در اوایل دهه 80 خورشیدی وقتی ناصر مقصودی، پشت میز کتابفروشی کوچکش در کابل می نشست همه آرزویش این بود که روزی برسد که روی قفسههای کتابفروشیاش بهجای کتابهای وارداتی، کتابهای چاپ افغانستان و نویسندگان داخلی را برای مشتریانش بچیند. آن زمان در فروشگاه هفت هزار جلدی کتاب آقای مقصودی فقط دو عنوان کتاب از نویسندگان افغانستان وجود داشت که در بیرون از کشور به چاپ رسیده بود: کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» از میر غلاممحمد غبار و «افغانستان در پنج قرن اخیر» از محمدصدیق فرهنگ. با گذشت حدود 17 سال از آن زمان، حالا کتابفروشی کوچک آقای مقصودی تبدیل به فروشگاه و بنگاه نشر بزرگی شده که بیش از صد عنوان کتاب نویسندگان داخلی را در افغانستان چاپ و نشر کرده و 150 هزار جلد کتاب را برای فروش عرضه کرده است. با این همه مالک این بنگاه و فروشگاه، معتقد است که روی نقطه صفر است و دارد نفسهای آخرش را میکشد. بیشتر ناشران و کتابفروشان کابل با ناصر مقصودی همداستاناند اما چرا؟
آسیبهای قرنطینه
در آستانه نوروز ۱۳۹۹، وقتی فروشگاهها و بنگاههای نشر در کابل، در حال رفتورب گرد و غبار سه ماه کسادی بازار فروش کتاب بودند، سر و کله کرونا پیدا شد و بزرگشهرهای افغانستان از جمله کابل و هرات قرنطین شد. وضعیتی که به اکثر شهرها گسترش یافت و دستکم سه ماه دیگر کسبوکارها از جمله بنگاههای نشر و کتابفروشیها تعطیل شدند.
قاسم فرزام، ناشر جوانی که تمام اندوختههای خود را برای آغاز سال تحصیلی جدید از ایران کتاب وارد کرده بود، با شیوع کرونا در کشور و وضع محدودیت بر گشتوگذار، تمام برنامههایش نقش بر آب شد: «من فقط در بخش فروشگاه کتابم، 10 میلیون افغانی سرمایه دارم، اما در زمان قرنطین 2 هزار افغانی در جیبم نداشتم. با پول قرض برای خانه خرید میکردم. خیلیها میگویند که شما سرمایهدارید، ما میگوییم که نه، ما کتابدار هستیم، چون کتاب در افغانستان هیچ وقت سرمایه نمیشود.»
آقای فرزام 13 سال قبل کتابفروشی واژه و چهار سال قبل بنگاه نشر واژه را با عشق و علاقه زیاد از صفر آغاز کرد. انتشارات او 80 عنوان کتاب نویسندگان داخلی را در صد هزار نسخه در کابل چاپ و نشر کرده است. به گفتهی این ناشر، چاپخانه واژه بیش از یک میلیون نسخه کتاب انتشارات واژه و ناشران دیگر را چاپ و نشر کرده است. زیرمجموعه انتشارات و فروشگاه واژه 25 نفر کار میکنند و هزینه ماهانه آن 350 هزار افغانی است، ولی درآمد آن حالا به صد هزار هم نمیرسید: «در یکی-دو ماه اخیر روزانه دهها بار تصمیم گرفتم که جمع کنم. اگر مشتری پیدا شود، میفروشم. در دوران قرنطینه متوجه شدم که 10 میلیون افغانی دارم، ولی هیچ چیز ندارم. سه ماه زمستان بیکار بودیم، سه ماه بهار هم به آن اضافه شد. نتوانستیم کرایه را پرداخت کنیم. صاحب مارکیت همهی دکانها را بسته و مهر و لاک کرد. در طول 30 سال زندگی خود اینقدر تحقیر نشده بودم.»
ناصر مقصودی، ناشر 36 ساله که کارش را با گرفتن قرضه از بانک آغاز کرده بود و حالا بنگاه انتشاراتی و فروشگاهش حدود 10 میلیون افغانی سرمایه دارد، به بنبست رسیده است. وضعیتی که نه میتواند آن را تعطیل کند و نه هم ادامهاش دهد: «راهی برای تعطیلکردن هم نداریم. 20 سال عمر، سرمایه، تجربه و زحمت خود را روی این کار هزینه کردهایم. با تمام چالشها، با عشق و علاقهای که داشتیم ادامه دادیم، اما حالا دیگر نفسهای آخر را میکشیم. تمام آرزوها و آرمانهای ما به نقطه صفر رسیده است.»
جواد عظیمی، مسئول شعبه پل سرخ انتشارات امیری که دستکم پنج سال در حوزه نشر و چاپ کتاب کار میکند، میگوید از زمانی که او وارد این حوزه شده، کار چاپ و نشر کتاب در افغانستان همیشه با بحران روبهرو بوده است، اما کرونا ضربه نهایی را زده است: «مدت زیادی کارهای ما راکد ماند. از نظر مالی مصرف آمد و درآمد وجود نداشت. اگر حمایتهای دولتی نباشد ممکن بسیاری از ناشران و کتابفروشان ورشکست شوند.»
سید احمد سعید، رییس اتحادیه ناشران افغانستان میگوید که ناشران و کتابفروشان کشور در دوران قرنطینه شدیدا آسیب مالی دیدهاند و دستکم 50 درصد آنها در حال ورشکستگی است. در این اتحادیه 720 ناشر و کتابفروش عضویت دارد و از جمله 180 عضو آن ناشر هستند.
ناکامی فروش آنلاین
در جریان بیش از دو ماه که اکثر شهرهای کشور قرنطین بود، برخی کتابفروشان و ناشران در کابل برای جبران حداقل بخشی از ضررهای مالی خود به فروش آنلاین کتاب رو آوردند؛ راه بدیلی که آنچنان که توقع می رفت، استقبال نشد.
قاسم فرزام، مدیرمسئول 30 ساله نشر واژه، در عرصه فروش آنلاین از همه پیشتاز بود. او می گوید با آنکه نسبت به بقیه فروشندگان، کتابهایش تنوع بیشتر داشت، نیروی کار زیادی مصروف ارایه خدمات بود و وسیلهای برای انتقال بستههای سفارشی در اختیار داشت، اما از فروش آنلاین جز یک مقدار تبلیغ، چیزی بهدست نیاورده است. تعداد سفارشهای فروشگاه او در اوج کار از 20 مورد در روز بالاتر نرفته است.
ناصر مقصودی، مدیرمسئول نشر مقصودی نیز خدمات فروش و انتقال کتاب را به درب منزل مشتریایش راهاندازی کرد، آن هم با قیمت روی جلد، بدون دریافت هزینه انتقال و رعایت تمام موارد بهداشتی، اما باز هم فروشش از سه چهار مورد در هفته بیشتر نشد.
در کنار اینها، انتشارات امیری که یکی از شناختهشدهترین انتشارات در افغانستان است، راه بدیل فروش حضوری را روی دست گرفت. اما تمام سفارشهای آنلاین این انتشارات از 20 مورد در هفته بالا نرفت. آقای عظیمی میگوید: «متأسفانه زیرساخت فروش آنلاین در افغانستان بسیار ضعیف است و با مشکلات زیادی مواجه بودیم. مردم استقبال نکردند.»
مرکز فرهنگی شهر کتاب هم در روزهای دوم و سوم قرنطینه، آگهی خدمات فروش آنلاین را روی شبکههای اجتماعی خود نشر کرد. شاهد فرهوش، رییس اجرایی این مرکز فرهنگی و فروشگاه کتاب میگوید: «متأسفانه دو نفر هم زنگ نزد که ما کتاب نیاز داریم. در تنگنای وحشتناک مالی قرار گرفتیم. تصمیم گرفتیم که دروازه شهر کتاب را ببندیم. اما دوباره قرضه گرفتیم و ادامه دادیم.»
خدمات فروش آنلاین در افغانستان با چالشهای زیادی مواجه است. هنوز نه زیرساخت آن شکل گرفته و نه هم فرهنگ آن در جامعه جا افتاده است.
سنگینی پرداخت مالیات چندگانه
ناشران و کتابفروشان میگویند که در وضعیت نامناسبی که آنها قرار دارند، پرداخت مالیات سنگین و چندگانه به دولت، مصداق «سنگ به پای لنگ» است و شرایط را برایشان تنگتر کرده است. آنها میافزایند که حداکثر سالانه 5 نوع مالیات و حداقل سه نوع مالیات را مجبورند به دولت بپردازند.
سید احمد سعید، رییس اتحادیه ناشران و کتابفروشان افغانستان و مدیرمسئول نشر سعید میگوید که دولت سالانه از آنها پنج نوع مالیه میگیرد: «مالیه بر لوحه، مالیه بر فروش، مالیه بر درآمد، مالیه بر صنف کاری، مالیه بر اخد مجوز. این اصلا خلاف قانون است.»
قانون رسانههای همگانی افغانستان، رسانههای چاپی را از دادن مالیه مستثنا کرده است. در ماده پنجا و چهارم این قانون آمده است: «از عواید رسانههای همگانی و مؤسسات مندرج ماده بیست و هفتم این قانون طبق احکام مالیه اخذ میشود. نشرات چاپی موقوت و غیرموقوت از این حکم مثتثنا هستند.»
در قانون رسانههای همگانی افغانستان، انتشارات و بنگاههای نشر و چاپ کتاب جز رسانههای چاپی شناخته شده است.
تیراژ کتابهای ناشران افغانستان معمولا پنجصد تا هزار نسخه است. وقتی کتابی با تیراژ هزار جلد در افغانستان چاپ میشود، بهدلیل فروش پایین تا سه سال در انبار ناشران میماند. آنها مجبورند هر سال از محصولات فروشنرفتهشان، به دولت مالیه مجدد بدهند.
آقای مقصودی، سالانه دستکم صد هزار افغانی به دولت مالیه میپردازد. او می گوید هم مقدار این مالیه کمرشکن است و هم روش تصفیه و حسابدهی آن غیرشفاف و خستهکننده است: «هر ربع به وزارت مالیه باید گزارش و مالیه بدهیم. تصفیه آن بسیار خستهکننده است. کاغذ و کاغذبازی زیادی دارد و از سال قبل هنوز تصفیه نشده. یک نفر را مخصوص تصفیه مالیه استخدام کردهام.»
قاسم فرزام، صاحب امتیاز و مدیرمسئول نشر واژه میگوید که دولت سیستم شفاف و عادلانه مالیهگیری ندارد و ناشران و کتابفروشان ضمن مالیهدهی چندگانه و سنگین، مجبورند از یک محصول چندین بار مالیه بدهند: «وقتی کتاب وارد میکنیم، مالیه میدهیم، وقتی در فروشگاه آوردیم دوباره از همان کتاب مالیه میدهیم. از چاپ کتاب در چاپخانه مالیه میدهیم، دوباره از همان کتاب در فروشگاه مالیه میدهیم. اینها هنوز تفکیک نکردهاند که آیا شما کتابفروش هستید، یا واردکننده کتاباید و یا ناشر کتاب هستید.»
رییس اتحادیه ناشران و کتابفروشان کشور میگوید که چندین بار دادخواهی کرده و حتا به مجلس نمایندگان هم مراجعه کردهاند، اما وزارت مالیه در پاسخشان گفته است که: «ما براساس قانون خود مالیه میگیریم و قانون رسانهها را نمیشناسیم.»
آقای سعید میافزاید که دولت ضمن گرفتن مالیه غیرقانونی از ناشران و کتابفروشان، از یک محصول چندین بار مالیه میگیرد: «ما سعی کردهایم بگوییم که وقتی کاغذ، رنگ، ماشین چاپ وارد کشور میشود مالیه آن را میگیرید، ولی وقتی این به کتاب تبدیل شد، چرا دوباره از آن مالیه میگیرید. از یک جنس دوبار مالیه گرفتن چه معنا دارد؟ حتا به صنف ناشران و کتابفروشان میگویند که شما از اتحادیه پیشهوران تصدیق بیاورید درحالیکه اتحادیه ناشران و کتابفروشان خودش مستقل است.»
بیمسئولیتی دولت
ناشران و کتابفروشان میگویند، با وجودی که دولت مالیه چندگانه و سنگین را از آنها میگیرد، در مقابل هیچ گونه خدمات و تسهیلاتی را برایشان ارایه نمیدهد.
حکومت افغانستان در ماده دوم قانون رسانههای همگانی، ملزم به فراهمآوری شرایط مناسب برای رشد رسانهها شده است. در بند چهارم این ماده آمده است: «فراهمکردن زمينه مناسب برای ابراز فکر و احساس اتباع کشور و انعکاس حقایق بهطور عادلانه توسط گفتار، نوشته، رسم، تصوير، ثبت بر روی نوار، تمثيل (نمايش)، حرکت و ساير پديدههای علمی، ادبی، هنری و چاپ و نشر.»
قاسم فرزام میگوید که دولت جز این که چوپ لای چرخ کار ناشران بگذارد، کاری دیگری انجام نمیدهد. ناصر مقصودی از دولت میخواهد که اگر کاری دیگر نمیتواند، دستکم مالیه را از سر ناشران و کتابفروشان بردارد. جواد عظیمی معتقد است اگر ناشری در حال ورشکستگی باشد دولت روند ورشکستگیاش را تسریع میکند: «این نیست که دست ناشر را بگیرد که زمین نخورد… ما در عرصه چاپ و نشر خواهان دخالت دولت بهخاطر جلوگیری از ورشکستن ناشران هستیم.»
این ناشران به دولت پیشنهاد میکند که برای جلوگیری از ورشکستگی و حمایت از ناشران موارد زیر را روی دست بگیرد: دادن قرضههای بلندمدت بدون سود؛ خریداری کتاب از ناشران برای کتابخانههای عامه دولتی و کتابخانههای مردمنهاد؛ ایجاد نمایشگاههای متعدد برای زمینهسازی ایجاد بازار فروش؛ فراهمکردن کاغذ با قیمت ارزان و اختصاصدادن مکان مناسب برای ناشران و کتابفروشان با کرایه پایین.
با اینکه حدود دو ماه میشود که قرنطینه برداشته شده و بیشتر کسبوکارها به روال عادی برگشته، اما وضعیت ناشران و کتابفروشان به «گندم تر در بین دو سنگ آسیاب» میماند؛ وضعیتی که نمیتوانند تعطیل کنند و نه هم میتوانند ادامه بدهند.
ناصر مقصودی میگوید: «برای کار فرهنگی حرمت قایل هستیم… دردی است که ما میکشیم. تعطیل کردن بسیار دشوار است. همه دار و ندار خود را روی همین انتشارات و فروشگاه سرمایهگذاری کردیم. بسیار زحمت کشیدم حتا از بانک قرضه گرفتم و در راستای بهبود فرهنگی جامعه کار کردیم. حالا وقتش است که دولت دست ما را بگیرد.»
اشاره: با تلاشهای زیاد، موفق به گرفتن پاسخ وزارت اطلاعات و فرهنگ نشدیم.