شرکت سهامی چیز بدی است. اگر شرکت سهامی خوب میبود، قادر متعال که دانای کل است، یکی برای خودش میساخت و شرکای بسیاری گرد خود جمع میکرد. ولی میدانیم که چنین چیزی قبیح است و قادر متعال کار قبیح نمیکند. مشارکت سیاسی ولی چیزی دیگر است. مشارکت سیاسی نه فقط بد نیست، خشت اول دموکراسی است که معمار حتا اگر بخواهد، نمیتواند کج بگذاردش. بنابراین، آن حساب ثریا مریا هم منتفی است.
شرکت سهامی چیست؟
در حوزهی مسایل مربوط به دولت، شرکت سهامی یعنی اینکه دولتی بسازید و فایدهاش را با دیگران تقسیم کنید. مثلا شما دولتی میسازید خیلی زیبا و شیک؛ آنگاه دو روز که میگذرد، یک نفر میآید و ضمن تبریک گفتن دولتِ عظیم صولتتان، شما را به گوشهی حویلی میبرد و میگوید: «چیزی داری یا رودهات را بکشم؟ بیناموس! بگیر مرا قطعه قطعه کن». شما دست در جیب خود میبرید و ده هزار افغانی بیرون میآورید و میگویید: «دارم، چرا خونت را مردار میکنی؟» اما او میخندد. شش ساعت بعد او را وزیر اعظم دولتتان میسازید. شش ماه بعد دولتتان یک شرکت سهامی کامل است. از چپ و راستتان ندای حقطلبانهی کسانی بلند است که چوبهای درازی در دست دارند و میخواهند آنها را در آستین شما فروکنند. شما چون از چوب میترسید و آستینتان جای زیادی ندارد، کاری میکنید که بچهها در شرکت شما بیایند و برای آبادی وطن خود کار کنند.
مشارکت سیاسی چیست؟
مشارکت سیاسی با شرکت سهامی کاملا فرق دارد. در مشارکت سیاسی، برخلاف آنچه در شرکت سهامی دیدید، یک نفر میآید و شما را به گوشهی حویلی میبرد و میگوید: «ما باید وطن را با هم بسازیم و امیدوارم این لهجهی بیآزار چرخهای عقل شما را به کار بیندازد و شما درک کنید که خدا بیامرز ترهکی در زیر بالشت به سوی جاودانگی پرواز کرد». شما حرف او را تأیید میکنید. هردویتان برای امتحان دستهای خود را مثل لاود اسپیکر میسازید و امتحان میکنید: «یک، دو، سه! میشنوی؟ آزادی، آبادی، مشارکت سیاسی». وقتی که مطمئن شدید که صدا به صدا میرسد و آنقدر شلوغ پلوغ نیست که شقایق (صاحب میگفتند سگ) صاحب خود را گم کند، مینشینید و با مشارکت سیاسی وزارتخانهها را بین خود تقسیم میکنید. البته در این تقسیمبندی سود را کنار میگذارید. مشارکت سیاسی یک تعهد ملی است، شما میگویید. به همین خاطر، سود را کنار میگذارید و اجازه نمیدهید که با معاشتان خلط شود. چندسال که میگذرد، یک طرف کابل از شما میشود و طرف دیگرش از شریک سیاسیتان. وطن آباد، شما خوش و دل ملت از خوشی باغ باغ. فقط میماند اینکه باز فصل انتخابات فرامیرسد. تازه مشارکت سیاسی پا گرفته بود. حیف شد. به خدا اگر شما بروید، هرکس که بیاید دولت را شرکت سهامی خواهد ساخت. انتخابات را لغو کنید. نمیشود این همه دستآورد شما را دو تا دزد یکشبه نابود کنند. نمیدانید چهکار کنید؟ به «جان» زنگ بزنید. آخر هفته هم هست، حتما گوشی را برمیدارد.