سه سال پیش یک دانشجوی جوان دانشگاه طبی کابل ایدهی کار جمعیای را در سر داشت که اساس آن پول درآوردن نبود، بلکه هزینهکردن بود. برای همین مسأله، گردهمآوردن جمعی از داکتران برای ارائهی خدمات درمانی رایگان به حاشیهنشینهای فقیر و محروم کابل در آغاز کار سخت بهنظر میرسید، اما زمان زیاد طولی نکشید که گروهی متخصص و اغلب جوان رضاکار همدیگر را پیدا کردند.
شعیب شعبان با گروهی از داکتران در سال 1396 نهاد خیریهی «دریچهی صحت» را در کابل ایجاد کردند. در جریان سه سال حدود 60 پزشک و پرستار و متخصصان حوزهی سلامت و بهداشت به این نهاد پیوستهاند و بهطور کلی حدود پنج هزار خانوادهی محروم و فقیر را در حاشیههای شهر کابل و ولایتهای بامیان و میدان وردک زیر پوشش خدمات درمانی خود قرار دادهاند.
اعضای این نهاد خیریه، هر کدام در زندگیشان راههای پر پیچوخم درازی را طی کردهاند و اغلب از درون وضعیت ناگواری آمدهاند که حالا مردم فقیر و محروم زیر پوشششان در آن بهسر میبرند. دنبالهی انگیزهی هر عضو این گروه را که بگیریم اغلب به مشکلات شخصی و خانوادگی میرسد که اغلب مردم فقیر این روزها با آن مواجهاند.
نجیبالله صیاف، 27 ساله، از موسسان این نهاد خیریه، در دو سالگی مادر و در 19 سالگی پدرش را از دست داد. در دههی 80 خورشیدی وقتی خانوادهاش در پاکستان مهاجر بود، او شبانه مکتب میرفت و روزانه قالین میبافت. پدر که سرطان داشت، دارو و درمانش فقط به قرص مسکن خلاصه میشد. خانواده توان مالی مراجعه به داکتر و هزینهی درمان بیشتر او را نداشت. نجیبالله وقتی پدر را از دست داد، مسئولیت پنج خواهر و پنج برادر کوچکترش به دوش او افتاد. در بیم و امید زندگی بهتر در سال 1391 پس از 9 سال مهاجرت از پاکستان به افغانستان برگشت و تحصیلاتش را در رشتهی تکنولوژی پزشکی در یک دانشگاه خصوصی از سر گرفت. پس از فراغت از دانشگاه و یافتن شغلی، وقتی دستوبالش از لحاظ مالی بازتر شد، رو به رضاکاری آورد: «انگیزهی رضاکاری، فقر و مشکلات اقتصادی بود که خود داشتم و دیدم که نداشتن چقدر سخت است. برای پیداکردن یک افغانی بسیار باید سختی میکشیدم. این باعث شد مردم را و دردشان را بیشتر درک کنم. و خواستم مرحم کوچک روی زخمهای بزرگشان باشم. به رضاکاری نسبت به کار رسمیام علاقهی بیشتری دارم. حس خاصی پیدا میکنم وقتی میتوانم یک هموطن خود را خوشحال کنم. وقتی میتوانم به جامعه خدمت کنم، عقیده و ارتباطم با خدا بیشتر میشود. به ما انگیزه میدهد که بیشتر کار و خدمت کنیم.»
عضو دیگر این نهاد، عایشه بهرامی، 41 ساله است. او وقتی 13 سال داشته ازدواج کرده و در دههی 70 با پیروزی امارت طالبان در افغانستان، با خانوادهی همسرش به ایران مهاجرت کرده است. خانم بهرامی در جریان مهاجرت در یک مرکز سوادآموزی بزرگسالان در تهران درس خوانده و با برگشت در افغانستان، همراه با دخترانش در یک مکتب دخترانهی در هرات درسش را ادامه داده است. او پس از فراغت از مکتب در رشتهی پرستاری در یک موسسهی تحصیلی خصوصی در هرات تحصیل کرده و حالا همزمان کارمند یک مرکز درمانی و دانشجوی دانشگاه خصوصی در کابل است. میگوید تا «نفس در جان» دارد رضاکاری و آموزش را کنار نمیگذارد: «سه سال پیش وقتی پیشنهاد رضاکاری در این نهاد را دریافت کردم گفتم از خدای من است. من از کودکی رضاکاری را دوست داشتم. اگر پول میداشتم یک خانهی سالمندان درست میکردم. یکی از آرزوهای بزرگ من خانهی سالمندان هست. چون دوست دارم همه پیردمردان و پیرزنان را یک جای جمع کنم و از آنها مواظب کنم.»
خانم بهرامی میگوید که به رضاکاری نسبت به کار رسمیاش علاقهی بیشتری دارد. روزهایی که گروه رضاکار دریچهی صحت برای معاینهی مردم و توزیع دارو به حاشیههای کابل میرود، او کار رسمیاش را تعطیل میکند و در همراهمی با گروه، فشار خون بیماران را میگیرد و اطلاعات آن را برای مراحل بعدی درمان روی برگهای مینویسد.
شمار اعضای این گروه از ده نفر در آغاز کار، رفتهرفته حالا به 60 نفر میرسد. بیش از 20 تن آن زنان و دانشجویان جوان هستند. فخریه حیدری، 23 ساله، حدود دو سال پیش از طریق شبکههای اجتماعی با این نهاد خیریهی پزشکی آشنا میشود و به آن میپیوندد. او 15 سال پیش با خانوادهاش از پاکستان به افغانستان برگشته و حالا دانشجوی رشتهی تکنولوژی پزشکی در یک دانشگاه خصوصی است. خانم حیدری در قالب این گروه از خون بیماران نمونه میگیرد و معمولا از دیدن وضعیت نامناسب مردم متأثر میشود: «وقتی به ساحه میروم و مشکلات مردم را میبینم ناراحت میشوم. ولی وقتی آنها، ما را میبنند و لبخند میزنند خوشحال میشوم.»
خیریهی دریچهی صحت در در دو بخش درمان و آگاهیدهی فعالیت دارد. برنامههای آگاهیدهی آن بیشتر از طریق برگزاری سینمارهایی در خصوص بیماری زردی سیاه، عقیمی و مشکلات جنسی، نقش گروههای خون در ازدواج و ویروس کرونا تنظیم میشود.
قدرتالله شمس 25 ساله، دانشجوی سال آخر دانشگاه طبی کابل، دو سال پیش با اشتراک در یک سیمنار آگاهیدهی با داکتر شعیب شعبان آشنا میشود و به او پیشنهاد همکاری میدهد. قبل از پذیرفتهشدن پیشنهادش به او گوشزد میشود که این نهاد غیرانتفاعی است و هزینهی تمام فعالیتهای رضاکارانه بهدوش اعضای آن است. آقای شمس حالا در بخش مدیریت، برگزاری سیمنارها، معاینه و توزیع دارو در کنار این گروه کار میکند. او میگوید قبل از این که با مردم از نزدیک کار کند، فقط میفهمیده که مردم درگیر مشکلات مالی و صحیاند اما از وقتی با گروه داکتران برای ارائهی خدمات درمانی به حاشیههای کابل میرود، واقعیت زندگی بیشتر مردم را طور دیگری میبیند: «از وقتی از نزدیک با مردم کار میکنیم و میبینم، وضعیتشان واقعا دردآور است. وقتی در خانهیشان برویم آدم را گریه میگیرد. مردم یا به مراکز صحی دسترسی ندارند یا اگر دارند هزینهی پرداخت آن را ندارند. مردم حتا در اینجا کابل به خدمات دسترسی ندارند. به مردم آگاهی داده نمیشود. همینقدر هم نمیدانند که وقتی یک خانم باردار میشود چه نکاتی را باید در نظر بگیرد.»
مشاهده و تجربهی این رضاکاران نشان میدهد که فقر و بیماریهای روانی در صدر مشکلات مردم قرار دارد. بیماریهای تنفسی، کلیوی، ارتوپیدی، زردی سیاه، ایدز و بیماری فلج کودکان هم در ردههای بعدی قرار دارد. شعیب شعبان، دانشآموختهی دانشگاه طبی کابل میگوید زمانی که او برای جوانترها تدریس میکرده و بهعنوان کارشناس سلامت و بهداشت در رسانهها صحبت میکرده، از طریق تماسهای تلفنی که از مردم دریافت میکرده، با این دست از مشکلات مردم بیشتر آشنا میشود. به گفتهی خودش ایدهی تاسیس نهاد خیریهی پزشکی از آشنایی و آگاهی از مشکلات مردم میآید. آقای شعبان 26 سال دارد و مسئول عمومی این نهاد است. او میگوید: «دلیل اصلی ایجاد نهاد، مشکلات مردم و احساس مسولیت پذیری است. در کشور ما جوانان همه درگیر کارهای خود هستند و مردم را فراموش میکنند. دلیل دیگر عدم رسیدگی دولت به مشکلات صحی مردم است. باید در کنار دولت ایستاد شویم و با امکانات محدودی که داریم به مشکلات مردم رسیدگی کنیم.»
این گروه رضاکار در مدت کارشان به 30 تا 40 منطقهی محروم و فقیرنشین مثل پلچرخی، کمپنی، قلعهی بابر و محلههای غرب کابل رفته و حدود 5 هزار خانواده را بهطور گروهی و 56 بیمار را بهطور انفرادی دارو و درمان کردهاند. آنها قبل از سفر، ساکنان این مناطق را از لحاظ دسترسی به خدمات بهداشتی و مراکز درمانی، سطح اقتصادی و سوادشان بررسی میکنند و بعد از طریق وکیل گذر یا متنفذان آن هماهنگی میکنند و همه را در یک مکان عمومی گردهم میآورند و بعدا آغاز به معاینه و توزیع دارو میکنند. مریضانی را که دچار بیماریهای شدید باشند و نیاز به آزمایش و مراقبت بیشتر داشته باشند، به شفاخانههای همکار معرفی میکنند و از دورهی درمانش نظارت میکنند. درمان هر بیمار از یک هزار تا 50 هزار افغانی، روی دست این گروه هزینه میگذارد. معمولا هر عضو به اندازهی توان خود این هزینه را میپردازد و در صورت نیاز به هزینهی بیشتر، شعیب شعبان آن را متقبل میشود. آقای شعبان میگوید که در صورت کمک مالی دولت و شهروندان، میتوانند مردم نیازمند بیشتری را پوشش دهند، در غیر آن روند ارائهی این خدمات ممکن است با کندی مواجه شود.
این گروه رضاکار در آغاز کار، جایی برای هماهنگی و برنامهریزی نداشتند اما حالا دفتر کوچکی در غرب کابل دارند و برای مردم نیازمند خوابهای خوشی میبینند: «میخواهیم در آینده یک مرکز صحی بزرگ و امبلانس داشته باشیم و برای مردم فقیر و نیازمند خدمات رایگان ارائه کنیم. این کارها نیاز به وقت و کارکرد و توجه نهادهای ملی و دولت دارد.»