در شیرآباد پیر و جوان و زن و مرد و مومن و کافر پیشرفت میخواهند. ولی مشکل این است که سر اصول نمیتوانند توافق کنند.
طالبان:
طالبان میگویند قبل از هرچیز باید افغانستان نابود شود تا بعدا بتوانیم آن را در سطح بینالمللی به یک کشور آرام و مرفه تبدیل کنیم.
تکنوکراتهای حکومتی:
تکنوکراتها میگویند ما از اول فکر میکردیم که دو صد و پنجاه میلیون دالر خیلی پول است. همان مقدار را سر بیست سال تقسیم کردیم و به صورت قسطی برداشتیمش. حالا تازه متوجه شدهایم که نقص کردهایم و هنوز دو میلیارد دالر در ذخایر بانکی افغانستان دستنخورده مانده. ما حداقل هجده ماه دیگر نیاز داریم که چارهی آن مبلغ باقیمانده را بکنیم. بعد هر نوع حکومتی که مصلحان مصلحت ببینند برای ما نیز قابل قبول است.
مجاهدین سابق:
ما پسران خود را از راه نیافتهایم که هر طرف بروند موجی از ههههههه و خخخخخخخخ دنبالشان کند. تا وقتی که مردم ناسپاس کشور به زعامت خردمندانهی پسران برومند ما تن ندهند، ما همراه با کرزی صاحب و استاد سیاف و انوارالحق احدی همچنان برای نجات افغانستان از بحران تلاش خواهیم کرد. این یک تهدید است، نه یک مژده.
سازمان راوا:
تا وقتی که این وطن از لوث قلم اکرم عثمانها، واصف باختریها، سعدیها، خاقانیها، سمیع حامدها، سلیمان لایقها، ملاصدراها، خامنهایها، کاوه جبرانها، کاظم کاظمیها، دیکشنری سلیمان حییمها، رهنورد زریابها، خالد حسینیها، نویسا خالدها و میلیونها مزدور شیاد امپریالیسم امریکایی و عربستانی و شوروی و چینایی و ولایت فقیه ایرانی و استعمار فرانسوی و پرتگالی و اشغال پاکستانی و نمایشها و پردازشها و جولانشهای متعفنشان پاک نگردد، ما هر نوع پیشرفت نمایشی را محکوم مینماییم و بدون یک قدم عقبنشینی از اصول خود در کنار مردم محروم خود به مبارزهی آشتیناپذیر خویش ادامه خواهیم داد.
فمینیستها:
هر روز که میگذرد ما بیشتر به این یقین نزدیک میشویم که تا وقتی که مردان این جامعه از کوچه و سرک و گذر و قریه و محیط کار و اماکن عمومی جمعآوری شده و در یک بیابان بیآب و علف قرنطینه نشوند، این مملکت روی صلح، توسعه و آزادی را نخواهد دید. جامعهی بینالمللی اگر در موضع خود در قبال افغانستان صداقت دارد، باید مردان افغانستان را از عرصهی حیات اجتماعی محو نماید.
داکتر فاروق نجرابی:
جهت آرامشِ بیچالش، رفع تشویش، دفع تفتیش، محو تخریش، باید اول از خدای قهار، جبار، عیار، تمنا، تقلا، تولا، تبرا و تقاضا نماییم که زمینهی ظهور، سرور، عبور و مرور یک شاه عادل، قابل، نافل و واصل را فراهم و ما را از رنج، منج، غنج، لنج، دنج، فنج خلاص کرده و به عزت و لذت و جذّت برساند.
سوسیالیستها:
اولین قدم برای آوردن رفاه در این کشور اصلاحات لازم در کیبوتصها و کلخوزهایی است که در سراسر کشور از مسیر اصلی توانمندسازی کارگران منحرف شده و هیچ شباهتی با تجلی اصول سهگانهی باکونین، پدر اتحادیههای مدرن دهاقین، ندارند. همچنان، هزاران کارخانهای که با استثمار کارگران غیرماهر به تولید انبوه کالاهای لوکس برای صادرات به کشورهای بحرانزده میپردازند باید توسط گروههای انقلابی ویژه به حالت تعطیل درآیند تا بعدا ببینیم در مانیفیست حزب کمونیست دربارهی آنها شرحی داده شده یا نه.
جامعهی مدنی:
در صورتی که نخست نظریههای حل منازعه در چند میلیون ورکشاپ آموزشی متواتر به تمام مردم افغانستان آموزش داده نشود، نه صلح قابل دسترسی خواهد بود نه توسعهی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی. ما باید در هشتاد و پنج سال اول (در صورتی که فند موجود باشد)، به مردم آموزش بدهیم که فورمههای ارزیابی نیازهای محلی خود را چگونه خانهپری کنند. بدون این تهداب محکم پیشرفت افغانستان افسانهای بیش نیست.