بهتاریخ 22 حمل روی دیوار، ورقی را نصب کرده بود با تیتر درشت و رنگ سرخ: گمشده؛ دختر بچهیی به اسم ستایش قریشی در خیرآباد ورامین. شیرآقا قریشی؛ پدر ستایش، شمارهی تماسش را گذاشته و نوشته: مژدگانی محفوظ است.
پس از ساعتها جستوجو، زیرورو کردن محله و انتظار برای یافتن این گمشدهی ششساله، خبر تلخ بود و تصور اینکه ستایش قریشی دیگر بر نمیگردد تلختر؛ آنهم در عالم مهاجرت. شبهنگام جسد سوختهی ستایش را به خانهش برگرداندند.
ستایش هشت روز قبل ناپدید میشود. خانوادهی ستایش هر دری را میزنند اما ردپایی از او نمییابند. ماجرا تلخ، غمانگیز و شوکآور است: پسر 17 سالهی ایرانی که همسایهی ستایش است، او را به خانهاش میبرد و پس از بدرفتاری، با ضربات چاقو ستایش را به قتل میرساند. سپس برای از بین بردن جسدش، در وان حمام بر رویش تیزاب میپاشد.
وقتی تیزاب کارگر نمیافتد، از دوستش برای از بین بردن یا باقی نگذاشتن نشانی از جسد ستایش کمک میخواهد. دوستش وقتی ابعاد جرم را میبیند، ماجرا را با پدرش در میان میگذارد و پدرش همراه با یکی از معتمدین محل به پولیس خبر میدهند. پولیس به خانهی پسر 17 ساله میرود و در کنار یافتن جسد ستایش، قاتل را نیز دستگیر میکند.
اکنون پدر ستایش در یک مصاحبه تلفونی با خبرگزاری رصد گفته است که خواست ما این است که قاتل به سزای عملاش برسد.
هرچند هنوز نتایج طب عدلی معلوم نیست و اینکه آیا طب عدلی جسد وی را آزمایش کرده یا نه، اما گفته میشود نشانههایی از تجاوز جنسی نیز بر این دختر ششساله دیده شده است. روز جمعه مراسم فاتحهخوانی برای ستایش در تهران برگزار شد که در آن صدها تن شرکت کردند.
واکنش به کشته شدن ستایش؛ «تنت با خنجر آن دیو بیصدا شد»
پس از نشر این خبر در شبکههای اجتماعی، موجی از اعتراضات کاربران در واکنش به این حادثهی وحشتناک راه افتاد و در افغانستان صفحهی فیسبوکی بهنام «من ستایش هستم» ایجاد شد. همچنان کاربران زیادی در نکوهش این عمل نوشتند و انزجارشان را نسبت به این عمل به نمایش گذاشتند. بهزودی این کمپاین، «من ستایش هستم»، فراگیر شد و اکنون صدها تن به این کمپاین پیوستهاند.
در واکنش به این حادثه، ایرانیهای زیادی نیز واکنش نشان داده و آنرا محکوم کردند. یک صفحهی فیسبوکی در ایران، «لایک بزن و بخند» که بالای 900 هزار لایک دارد، در واکنش به این حادثه عکسی از ستایش را منتشر کرد که در گوشهیی از آن نوشته است: «ستایش عزیز شرمندهایم، از طرف ملت ایران».
به نقل از بیبیسی فارسی، بسیاری از مقامات افغان از جمله احمد نصیر نور، سفیر افغانستان در ایران، و رایزن فرهنگی این سفارت نیز با حضور در منزل این خانواده ابراز همدردی کردهاند.
احمد بهزاد، عضو مجلس نمایندگان افغانستان نیز در پیوند به این حادثه واکنش نشان داد و با عنوان «برای ستایش» نوشت که «جنایت، جنایت است؛ فرقی نمیکند که مرتکب آن دارای چه ملیتی باشد؛ اما آنچه در این میان آزاردهنده است رویهی متفاوت و آپارتایدگونهی رسانهها و سیاستهای حاکم بر جامعهی میزبان است.»
آقای بهزاد درحالی از سکوت رسانهها و سیاستهای حاکم بر جامعهی میزبان یاد میکند که پس از گذشت نزدیک به یک هفته از وقوع این حادثه، اکثر رسانههای ایران، از جمله رسانههای وابسته به دولت جمهوری اسلامی ایران، سکوت اختیار کردهاند.
آقای بهزاد پرسیده است: «اگر قضیه بهگونهی معکوس رخ میداد؛ یعنی جانی هویت قربانی را میداشت، آیا پیامدهای چنین جنایتی همین سکوت و بیپروایی بود؟» او افزوده است: «در جهان امروز باید به انسان بودن جدا از تعلقات ملیتی، نژادی، فرهنگی و دینی حرمت نهاد؛ چیزی که جامعهی میزبان مهاجران در ایران شدیداً به آن نیازمند است.»
نادر موسوی، یکی از کاربران فیسبوک نیز در انتقاد به سکوت رسانههای ایران نوشته است: «این سکوت شاید نتیجهی سالها فرودستسازی مهاجرین در باور و روان رسانهها و بخشی از مردم است.»
امیر هاشمیمقدم نیز در وبسایت فرارو به این حادثه پرداخته است. او نوشته است که بحث آسیبهای اجتماعییی که گریبان بخشی از جامعهی ایران را گرفته که یک نوجوان 17 ساله را بهسوی چنین جرمی سوق میدهد، نیاز به تحلیلهای جامعهشناختی و انسانشناختی جدی و دامنهدار دارد.
او نوشته است که پیش از هر چیز، شکبیایی خانوادهی مقتول و برخورد عقلانی با این ماجرا قابل تأمل است و اینکه منجر به تقابل قومی و ملیتی نشده است، ستودنی است. او گفته است باید این رفتار خانوادهی مقتول و روشنفکران افغان مهاجر در ایران الگو گرفته شده و درسی برای جامعهی ایرانی شود.
تنها واکنشها به این چند مورد خلاصه نمیشود. صبرا قاسمی، همسایهی ستایش قریشی، که در مراسم ختم و فاتحهخوانی شرکت داشته و مسئولیت بخش بانوان این محفل را به عهده داشته است، نوشت که: «امروز ختم دخترکی معصوم بود که خونش جامعهی مهاجر را در کنار هم قرار داد فارغ از هر رنگ و نژاد و فرقه و مذهب؛ بهقول عزیزی مرگ فرخنده و تبسم کمرمان را شکست اما قتل ستایش قلبمان را تکهتکه کرد». او به نقل از زنان ایرانی که در این محفل شرکت داشتهاند نوشته است: «اگر لازم باشد النگوهایمان را میفروشیم تا حق ستایش گرفته شود و خون آن پایمال نشود.»
«من ستایش هستم»
پس از نشر این خبر، با ایجاد صفحهی «من ستایش هستم» در فیسبوک کمپاینی برای دادخواهی راهاندازی شد. بهزودی عدهی زیادی به این کمپاین پیوستند و در مدت کوتاهی بالای 5000 نفر این صفحه را لایک زدند. گردانندگان این صفحه، قدرتالله رجوی؛ جعفر واعظی و فرد سومی که نمیخواهد نامی از وی ببرم، از کاربران شبکههای اجتماعی خواستند تا برای رسیدگی به قضیهی قتل ستایش به این کمپاین بپیوندند.
این صفحه همچنان از کاربران رسانههای اجتماعی خواست تا در پای یکی از استاتوسهای صفحهی رسمی «یونیسف» برای درخواست کمک از نهادهای بینالمللی برای دادخواهی از کشته شدن ستایش کمنت بگذارند.
اعتراض گسترده علیه رسانههای ایران
درحالیکه تجاوز و قتل ستایش در شبکههای اجتماعی بیشتر میشود، اعتراض بر سکوت رسانههای داخلی ایران و دولت ایران نیز افزایش مییابد. فعالان شبکههای اجتماعی از افغانستان و ایران مشترکاً از سکوت رسانهها و دولت در قبال این رویداد انتقاد کردهاند و سکوت رسانههای ایران را شرمآور دانستهاند. در حالیکه چند روز از این قتل هولناک میگذرد، چند رسانهی محدود داخلی ایران از این رویداد خبر و گزارش منتشر کردهاند یا به این بحث پرداختهاند. بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی که به این موضوع پرداخته، سکوت رسانهها را همسویی با تبعیضِ نهفته در برابر مهاجران عنوان کردهاند و از رسانههای ایران خواستهاند که در پوشش این رویداد و در پیگیری رویدادهای مربوط به دادخواهی برای ستایش این سکوت عامدانه را بشکنند.