نامه

نامه‌ی ترمپ به غنی | طنز

استاد سلام،

امیدوارم خوب باشی و پارلمان افغانستان بودجه‌ی آن همه گوشت و گیاه را که برای ارگ پیشنهاد دادی، بپذیرد. البته می‌دانم اگر نپذیرند هم مشکلی نیست. شما آن کد ۹۱ را در اختیار دارید که دست پارلمان از آن کوتاه است.

دیدی مردم امریکا با من چه رفتاری کردند؟ مرا ببین که به توصیه‌های تو گوش دادم. هیچ یک از تدابیری که گفته بودی برای من کار نداد. گفتی اعلام نتایج انتخابات را به تأخیر بیندازم؛ نشد. گفتی یک ضیاءالحق امرخیل سفیدپوست پیدا کنم که شکم گوسفندها (صندوق‌ها) را پر کند؛ نیافتم. گفتی یک جنرال پیدا کن و به او موقتا پول و امتیاز زیاد بده که در انتخابات کمک‌ات کند؛ پیدا نشد. راستش، یک جنرال چهارستاره طرفدار من بود که به‌خاطر یک دروغ به زندان رفت. گفتی به دروغ بگو که هیچ امریکایی از هیچ امریکایی دیگر برتر یا فروتر نیست؛ اما این را نمی‌شد بگویم. تو که از این چیزها در افغانستان می‌گویی، طرفداران خوب داری. با تمام حرف‌های راست و دروغ‌ات کنار می‌آیند. من اگر این حرف را در امریکا بزنم، طرفدارانم به دهانم طبله خواهند زد.

گفتی به مردم امریکا قول بدهم که برای‌شان برق بیست‌وچهارساعته خواهم آورد، این را گفتم. خاک بر سرم. همه به من خندیدند. گفتند ما که به‌هرحال برق بیست‌وچهارساعته داریم؛ یک چیز دیگر وعده بده ای لافوک نارنجی! گفتی به مردم بگو که سالانه هزاران تن کشمش‌شان را به فرانسه صادر خواهم کرد؛ اما این وعده را هم ندادم. مشاورانم گفتند که اولا امریکایی‌ها در کار کشمش نیستند و ثانیا، فرانسوی‌ها هنوز کشمش‌های خریداری شده از افغانستان را مصرف نکرده‌اند و نمی‌توانند از امریکا کشمش بخرند.

دلم می‌خواست یکی از توصیه‌های سال ۲۰۲۰ تو را اجرا کنم. گفته بودی که به ولایت‌های امریکا سفر کنم و در هر سفر یک دختر سه‌ساله را بر شانه‌های خود بگذارم و به مشاور ارشد در امور فرهنگی خود بگویم که عکس من و آن طفل را در فیسبوک بگذارد. اما از بخت بد من همین یکی هم برای من کار نداد. کرونا حکومت مرا تباه کرد. هیچ‌کس حاضر نیست طفل خود را بدهد که من سر شانه‌ی خود بگذارم. با وجود این، یک‌بار می‌خواستم طفل شش‌ماهه‌ای را بغل کنم و با او عکس بگیرم؛ اما طفل بو می‌داد. حالم بد شد. بعد معلوم شد که آن طفل کرونا هم داشته. خیلی عصبانی شدم. به ارتش امریکا دستور دادم که فورا آن کودک شش‌ماهه را بازداشت کند، اما معاون وزیر دفاع به من زنگ زد و گفت رییس صاحب زشت است، مردم خواهند گفت ترمپ خود را سر ما شِمر جور کرده.

تو هر بار که با عطامحمد نور درگیر می‌شوی، به جنرال دوستم امتیاز می‌دهی و هر وقت که خلیلی ازت فاصله گرفت به محقق نزدیک می‌شوی. اما در کشور من این روش چندان مؤثر نیست. چندبار به فرزندان مخالفان و رقیبان خود پیشنهاد سفارت و وزارت دادم. حتا یک نفرشان هم قبول نکرد. در چند مورد حتا تهدیدشان کردم؛ گفتم اگر پیشنهاد سفارت را نپذیرید شما را به زندان می‌اندازم. اما قبول نکردند. یک‌رقم شقّب مردم استند که نپرس. مثل رقبای تو نیستند که به‌خاطر یک سفر دوبی یا دعوت به مهمانی ارگ مرامنامه‌ی حزب خود را به سطل زباله بیندازند. من اول فکر می‌کردم که تو خیلی ماهری و می‌توانی دشمنان قسم‌خورده‌ی خود را با یک پست بی‌معنای دولتی رام و آرام کنی. ولی حالا به این نتیجه رسیده‌ام که مخالفان تو هم شدیدا نرم‌استخوان هستند. کاش من هم از آن‌گونه مخالفان و دشمنان داشتم.

به‌هرحال، از ما نشد. تو خوشبختی. می‌توانی در ۲۰۲۴ انتخابات دایر کنی و تا سال ۲۰۲۸ یا ۲۰۳۰ اعلام نتایج انتخابات را به تعویق بیندازی و در یک دوره به اندازه دو دوره ریاست کنی. اصلا می‌توانی قانون اساسی را تغییر بدهی و رییس‌جمهور مادام‌العمر شوی. برای تو که کاری ندارد. یک لوی‌جرگه دایر کن (زیر خیمه باشد بهتر است) و یک نان چاشت مفصل به اعضای لویه جرگه بده، فردایش می‌شوی پادشاه. عیش داری به خدا!

با احترام،

دونالد ترمپ