛ توافقنامهای که اکنون این گروه را در آستانهی تحقق خواستهی اصلیاش، یعنی خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان، قرار داده است.
طالبان طی نزدیک به 19 سال جنگ خونین و طاقتفرسا توانسته است در برابر یک ابرقدرت دوام بیاورد. و دهها مصاحبه با مقامات طالبان در سه کشور و جنگجویان این گروه و نیز مصاحبه با مقامات افغان و غربی، آمیختگی رویکردهای قدیمی و جدید طالبان و نسلهایی از جنگجویان این گروه را که به رهبریشان در انجام این کار کمک کردند، نشان میدهد.
پس از 2001 طالبان بهعنوان شبکهی غیرمتمرکزِ متشکل از جنگجویان و فرماندهان ردهپایین که توانایی سربازگیری و یافتن منابع در سطح محلی را داشتند، مجددا سازماندهی شد، درحالیکه رهبران ارشد این گروه در همسایگی افغانستان در خاک پاکستان در پناهگاههای امن خود بهسر میبردند.
طالبان سیستمی از برنامهریزی و حملات تروریستی را در پیش گرفت که حکومت افغانستان را زیر فشاری تحلیلبرنده قرار داد و بهرغم ایدیولوژی سختگیرانهی اسلامی خود، موتور تأمین مالی غیرقانونی خود را که بر جرم و مواد مخدر استوار است، گسترش داد. اما این گروه، درحالیکه دارد برای شروع مذاکرات مستقیم با حکومت افغانستان بر سر تقسیم قدرت آماده میشود، بهصورت رسمی تغییر ملموسی در ایدیولوژی بنیادین خشن خود نیاورده است.
طالبان هرگز بهصورت واضح اعلام نکردهاند که از اعمال گذشته خود از جمله پناهدادن به تروریستهای بینالمللی و همچنین سرکوب زنان و اقلیتها که در دهه 1990 خصوصیت بارز سلطهی رژیم طالبان بر افغانستان بود، دست برداشتهاند. شورشیان طالبان عمیقا با اکثریت قریب به اتفاق تغییراتی که با حمایت غرب در افغانستان طی دو دهه گذشته به میان آمده است، مخالف هستند.
امیرخان متقی، رییس دفتر مقام رهبری طالبان در مصاحبهای با نیویورک تایمز در دوحهی قطر گفت: «ما ترجیح میدهیم موافقتنامه بهطور کامل عملی شود تا بتوانیم صلح همهجانبه داشته باشیم. اما نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم و در خانه بنشینیم و شاهد پرشدن زندانها از افراد خود باشیم؛ آنهم زمانی که نظام حکومت نظام غربی است.»
او گفت: «هیچ منطقی این را نمیپذیرد که پس از این همه قربانی، هیچ تغییری در اوضاع نیاید. حکومت فعلی بر پول خارجی، اسلحه خارجی و سرمایهی خارجی استوار است.»
برای افغانستان این حرف یادآور گذشتهای ناخوشایند است. آخرین باری که یک قدرت اشغالگر افغانستان را ترک کرد -وقتی که شورش مجاهدین تحت حمایت ایالات متحده باعث شد شورویها در سال 1989 از افغانستان عقبنشینی کنند- چریکها حکومت را سرنگون کردند و پس از آن بر سر آنچه از حکومت باقی مانده بود وارد جنگ شدند تا اینکه طالبان بر همه غالب شد.
اکنون با اینکه نیروهای امریکایی و شورشیان طالبان از حمله به یکدیگر خودداری میکند، اما طالبان قبل از اجرای آتشبس سهروزه نادر طی سه روز عید، حملات خود را علیه نیروهای افغان شدت بخشیده بودند. طالبان اکنون به تاکتیکهایی رو آوردهاند که به نظر میرسد هدف آن برانگیختن ترس است.
بسیاری از افغانها میترسند که مبادا شورشیان مذاکرهکنندگان را به دادن سهم غالب به این گروه در حکومت، مجبور کند؛ سهم در حکومتی که طالبان نهادهای آنرا تضعیف کرده است و مقامات آنرا با موتربمب و کمین همچنان میکشد.
همانطور که یکی از فرماندهان ارشد طالبان در جنوب افغانستان گفت، فرماندهان ساحوی این گروه واضح ساختهاند که آنها فقط از حمله به سربازان امریکایی خودداری میکنند تا با فراهمشدن گذرگاه امن، آنها «خاک دامن خود را بتکانند و بروند.» اما تردیدی در ادامهی حمله به نیروهای امنیتی افغانستان وجود ندارد.
یک فرمانده جوان «قطعه سرخ» طالبان در ولسوالی الینگار ولایت لغمان گفت: «مبارزه ما قبل از امریکا علیه فساد آغاز شد. مفسدان از امریکا خواهش کردند بیاید، زیرا خودشان نمیتوانستند بجنگند.» این فرماندهی جوان طالبان وقتی امریکا به افغانستان حمله کرد، کودک نوپایی بیش نبود. او در ساحهای با تیم گزارشگران تایمز ملاقات کرد که کنترل حکومت کمکم جای خود را به طالبان میدهد.
او به شرط پنهانماندن هویتش گفت: «تا زمانی که یک نظام اسلامی برپا نشود، جهاد ما تا قیامت ادامه خواهد یافت.»
سربازگیری و کنترل
طبق برآوردهای حکومت افغانستان و امریکا، طالبان در حال حاضر بین 50 تا 60 هزار جنگجوی فعال و دهها هزار نفر مسلح پارهوقت و تسهیلکننده دارد. اما طالبان یک سازمان یکپارچه نیست. رهبری این گروه از قطعات مختلف و پراکنده، ماشین جنگی خود را ساخته و هر گروهک را مجبور کرده تا در سطح محلی خودکفا باشند. همچنین طالبان در مناطق تحت کنترل خود یا دستکم مناطق تحت نفوذ خود، سعی میکنند برخی خدمات را ارائه و دعواهای محلی را حل کنند و پیوسته خود را بهعنوان دولت سایه قرار دهند.
تیمور شاران، پژوهشگر افغان و مقام ارشد پیشین حکومت میگوید: «این یک شورش شبکهای است؛ بسیار غیرمتمرکز است و این توانایی را دارد که فرماندهانش در سطح ولسوالی بتوانند منابع را بسیج کنند و به لحاظ لجستیکی بتوانند آمادگی داشته باشند. اما در سطح بالا آنها از یک منبع واحد و یک رهبر واحد مشروعیت خود را کسب میکنند.»
طی این سالها رهبری ارشد این گروه بیشتر در پاکستان مستقر بوده است؛ جایی که طالبان پس از 2001 به حمایت آیاسآی پاکستان خود را بازسازی کرد. پناهگاههای امن رهبری ارشد این گروه، به طالبان امکان داده است حتا وقتی جنگجویان ردهپایین متحمل تلفات سنگینی در افغانستان میشوند، از بروز اختلال در فعالیتهایشان جلوگیری کنند.
به گفتهی یک فرمانده منطقهای طالبان، در بعضی مواقع میزان تلفات این گروه به حدی بالا میرفت -چنانکه صدها جنگجو در یک هفته در نتیجه حملات هوایی کشته میشدند زیرا نیروهای امریکایی در جریان کارزار هوایی که از سال 2013 به راه انداخته بودند، نزدیک به 27 هزار بمب بر مواضع جنگجویان این گروه پرتاب کردند- که رهبری این گروه سیستم رزرف (نیروهای ذخیره) را برای ادامهی اعمال فشار در مناطقی که جنگجویانشان متحمل تلفات شده بودند، ایجاد کرد. سال گذشته بهخصوص، برای طالبان ویرانگر بود؛ مقامات افغان ادعا کردند که طالبان را به میزان بیپیشینهای میکشند: بیش از یک هزار جنگجو در ماه، یا شاید یک-چهارم تعداد تخمینی نیروهای این گروه تا پایان سال. علاوه بر حملات هوایی نیروهای افغان، ایالات متحده حدود 7400 بمب پرتاب کرد که شاید بیشترین تعداد بمبهای پرتابشده در یک دهه باشد.
طالبان حتا در اوج حضور ارتش امریکا و تلاشهای هماهنگ برای کمک به حکومت افغانستان در جلب اعتماد مردم در مناطق روستایی کشور، قادر بودند برای ادامهی جنگ به اندازهی کافی جوانان را استخدام کنند. خانوادهها به تماس طالبان پاسخ میدهند و سود سرشار آن کمک میکند این ارتباط و چرخهی سربازگیری ادامه یابد.
مولوی قیس توضیح داد که چگونه کمیسیون نظامی وی در ولایت لغمان که الینگار در آن موقعیت دارد، دارای یک کمیته فعال «راهنمایی و دعوت» است که اعضای آن برای جلب و جذب جنگجویان جدید به مساجد و دارالقرآنها میروند. اما او خاطرنشان کرد که بیشتر تازهسربازان را جنگجویان فعلی که برای جذب دوستان و نزدیکان خود فعالیت میکنند، میآورند.
در صفوف طالبان در دههی گذشته بهخصوص، نیاز مداوم به نیروی تازهنفس و خون تازه وجود داشته است؛ مولوی قیس با اشاره به واحد 100 تا 150 نفری خود گفت: «تنها در همین دلگی ما 80 نفر را از دست دادهایم.»
اما او میگوید که با این وجود جنگجویان تازه همچنان برای پیوستن به این گروه ثبتنام میکنند و دلیل آن تا حدی نفرت عمیق از نهادها و ارزشهای غربی است که حکومت افغانستان از متحدین خود گرفته است.
مولوی قیس گفت: «ما با گوشت و استخوان آنها مشکل نداریم؛ مشکل ما با نظام است.»
مقامات افغان میگویند که طالبان در مناطقی که از کنترل پایدار برای جلبوجذب در سطح محلی برخوردار نیستند، از میان تقریبا دو میلیون مهاجر افغان که در پاکستان زندگی میکنند یا در مدرسههای دینی در این کشور درس میخوانند، جنگجوی جدید برای جنگ در خط مقدم استخدام میکنند.
مقامات و فرماندهان جلب و جذب طالبان میگویند که آنها معاش منظم به جنگجویان خود نمیپردازند، بلکه مخارج جنگجویان خود را تأمین میکنند. آنچه در سالهای اخیر به آنها کمک کرده این بوده است که رهبری طالبان به فرماندهان ساحوی خود دست بازتری در نحوهی استفاده از منابع محلی و غنایم جنگی داده است.
در گروه طالبان جمعآوری برخی درآمدها مانند مالیات بر کالاها، اوایل از جملهی صلاحیتهای متمرکز به رهبری بود اما این جنبش بهطور فزاینده و عمیق با جرایم محلی و مواد مخدر درهم تنیده شد و اینگونه بر انگیزه و مشوقهای مالی برای ادامهی جهاد، افزوده شد.
ملا باقی زرهور، فرمانده واحد طالبان در ولایت هلمند گفت: «دوستانی که با ما در خطمقدم جهاد هستند معاش مشخصی دریافت نمیکنند ولی ما غم پول جیب، تیل موتورسایکل و هزینهی سفر آنها را میخوریم. و اگر غنیمتی به دست آوردند، عاید خودشان است.»
بسیاری از جنگجویان طالبان و حتا فرماندهان آنان، در مناطقی که به راحتی میتوانند کنترل خود را بر آن حفظ کنند، شغلهای دیگری نیز دارند. مولوی قیس در جریان مصاحبه به خاطر لباس پرگردوخاک خود عذرخواهی کرد؛ او گفت که تمام صبح را مشغول آردگیری بوده است که کار روزانه وی است. بسیاری از جنگجویان تحت فرمان وی نیز وقتی جنگ نیست، شغل عادی خود را پیش میبرند.
طالبان برای اینکه جریان جلبوجذبشان از میان مردم محلی قطع نشود، عملیات اطلاعاتی پیچیده و پیشرفتهای را در اولویت خود قرار دادهاند. آنها با تولید ویدیوهای جذاب و نرم و راهاندازی واحد تهاجمی آنلاین در رسانههای اجتماعی، روایت طالبان را شکل میدهند.
طالبان مواردی را که در آن حملات نیروهای امریکایی یا نیروهای افغان باعث تلفات غیرنظامیان شده است، اعم از موارد واقعی یا موارد ساختگی را در رسانههای اجتماعی همراه با فیلمهایی که جنگجویان طالبان را در حال تمرین با اسلحه و پریدن از درون حلقههای آتشین نشان میدهد، در شبکههای اجتماعی پخش میکنند. پیام این ویدیوها یکی است: پیوستن به طالبان و داشتن زندگی قهرمانانه و ایثارگرانه.
طالبان نمادهای قدرتمندی را در عملیات اطلاعاتی خود به کار میبرند: اینکه آنها، برای مولوی هیبتالله آخندزاده، رهبری میجنگند، که برای هدف طالبان، پسر خود را بهعنوان مهاجم انتحاری علیه حکومتی فرستاد که از نظر آنها، توسط یک ارتش متجاوز حمایت و توسط مقاماتی رهبری میشود که اغلب خانوادههایشان در خارج از افغانستان زندگی میکنند.
پروپاگاندای طالبان پس از توافق این گروه با امریکاییها شدت بیشتر و لحن پیروزمندانهی بدیمنی به خود گرفته است. رهبر طالبان در پیام عیدی خود که روز چهارشنبه هفته گذشته منتشر شد وعدهی عفو دشمنانی را صادر کرد که به گفتهی وی وفاداری خود به حکومت افغانستان را کنار بگذارند.
الینگار نمونهای از منطقهای است که نشان میدهد طالبان چگونه ترتیبات محلی را برقرار کردهاند تا بتوانند بهعنوان یک دولت سایه در مناطق تحت کنترل خود عمل کنند. رهبران طالبان در این ولسوالی میگویند که شورشیان مالیات جمعآوری میکنند، حدود 20 درصد آنرا به رهبری مرکز میفرستند و بقیه را برای مخارج جنگجویان در سطح محلی نگه میدارند. آنها کمیتههایی دارند که بر خدماترسانی به مردم از جمله خدماترسانی صحی و آموزشی و اداره بازارهای محلی نظارت میکنند.
پول تجهیزات و معاش کارمندان کلینیکهای صحی و مکاتب هنوز توسط حکومت افغانستان و دونرهای بینالمللی پرداخت میشود. اما طالبان ادارهی این امور را به دست گرفتهاند؛ سازشی که سازمانهای کمکرسان با اکراه با آن موافقت کردهاند، زیرا جایگزین آن قطع خدماترسانی به مردم خواهد بود. و رویکرد طالبان نسبت به مکتب و آموزش قویترین شواهدی است که نشان میدهد این جنبش هنوز از روشهای قدیمی خود که سرکوب زنان، هنر و فرهنگ است، دست برنداشته است.
به گفتهی مولوی احمدی حقمل، رییس کمیته معارف طالبان در ولسوالی الینگار، از 57 مکتب در این ولسوالی 17 مکتب آن دخترانه است. اما اصرار طالبان محلی بر اینکه تحصیل دختران باید پس از صنف ششم پایان یابد، مخالف الزامات بینالمللی برای کمک به سکتور معارف و تحصیلات است. مولوی حقمل میگوید که طالبان فرهنگ را بهعنوان یک مضمون از برنامهی درسی این مکاتب حذف کردهاند زیرا این مضمون «ابتذالاتی چون موسیقی» را ترویج میکند.
متولد آشوب
پس از آنکه طالبان با شکستدادن سایر جناحها در خلأ قدرت ناشی از خروج اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان، در دهه 1990 به قدرت رسیدند، ایالات متحده نسبت به حکومت سرکوبگر این گروه بیتفاوت بهنظر میرسید. اما این رویکرد در سال 2001 پس از آنکه رهبران القاعده که در افغانستان پناه داده شدند، حملات تروریستی 11 سپتامبر را در خاک امریکا انجام دادند، تغییر کرد.
رهبر سعودی القاعده، اسامه بن لادن، مدت طولانی را در افغانستان سپری کرده بود و حتا در پایان جنگ سرد با امریکاییها علیه شورویها جنگیده بود. ملا محمد عمر، رهبر طالبان، به اسامه اجازه داد که در افغانستان بماند. این دو رهبر به هم نزدیک شدند و بن لادن با ملاعمر بهعنوان امیر اسلام بیعت کرد.
پس از حملات 11 سپتامبر، دولت بوش، زخمخورده و در پی انتقام فوری، حوصلهی پیشنهادات طالبان را برای یافتن راهی برای خلاصشدن از شر بن لادن بدون اینکه مستقیما وی را به امریکاییها تحویل دهند، نداشت و ایالات متحده حملهی نظامی خود را آغاز کرد.
گروهی که در برابر جناحهای افغانستان پیروز شده بود، به سرعت در مقابل حملات هوایی ایالات متحده از پا درآمد. با سقوط امارت اسلامی جنگجویان طالبان به خانههای خود بازگشتند. رهبران آنان از مرز به پاکستان عبور کردند یا از زندانهای امریکا سر درآوردند.
بسیاری از فرماندهان طالبان در مصاحبه برای این مقاله گفتند که در ماههای اولیه حملهی امریکا به افغانستان، آنها به سختی میتوانستند روزی را تصور کنند که در آن قادر به جنگیدن در برابر ارتش امریکا باشند. اما این وضعیت پس از آنکه رهبری طالبان در پناهگاههای امن ارتش پاکستان مجددا صفآرایی و تجدیدسازمان کردند، تغییر کرد؛ این همه در حالی بود که حکومت پاکستان صدها میلیون دالر از امریکا کمک دریافت میکرد.
طالبان از پناهگاههای امن خود جنگ فرسایشی طولانیتری را علیه نیروهای امریکایی و ناتو برنامهریزی کردند. حملات جدی این گروه بر سر کنترل اراضی در سال 2007 شروع شد و شورشیان طالب شبکهای را که ایالات متحده هزینهی آنرا برای جنگ علیه شورویها در همان کوهها و نواحی تأمین میکرد، احیا و اصلاح کردند اما اینبار، این شبکه علیه ارتش امریکا به کار گرفته شد.
آقای متقی، رییس دفتر رهبری طالبان گفت: «اکثر رهبران ما در جنگ ضدشوروی سهم داشتند. این سرزمین و قلمرو ما است و همکاران ما با آن آشنا بودند. تاریخ افغانستان پیش چشم ما بود؛ وقتی انگلیسیها آمدند، قوایشان از افغانها بزرگتر بود، وقتی شورویها آمدند، ارتش بزرگتری داشتند و همین امر در مورد امریکاییها نیز صدق میکرد، نیروی آنها بسیار بزرگتر از نیروی ما بود. ولی گذشته ما را امیدوار کرد که در نهایت، امریکاییها نیز افغانستان را ترک میکنند.»
طالبان از همان آغاز روی فساد و سوءاستفادههای حکومت افغانستان که توسط ایالات متحده رویکار آمده بود، انگشت گذاشتند و خود را مجریان عدالت و سنت افغان نشان دادند. این چهرهی طالبان همواره برای بهخصوص مردم روستایی افغانستان جذابیت داشته است. وقتی جنگ عراق شروع شد و تمرکز ایالات متحده از افغانستان منحرف شد، طالبان در کنار بلندپروازیها، قلمرو خود را نیز گسترش دادند.
تا سال 2009 و با رویکارآمدن باراک اوباما بهعنوان رییسجمهور ایالات متحده، طالبان قلمرو و حملات خود را تا حدی گسترش داده بودند که اوباما تعداد نیروهای امریکایی مستقر در افغانستان را به حدود 100 هزار سرباز افزایش داد. علاوه بر ارتش و پولیس افغانستان که سرانجام تعدادشان به حدود 300 هزار نفر افزایش یافت، ارتش امریکا از شبهنظامیان محلی نیز بهعنوان تدابیر فوری و ضروری علیه شورشیان طالبان حمایت کرد. جنگ وارد دورهی باطل کشتن و کشتهشدن شده بود.
به اوج رسیدن خشونت
در دهه دوم شورش طالبان، بیرحمی و خشونت و توانایی هدفقراردادن محافظتشدهترین نقاط پایتخت افغانستان، به ویژگی اصلی این گروه تبدیل شد.
طالبان با تانکر فاضلاب، لاری و حتا آمبولانس مملو از مواد منفجره قلب پایتخت را هدف قرار دادهاند و صدها کشته برجای گذاشتهاند. نفوذیهای طالبان در صفوف نیروهای افغان به فرماندهان حکومتی و یکبار حتا بر یک جنرال ارشد امریکایی در افغانستان آتش گشودهاند. بیاعتمادی بین نیروهای افغان و امریکایی به حدی افزایش یافت که جنرالان امریکایی هشدار دادند ادامهی مأموریت آموزش نیروهای افغان به خطر افتاده است.
طالبان شبکههای قدیمی جمعآوری پول را در کشورهای عربی که به تأمین مالی جنبش مجاهدین تحت حمایت امریکا علیه شوروی کمک کرده بود، احیا کردند. اما توانایی این گروه در ایجاد منابع درآمد و جمعآوری عواید در داخل افغانستان نیز بهتر شد؛ درآمدی که اکنون صدها میلیون دالر در سال تخمین زده میشود. آنها معادن را بهصورت غیرقانونی استخراج میکنند، از جریان کالا و ترافیک مالیات میگیرند و از درآمد تریاک بهره میبرند.
نمونهی برجستهی اینکه طالبان چگونه تجارب قدیمی جنگ چریکی را به جنگ بیرحمانه جدید ارتقا دادند، توسعه شبکه حقانی و ادغام آن در رهبری طالبان است.
رهبر شبکه حقانی، جلالالدین حقانی، در جنگ علیه شورویها بهعنوان متحد و همکار موثر امریکا دیده میشد. اما در جنگ علیه امریکاییها، حقانیها یگانه بازوی طالبان هستند که از سوی ایالات متحده بهعنوان یک گروه تروریستی خارجی معرفی شده است.
حقانیها مسیر و شبکههای قاچاق قدیمی خود را به کانال انتقال بمبگذاران انتحاری و جنگجویان آموزشدیده که اهداف مرتبط با امریکاییها را هدف قرار میدادند و به نهادهای مهم دولت افغانستان حمله میکردند، تبدیل کردند.
سراجالدین، پسر جلالالدین حقانی، در سال 2015 به معاونیت رهبر طالبان و فرماندهی ارشد عملیاتی این گروه ترفیع کرد. مقامات افغان و غربی میگویند که سراجالدین حقانی که اصالتا از شرق افغانستان است، اغلب مربیان نخبه خود را همراه با واحدهای طالبان در مرکز فعالیت این گروه در جنوب افغانستان اعزام میکرد تا مرگباربودن خشونت آنها را شدت بخشند.
در سال 2018 هنگامی که ایالات متحده با هیأت طالبان در دوحه وارد مذاکره شد، در میز مذاکره معماران شورش طالبان و بازماندگان آن نشسته بودند. نزدیک به نیمی از هیأت مذاکرهکننده طالبان هرکدام یک دهه را در زندان گوانتانامو گذرانده بودند.
ملا عبدالغنی برادر، مذاکرهکننده ارشد طالبان پس از 10 سال حبس در پاکستان آزاد شده بود. او از اینجهت در پاکستان زندانی بود که بدون اجازه دستگاه نظامی پاکستان که شورشیان را پرورش داده بود، با حکومت افغانستان برای مذاکرات صلح تماس برقرار کرده بود.
طی مذاکرات، ملا برادر در هر جلسه با دو «شورلت ایمپالا» سیاهرنگ به محل مذاکرات که کلوپ دیپلماتیک لوکسی در دوحه بود، وارد میشد. پنج شش محافظ با لباس سفید بین موترهای ساخت امریکا و ورودی محل مذاکرات به رفتوآمد میافتادند، یکی درب موتر را باز میکرد و دیگری رهبر لنگیپوش و لاغراندام طالبان را به سمت راهپلههایی که به سالنی مرمرین و امریکاییهای بیقرار برای پایاندادن به جنگ منتهی میشد، همراهی میکردند.
درحالیکه طالبان و امریکاییها سرگرم مذاکره بودند، موتربمبها پایگاههای نظامی واقع در افغانستان را هدف قرار میداد و مهاجمان انتحاری طالبان دفاتر حکومت را مورد حمله قرار میدادند که اغلب باعث تلفات تعداد زیادی از غیرنظامیان میشد. خشونت چندین بار روند حساس مذاکرات را پیچیده و حتا در مواردی مختل کرد.
یکی از نگرانیهای اصلی مقامات امریکایی و افغان این بود که آیا جناح سیاسی طالبان و امثال ملا برادر از نفوذ واقعی بر فرماندهان نظامی شورشیان برخوردارند یا خیر.
سوال دیگر این بود که آیا طالبان پس از خروج امریکاییها از افغانستان واقعا در برابر گروههای تروریستی همچون دولت اسلامی و القاعده خواهد ایستاد یا خیر.
طی یکی از جلسات در بهار سال گذشته، جنرال میلر فرمانده نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان از طالبان خواست تا هدف مشترک با مأموریت مبارزه با تروریسم امریکا در افغانستان پیدا کنند. او گفت: «افراد ما میتوانند به کشتن یکدیگر ادامه دهند یا میتوانیم با هم داعش را بکشیم.»
مقامات امریکایی میگویند که وقتی طالبان کمکم به این خواسته پاسخ مثبت دادند، نگاه منفی رییسجمهور ترمپ به مذاکرات به طرز چشمگیری بهبود یافت. درست هنگامی که ایالات متحده جنگجویان دولت اسلامی را از آسمان بمباران میکرد و کماندوهای افغانستان از زمین به آنان حمله میکردند، شورشیان طالب فشار خود را بر مراکز قدرت دولت اسلامی در شرق افغانستان شدت بخشیدند.
با اینحال وقتی پای القاعده به میان آمد، طالبان به تفاوتی جزئی در توافقنامه با ایالات متحده گیر دادند و از به کار بردن صفت «تروریست» برای القاعده خودداری کردند؛ واژهای که چندین روز حساس مذاکرات را به هم زد. طالبان از همکاری گذشته خود با القاعده ابراز پشیمانی نکردند و وعده دادند که فقط اجازه ندهند از خاک افغانستان برای حملات در آینده مورد استفاده قرار گیرد.
حدود دو هفته پس از آنکه طالبان توافقنامهی خود را با ایالات متحده به امضا رساند، القاعده در بیانیهای از آن بهعنوان «پیروزی بزرگ» علیه امریکا یاد کرد.
جلوگیری از پراکندهشدن ردهپایینیها
طالبان توانایی خود در کنترل صفوفشان را در آزمون دیگری به نمایش گذاشتند. وقتی طالبان و امریکاییها امضای توافقنامه خود را مشروط به یک هفته آتشبس قسمی کردند، مقامات افغان و امریکایی میگویند که سطح خشونت در افغانستان تا 80 درصد کاهش یافت.
طالبان به این کار مطمئن نبودند. ملا برادر با قاطعیت از ادامهی این دورهی هفتروزه کاهش خشونت و تغییر آن به یک آتشبس کامل خودداری کرد؛ اقدامی که از نظر بسیاری از ناظران افغان و غربی به رهبری طالبان امکان داد تا در صورتی که کدام گروهک سرکش از دستور توقف جنگ پیروی نکرد، اقتدار خود را حفظ کند.
نشانههای دیگری نیز مبنی بر این وجود داشت که ملا برادر در جریان مذاکرات مجبور شده است پشت صحنه با همگروهیهای خود نیز چانهزنی کند. برخی مقامات افغان میگویند که آنها اطلاعاتی دارند که نشان میدهد ملا برادر به جناح نظامی طالبان اخطار داده بود که اگر این جناح بر پیروزی از راه جنگ اصرار کند، دیگر نیاز به وی نیست که هر روز بر سر کلمه به کلمه و کامه به کامه توافقنامه با امریکاییها بحث کند.
وقتی هفته کاهش خشونت آغاز شد، فرماندهان طالبان در گروههای واتساپ و از طریق مخابره نظامی تلاش میکردند جنگجویان و واحدهای خود را تحت کنترل داشته باشند. طبق معلومات استخباراتی که مقامات افغان با نیویورک تایمز شریک کرده است، آنها به جنگجویان خود اطمینان میدادند که پیروزی نزدیک است و این چیزی است که رهبری میخواهد و ما باید به آن عمل کنیم.
یک چیز که مذاکرات با ایالات متحده را کند کرد این بود که رهبران سیاسی طالبان میخواستند در هر مسأله جزئی فرماندهان خود را در جریان بگذارند تا از شورش و انشعاب آنان جلوگیری شود.
مذاکرهکنندگان لنگیپوش، برای هفتهها در سالنهای کنفرانس کلوپ دیپلماتیک دوحه روبهروی امریکاییها مینشستند و مذاکره میکردند و بعد هیأتی را برای مشوره با رهبری گروه به پاکستان اعزام میکردند.
در این میان واتساپ همیشه فعال بود. وقتی مذاکرهکنندگان طالبان برای وقفه نماز از سالن گفتوگو خارج میشدند، تلفنهای خود را از صندوق هتل میگرفتند و مشغول میشدند. صدای بوق پیامهای دریافتی در طول نماز در مسجد مرتب تکرار میشد و مذاکرهکنندگان به محض پایان نماز شروع به نوردش [اسکرول] پیامها میکردند.
مقامات طالبان میگویند آنچه این گروه را از جناحهایی که علیه اتحاد جماهیر شوروی جنگیدند و سپس بر سر قدرت به جان هم افتیدند، متمایز میکند این است که بیعت آنها با بیش از ده رهبر بود. طالبان جنبش شورشی خود را تحت فرمان یک امیر واحد یعنی ملا عمر آغاز کردند. اما شورش این گروه اخیرا و آنهم در چارچوب یک ساختار رهبری که به اجماع اعضا وابسته است، اما هرکسی را که از درون نافرمانی کند سرکوب میکند، به اوج موفقیت خود رسید.
با اینکه فرماندهان جدیدی در سالهای اخیر در صفوف طالبان بالا آمدهاند اما بیشتر شورای رهبری این گروه متشکل از همان اعضای ارشد قدیمی است که شورش را در سالهای اول دوره پسا 2001 سازماندهی کردند. رهبران سیاسی قدیمی طالبان میپذیرند که ایجاد توازن بین این دو ترکیب، چالشی است که این گروه در گذشته هرگز با آن روبهرو نشده بود. آنها بهشدت تلاش میکنند تا منطق خشونتی را که در شورش خود به کار میبرند تحت کنترل داشته باشند؛ منطقی که میگوید این جنگ تا زمانی که رهبر و ملاهایشان بگوید، مقدس است و ادامه مییابد؛ منطقی که طالبان با آن به خشونت خود مشروعیت میبخشند.
آقای شاران، تحلیلگر، میگوید که حفظ این وحدت با مبارزه علیه یک دشمن مشترک، یعنی ارتش امریکا، آسانتر بود اما اگر طالبان در نهایت به آرزوی خود یعنی افغانستانِ عاری از امریکاییها برسند، با همان چالشهایی روبهرو خواهند شد که زمانی افغانستان را به سمت هرجومرج و آشوب کشاند.
آقای شاران میگوید: «رابطه بین رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی که منابع و خشونت را در انحصار خود دارند، محک خواهد خورد. جنگ داخلی دهه 1990 در کابل به این دلیل اتفاق نیفتاد که رهبران سیاسی نتوانستند با یکدیگر به توافق برسند، بلکه به این دلیل اتفاق افتاد که فرماندهانی که در میدان جنگ خشونت را در انحصار داشتند، خواستند منابع خود را گسترش دهند. رهبران سیاسی قادر به کنترل آنها نبودند.»