آصف آشنا
با توجه به شرایط شکنندهای که من در وضعیت کنونی میبینم، نفسِ فکر کردن به بستن فیسبوک، خطرناکترین ظرفیت ممکن در مجریان نظام است. ظرفیتی که باید شهروندان و نسل جوان کشور آن را جدی بگیرند. بستن فیسبوک اگر تحقق بیابد، در این وضعیت بحرانی و به بنبست خورده، احمقانهترین کار ممکن از سوی مقامهای عالی حکومت خواهد بود.
حالا هیچ فرقی نمیکند که این مقامهای عالی چه کسانی هستند و میتوانند باشند و در چه نهادی مسئولیت دارند؛ ریاست جمهوری، شورای امنیت، امنیت ملی یا وزارتهای دفاع و داخله.
چرا نفس اندیشیدن به بستن فیسبوک، خطرناک است؟
همهیمان اعتراف داریم که آزادی بیان یکی از جدیترین ارزشها و دستآوردهای سیزده سال گذشته میباشد و همچنان فعالیت و رشد رسانههای خصوصی ابزار و پشتوانهی بزرگ این ارزش است. امری که از حامد کرزی، رییس جمهور تا پارلمان، نهادهای جامعهی مدنی و متحدان بینالمللی ما بر اهمیت و ارزشمندی آن اعتراف و تأکید کردهاند.
با گسترش انترنت و عام شدن استفاده از شبکههای اجتماعی، بهویژه «فیسبوک»، اطلاعرسانی دچار دگرگونی بنیادین شد. دگرگونیای که رابطهی مخاطب و رسانه را زیر و رو کرد؛ دوسویه و لحظهای. رابطهای که در آن فیسبوک هم بخشی از موتور تولید اطلاعات برای کاربران و رسانهها شد و هم زمینهای برای مصرف بیشتر اطلاعات شد که توسط رسانههای همگانی و رسمیای چون روزنامه، تلویزیون و رادیو تهیه، تولید و پخش میشوند.
حالا اندیشیدن به بستن فیسبوک به عنوان یک راهکار احتمالی از سوی مقامهای دولتی، بیانگر بیباوری این عالیجنابان به اصالت آزادی بیان به عنوان یکی از اساسیترین حقوق مدنی-سیاسی شهروندان است. وقتی حکومت و مقامهای حکومتی میتوانند به سانسور و خفه کردن صدای شهروندان به عنوان یک گزینه متوصل شوند و در این خصوص در درون ارگ ریاست جمهوری به چانهزنی بنشینند، برای من شهروند، چنین جلسهای بهصورت آشکارا بیانگر بیباوری مقامها به ارزشهای بنیادین شهروندی و حقوق بشری است.
ممکن است عالیجنابان بیایند و با علم کردن واژهی «مصلحت ملی»، سانسور و سرکوب صداهای عدالتخواهانه را مشروعیت ببخشند؛ اما باور من این است که چنین فکر و اندیشهی اشتباه، از بنیاد غلط و غیرقابل دفاع، جز پشتوانهای برای اشتباههای محاسباتی این مقامها، نمیتواند چیز دیگری باشد.
به نظر میرسد، مقامهای امنیتی و تیوریپردازان بیباور به این ارزشهای بنیادین مدنی و شهروندی در متن یک اشتباه محاسباتی، تا هنوز به این فکر باشند که مسدود کردن و بستن فیسبوک به عنوان موتور هماهنگی جامعهی سیاسی و نسل جوان کشور، میتواند گردش اطلاعات را آهسته و بطی بسازد و رابطهی دوسویه میان رسانه و مخاطب را به یک میانهی تکسویه و رسانهمحور بدل کند.
من باور دارم که این نوع نگاه مقامها، جز بیباوری به ارزشها و کوتهفکری سیاسی، ایستگاه و خاستگاه دیگر نداشته و ندارد؛ چون تا آنجا که من میدانم و فیسبوک را تجربه میکنم، فیسبوک در کنار کلی ویژگیهای مثبتی که دارد، بزرگترین کاستیاش این است که کاربرانی همزمان «تولیدگر و مصرف کننده»ی اطلاعات را در کنار اینکه به خبر، آگاهی و اطلاعات وصل میکند، خیلی زود و ساده تخلیه و اشباع نیز میکند.
متأسفانه امروزه بخش بسیار جدی و قریب به اکثریت از کاربران شبکهی اجتماعی فیسبوک، از این شبکهی بسیار جدی و تأثیرگذار، بسیار لحظهای استفاده میکنند. لحظه به لحظه اطلاعات میگیرند و پاسخ میدهند. لحظه به لحظه اطلاعی را میدهند و میروند دنبال کلمه و پاراگراف تازه.
از نظر من، حضور لحظهمحور شمار زیادی از کاربران در فیسبوک، سبب شده است که با وجود عمق فاجعهای به نام تقلب ساختاری در انتخابات، حتا معترضان بر تقلب ساختاری نیز شکار لحظهنگاری و لحظهخوانیهای شبکهی فیسبوک شوند و هدف و خواستهی کلی را در لابهلای «کامنت» و «استاتوس»خوانیهای لحظهای فراموش کنند یا هم در همین لحظههای انترنتی تخلیه شوند و مجاب.
چرا بسته شدن فیسبوک بزرگترین اشتباه ممکن در وضعیت کنونی است؟
همینگونه که در جملههای بالای توضیح دادم، فیسبوک در کنار قدرت بسیار جدی و تأثیرگذاری که در هماهنگی نیروهای جتماعی دارد، ظرفیت دیگرش قدرت تخلیهی کاربران در لحظه است. صدها هزار شهروند را لحظه به لحظه با خود درگیر میکند و لحظه به لحظه با استاتوسنویسی و کامنتگذاری تخلیه میکند.
حالا به فرض اینکه حکومت این بزرگترین اشتباه را مرتکب شد و فیسبوک را بست. چه میشود؟ من باور دارم که اولین و فوریترین پیامدش برای حکومت، خلق شدن یک نفرت جمعی در قبال این تصمیم اشتباه و غلط مقامهای امنیتی حکومت است، نه چیزی دیگر.
با توجه به وضعیت کنونی، حکومت و دولت در چنین شرایطی نباید اشتباه تازهای را مرتکب شوند که پیامدش نفرتسازی و عقده در میان شهروندان نسبت به این دو سامانهی بزرگ سیاسی باشد.
عالیجنابان ارگنشین و مقامهای امنیتی، فرض کنیم شما فیسبوک را بستید. حالا مگر این کار شما میتواند بارِ سنگینِ قباحت و رسوایی یک غارت انجام شده بر دموکراسی و انتخابات را کم کند؟ آیا فکر کردهاید که این جماعت میلیونی که لحظه به لحظه در این شبکهی لعنتی اشباع و مجاب میشوند، اگر از دسترسی به فیسبوک محروم شدند، آنگاه با چه چیزهای دیگری سرگرم خواهند شد؟ آیا فکر کردهاید که اگر اعتراضهایی که یک بخش بسیار جدیاش در لحظه تخلیه و اشباع میشود، بعد از بسته شدن فیسبوک، در اذهان تلنبار شوند، جمع شوند و قدرت بگیرند و بدل به انگیزهی جدی برای اقدام عملیتر از بازی در فضای مجازی فیسبوک شوند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ واقعا به این جاهایش فکر کردهاید؟ نه نکردهاید. چون اگر میکردید، از پارلمان تا جلسهی شورای امنیت با بیچارگی تمام در پی بستن فیسبوک برنمیآمدید.
در پایان این نوشتار، میخواهم چندکلمه حرف حساب جدی و رک بگویم:
یک: خاستگاه این وضعیت اعتراضی که شما از آن ترسیدهاید و به لرزه درآمدهاید، فیسبوک نیست. تاراج شدن دموکراسی و انتخابات است. تقلب و مهندسی ساختاری و سیستماتیک در درون سامانهی اجرا کنندهی روند انتخابات است، نه فیسبوک. پس بهتر است برای نجات از وضعیت ناخواستهی احتمالی برای همه، به فکر رسوایی فاش شده در انتخابات باشید تا اینکه بیایید به سانسور متوصل شوید.
دو: فیسبوک پایگاه شعور و درایت سیاسی مردم افغانستان نیست. فقط یک ابزار و وسیلهی ارتباطی است. اعتراض مردم از شعور و درایت سیاسی مردم میآید، نه از فیسبوک؛ شعور و درایتی که حاصل تجربهی سالهای سال مبارزات عدالتخواهانه است. پس انتظار نداشته باشید که با بسته شدن فیسبوک، شعور اعتراضی مردم را نیز میبندید. نه آقایان، شما با متوصل شدن به این کار، فقط بیچارگی و درماندگیتان را برملا ساختید و میسازید.
سه: آقایان ارگنشین، پیشنهاد میکنم به جای مصرف وقت و انرژی روی چگونگی بستن فیسبوک، وقتی با رییس جمهور کرزی نشستید، عقل و شعورتان را طوری بهکار بگیرید که همهی ما را به حل بحران و بیرون رفت از بنبست کنونی در مسئلهی انتخابات و سرنوشت کمک کند. فکر سانسور، بحران را تشدید میکند، جدی میکند و شما را با نفرت مهارناپذیر مردم و کاربران میلیونی فیسبوک طرف میکند.
چهار: با توجه به چیستی تکنولوژی (انترنت و مخابرات) شما نمیتوانید فیسبوک را ببندید. آخر تکنولوژی هزار رقم راه و روش مجاز و غیرمجاز را در اختیار کاربرانش قرار داده است. «فیلترشکن» را چه میکنید؟ بستن فیسبوک ممکن نیست، مگر اینکه شما بیایید و انترنت را در کل قطع کنید. در غیر آن صورت، ممکن نیست بتوانید از پس مهار و کنترول انترنت بربیایید.
پنج: بستن فیسبوک، فقط با بستن و قطع کردن انترنت در کشور ممکن است. قطع انترنت در کشور، به معنای سقوط بخش بسیار جدی و قابل ملاحظهای از کار و نبض نظام است. پس بیهوده وقت مصرف نکنید. شهروند امروز و مطالبات سیاسی-مدنیاش از جنسی است که با سانسور و سرکوب قابل محار نیست. پس بهتر است شما صاحبان مقام نیز بهجای بستن فیسبوک، در امر مبارزه با تقلب و تاراج دموکراسی با مردم همنوا شوید، نه با متقلبانی که افشا شدن اسناد سیاهکاریشان روی تاریخ و دموکراسی را سیاه کرده است.
و در نهایت، فراموش نکیند که کاربران معترض فیسبوک، کسانی هستند که اگر شما فیسبوک را بستید، بدون شک دروازهی ارگ را بهروی شما خواهند بست. حالا انتخابش با شما.