آنچه هر ویروس باید بداند | طنز

آنچه هر ویروس باید بداند | طنز

کشور ما در طول تاریخ همواره مورد تاخت و تاز بوده است. هر امپراطور و پادشاه و امیری که خسته می‌شد، مشاور ارشد خود در امور کشورهای محاط به خشکه را فرا می‌خواند و به او می‌گفت «چطور است سر افغانستان یک تاخت و تاز بکنیم؟» ولی تهاجم‌شان بر خاک پاک ما همیشه با شکست مواجه می‌شد. برای همین، در سطح جهان آوازه افتاد که افغانستان کشوری است تسخیرناپذیر. خود ما که صفت تسخیرناپذیر را شنیدیم، خیال کردیم که کدام چیز بد درباره‌ی ما می‌گویند. این است که تصمیم گرفتیم خودمان کشور خود را تسخیر کنیم و به جهان نشان بدهیم که تسخیرناپذیر نیستیم. بعد از نیم قرن زدن و کندن و جنگیدن بالاخره کشور خود را به‌صورت کامل فتح کردیم.

انگلیس را سه بار شکست دادیم. شوروی را یک بار (بدون محاسبه‌ی فروریختن دیوار برلین، بیداری ملل تحت ستم افریقا و رسوا شدن رباخواری در سراسر گیتی). جاپان را نمی‌توانستیم شکست بدهیم، چون سر ما حمله نکرده بود. اما برای این که ازش زهرچشم بگیریم، سال استقلال خود را با سال استقلالش برابر کردیم که فکرش باشد. بعضی خرده می‌گیرند که افغانستان هیچ وقت مستعمره‌ی کشور دیگری نبود تا استقلال خود را از آن کشور به دست آورده باشد. انتقاد نادرستی است. ما تا چه وقت باید منتظر می‌نشستیم تا مستعمره‌ی کشوری شویم و آن وقت استقلال خود را به دست بیاوریم؟ بد کردیم استقلال خود را بدون مستعمره شدن به دست آوردیم؟

بیگانگان وقتی نتوانستند در نبرد رو در رو ما را شکست دهند، تاخت و تازشان شکل نوینی به خود گرفت؛ بدون این‌که شکل نوینی به ما هم بگیرد. از یک سو، ایران با تقلیل‌دادن نان به نون سعی کرد بادرنگ ما را تحت سلطه‌ی خیار درآورد. از سویی دیگر، پاکستان که دیده بود زبان دری ما در نبرد با زبان فارسی به‌شدت تضعیف شده و مردم از دستپاچگی ارتباط را کمیونیکیشن می‌گویند، کوشید با صادر کردن «فرهنگ لذت‌بخش»، یعنی قیماق، به افغانستان ملت دیابت‌گرای ما را صبحانه‌کُش نماید.

آیا ویروس  نام‌نهادِ کرونا بیکار نشست؟ نخیر، ویروس کرونا یک بار دیگر –بار قبلی‌اش را پیدا می‌کنم- برای به زانو درآوردن مردم متدین کشور ما ابتدا به شهر باستانی هرات حمله کرد و غافل از آن که تیموریان هرات چه آثار گرانبهایی از خود به جا گذاشته‌اند، صدها تن از شهروندان این خطه‌ی باستانی را به بهانه‌های واهی فشار خون، مرض قند، سکته‌ی مغزی و تیزاب معده به شهادت رساند. اما از آن‌جا که متوجه گردید هیچ کس حاضر نیست در اثر کرونا بمیرد، با ذلت و سرافگندگی وارد کابل گردید و در آنجا کوشید کوچه‌ها را پر از جنازه نماید که با تدابیر شدید امرالله صالح، معاون رییس‌جمهور، روبه‌رو شد. کرونا که در خود تاب مقاومت نمی‌دید سعی کرد جریان توزیع نیم کیلو گندم به مردم غیور پایتخت را مختل کند؛ اما زهی خیال باطل. مردم قبل از آن که کرونا بجنبد، آن نیم کیلو گندم را به خانه‌های خود برده و با اعلام حمایت بی‌دریغ خود از حکومت اسلامی افغانستان به فقر و گرسنگی «نه» گفته بودند.

آنچه هر ویروسی باید بداند این است که مردم افغانستان جز خدا از هیچ کس و هیچ چیز دیگر نمی‌ترسند. آفتاب را که می‌دانید چه قدر داغ است. این ملت یک بار، به گزارش مرحوم قهار عاصی، دستان خویش را  بر گرد آفتاب کمربند کرده است. می‌گویند کمر آفتاب شکسته بود و هیلیومش برآمده بود، اما ملت ما از تاوتریخوالی دست‌ بردار نبود. ترساندن این ملت ممکن نیست. مردم ما ایستاده می‌میرند و در حال مردن سرفه‌های خشک می‌کنند و تب شدیدی دارند، اما میدان را ترک کرده و به کنج خانه‌های خود نمی‌خزند. رییس‌جمهور ما که معده هم ندارد تروریست‌ها را می‌خورد. تو خود حدیث بقیه بخوان از این خوردن.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *