نامه به پدر علی سینا | طنز

نامه به پدر علی سینا | طنز

با سلام و احترام،

امیدوارم خوب و خوش‌‌‌حال باشید.

من این نامه را به شما می‌‌‌نویسم، چون ماشاءالله شما چه‌‌‌قدر زیادید. فکر می‌‌‌کنم یک دهه است که هرچه پسر در خانه‌‌‌ی نسل شما متولد می‌‌‌شود، اسمش را علی سینا می‌‌‌گذارید. همین دیروز نواسه‌‌‌ی کاکای من با چشمان گریان به خانه آمد و شکایت داشت که علی سینا با خط‌‌‌کش به سرش زده. ما سه ساعت سوال و جواب کردیم تا بفهمیم کدام علی سینا مرتکب آن خشونت شده. آخر، در همان مکتبی که نواسه‌‌‌ی کاکایم شاگردش هست، چهل و پنج نفر علی سینا نام دارند.

من در شما پدران علی سیناها یک وجه مشترک را متوجه شدم و همان توجه سبب شد که این نامه را به شما بنویسم. با حساب غیرتخصصی من فعلا در افغانستان حداقل دو میلیون پدر علی سینا زندگی می‌کنند. گروه سنی‌‌‌تان هم مشابه است. اکثرتان بین چهل و پنج تا پنجاه و دو سال دارید و خیلی دیر ازدواج کرده‌‌‌اید. مثلا خود شما را در نظر بگیریم:

شما در چهل و نه سالگی بالاخره تن به ازدواج دادید و خداوند لطف کرد که به شما پسری داد و شما اسم او را علی سینا گذاشتید. البته ممکن است شما زودتر از این ازدواج کرده باشید و من شما را با پدر علی سینایی که چند خانه پایین‌‌‌تر از شما زندگی می‌‌‌کند، اشتباه گرفته باشم. ولی چه فرقی می‌‌‌کند. خیلی که زود ازدواج کرده باشید، چهل و پنج. چهار سال زودتر از آن پدر علی سینا و یک سال دیرتر از غلام نبی سرکوچه‌‌‌ی‌‌‌تان که اسم فرزند خود را قبل از تولدش علی سینا گذاشته بود اما وقتی فرزندش متولد شد، دختر بود.

ازدواج البته چیز مهمی نیست و دیر و زودش هم زیاد فرق ندارد. من که در هفده سالگی ازدواج کردم چه تاجی به سر بشر اواخر قرن بیستم زدم؟ تنها دلیلی که سبب شد به ازدواج‌‌‌تان اشاره کنم این بود که شما پدر علی سیناها به خاطری دیر ازدواج کردید که خیلی انقلابی و شورشی بودید. تا کسی به شما می‌‌‌گفت ازدواج، اعصاب‌‌‌تان به حالت افروخته‌‌‌باش درمی‌‌‌آمد. چه‌‌‌گوارا و فرانتس فانون و شریعتی می‌‌‌خواندید و باخ و شوپن می‌‌‌شنیدید و از ماکسیم گورکی و لنگستن هیوز نقل می‌‌‌آوردید. یادمان هست که روزه نمی‌‌‌گرفتید و برای روزه نگرفتن یک دایره‌‌‌المعارف کامل دلیل و برهان داشتید. تفسیرتان از حج خیلی شبیه تفسیر ژان پل سارتر از انقلاب فرانسه بود.

می‌‌‌گویید خوب، فرمایش‌تان.

راستش، این نامه را می‌‌‌نویسم چون مدتی است می‌‌‌بینم که شما و دیگر پدران علی سیناها، همه‌‌‌ی دو میلیون نفرتان، کلاه سفید می‌‌‌پوشید و تسبیح می‌‌‌گردانید و لب‌‌‌تان از صبح تا شب خاموشانه شور می‌خورد. هفته‌‌‌ی گذشته یکی از شما، پدر علی سینای حاجی نوروز، جوانی را در کوچه لت کرد که چرا در فیسبوک خود زیر تمثال حضرت حمزه علیه السلام ایموجی خنده گذاشته است. خود شما ننوشتید که کسی که دعای قنوت را درست نخواند کافر است؟

من نمی‌‌‌دانم برای شما پدران علی سیناها چه اتفاقی افتاده است که این‌‌‌قدر و از این جنس مومن شده‌‌‌اید. ولی به خاطر خدا  این پسران‌‌‌تان، این تک‌‌‌فرزندهای بی‌‌‌گناه، چه کار کرده‌‌‌اند که شما  هر روز به سه کورس تلاوت و تجوید می‌‌‌فرستیدشان؟ نگویید عیبش چیست. عیبش این است که شما دو میلیون نفر هستید. ما انتظار داشتیم که شما دو میلیون پدر علی سینا، بعد از نیم قرن تجربه، نه مثل آن روشنفکرانی شوید که زن خدا را فحش می‌‌‌دهند نه مثل این مومنانی که جز تسبیح باری‌تعالی و لعنت فرستادن بر شکاکان و مشرکان و منافقان کار دیگری ندارند. انتظار نداشتیم که از شعرهای پابلونرودا به مجلس ملای کور چنداول برسید و میشل فوکو شما را ارادتمند مولوی مجیب الرحمان انصاری بسازد. این‌‌‌قدر زیاد هم هستید ماشاءالله. همه پدر علی سینا، همه موی ماش برنجی، همه تسبیح‌‌‌گردان.

نگرانی من این است که گیرم طالبان نیایند، با شما چه کار کنیم؟ دو میلیون نفر هستید. چند سال بعد اگر تک‌فرزندان عزیزتان خدای نخواسته از مسیر شما منحرف نشوند، چهار میلیون مومن انگلیسی‌‌‌دان، فرانسوی‌‌‌خوان، خطیب و طرفدار سنگسار خواهیم داشت…

نگرانیم به خدا.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *