یکی از جنرالان بلژیکی به نام حفاذ منصار، Hefaz Mensar، که در جنگ جهانی اول فرمانده آلمان در جبههی شمال بود و دایماً فکر میکرد که نیروهای شوروی را یکتنه شکست داده، پس از شکست آلمان در آن جنگ، کتابی نوشت با عنوان آلمانی
Der Rooyecht Mizanomeechden
که با همان شکل «در رویخت میزنمیخدن» به فارسی هم ترجمه شده. ظاهرا قرار است به دری هم ترجمه شود.
در این کتاب، جنرال منصار شرح میدهد که چرا باید در روی دشمن زد. به نظر او، روی قسمت مهمی از بدن انسان میباشد. چرا که برخلاف بعضی از چیزهای دیگر که ممکن است شب با آدم باشند و صبح هضم شده و بروند، روی همیشه با آدم هست. مثلا اگر آدم در گذشته خدای نخواسته طالب بوده باشد، از نوع اینطرفیاش، روی با آدم بوده. حالا که آدم باز همان طالب سابق است، اما مقداری قرائت و گفتمان و نواندیشی بلد شده نشخوار کند، باز روی با آدم هست. یعنی آدم روی دارد که میتواند هر چیز باشد: اخوانی، مجاهد، طالب، نمایندهی مجلس، روزنامهنگار، دینشناس، مصلح، مدرن، معتدل، افراطی. همهچیز. در همهی این احوال، روی با آدم هست. موی میرود، وفا ندارد. اما روی هست. گاه، در مواقع حساس، روی حتا زیاد هم میشود و اعتماد بهنفس آدم را بالا میبرد.
به همین جهت، جنرال منصار در کتاب خود توصیه میکند که همیشه در روی دشمن بزنید. وی معتقد است که یکبار در روی زدن از هزار بار دلیل آوردن مؤثرتر است. جنرال منصار، باری در پاسخ به یکی از منتقدان که گفته بود به دهن زدن کارآمدتر از در روی زدن است، با عصبانیت گفته بود:
«این آقا هیچ احترامی به آزادی بیان افراد ندارد. شما وقتی که به دهن مردم بزنید، مردم چهگونه حرف بزنند؟ من در روی افراد میزنم که همزمان هم رویشان را کم کرده باشم و هم اعتقاد عمیق خود به آزادی بیان را نشان داده باشم».
یک دریزبان خوب پیدا شود و این کتاب را از فارسی به دری ترجمه کند.