جریانات المعکوسیه الافغانیه | طنز

جریانات المعکوسیه الافغانیه | طنز

در مجلسی نشسته بودیم. نزدیک نماز شام بود. من نکتایی‌‌ام را از گردنم باز کردم. حجت الاسلام و المسلمین جناب حاج آقای یثربی که کنارم نشسته بود، پرسید:

«چه کار می‌‌کنی؟»

گفتم: «وقت نماز شده. بروم وضو بگیرم و بیایم.»

گفت:

«حتما باید نماز بخوانی؟»

گفتم:

«استاد، نماز است دیگر. فرض است. می‌‌شود نخوانم؟»

استاد یثربی قاه قاه خندید و سرش را به علامتِ «خدایا ما را از شر این‌‌ها نجات بده» تکان داد. گفتم استاد، این خنده دارد؟

پاسخ داد:

«ندیدی که صاحب خانه دو بار سرک کشید. ظاهرا غذای شام آماده است. به نظر تو پلو مهم‌‌تر است یا نماز؟»

گفتم: «طبعا نماز مهم‌‌تر است که فرض الهی است. پلو را می‌‌شود بعد از نماز خورد.»

باز سر خود را تکان داد. این بار به علامت «این را از کدام غار آورده‌‌اند و نکتایی به گردنش بسته‌‌اند؟»

گفت:

«ببین لالا، از امشب تا شش ماه دیگر تمام نمازهای مغربت به گردن من. گناهش را من همین لحظه خریدم. بنشین که پلو این بنده‌‌ی خدا ممکن است سرد شود».

قریب بود تعجب کنم. آخر ما نکتایی‌‌پوشان متهم‌‌ایم که آخرت را فدای دنیا کرده‌‌ایم. تو چرا استاد؟ ولی یادم آمد که هفته‌‌ی گذشته پیرمرد هفتاد و سه ساله‌‌ی همسایه‌‌ی ما پسر جوان بیست و هفت ساله‌‌اش را کنار خود نشانده بود و به او یاد می‌‌داد که چطور باید شماره‌‌ی تلفن افراد را در موبایل خود save کند. کنجکاو شدم. پیرمرد نالید:

«این‌‌ها هیچ چیز را نمی‌‌دانند. به پتلون پاره و آن نیم متر موی رو به آسمان‌‌شان خطا نخوری. یازده سال شد که صبح وارد فیسبوک می‌‌شود و شب ساعت دوازده از آن خارج می‌‌شود. تلفنش را من چارج می‌کنم. یاد ندارد چارجش کند. پریروز گریه می‌‌کرد که تلفنش خاموش شده و نمی‌‌داند چطور دوباره روشنش کند. پسورد فیسبوکش از ده سال پیش همان Sakinah123 است».

«سکینه کیست؟»

«دختر مستری قادر. این بی‌‌بخت عاشقش شده بود. او شوهر کرد. فعلا در سویدن زندگی می‌‌کند و شش اولاد دارد».

«به پسرتان نگفتید؟»

«چرا. گفتم. جواب داد من اش ششش پنششسسس و شس میهاهمش. نفهمیدم منظورش چه بود».

این طوری است. وقتی این جریانات سرچپه را می‌‌بینید، تعجب نمی‌‌کنید از این که داکتر محمدنعیم، سخن‌گوی طالبان حکومت اشرف غنی را به نقض حقوق زنان متهم می‌‌کند. داکتر نعیم آخوند در ویدیویی دیده بود که پولیسی در منطقه‌‌ی تورخم زنی را با شلاق می‌‌زند. فورا واکنش نشان داد. خوب، نمی‌‌شود که زنی شلاق بخورد و طالبان ساکت بنشینند. طرفه‌‌تر از واکنش طالبان، اقدام دولت بود. سخن‌گوی وزیر داخله اعلام کرد که آن پولیس شلاق‌‌زن به‌صورت دایمی از نظام پولیس افغانستان اخراج شده است. آگاهان که این را شنیدند گفتند خاک بر سر آگاهی ما. ما از چه آگاهیم؟ اگر می‌‌دانستیم که دولت افغانستان فقط به طعنه‌‌های طالبان پاسخگوست، به مردم می‌‌گفتیم که تمام مطالبات‌‌شان را از طریق حساب تویتر طالبان به گوش حکومت برسانند. حکومت به این طعنه‌‌ها یک رقم واکنش مساعد نشان می‌‌دهد که یا اباالفضل.

بلی، وضعیت این طوری شده. اگر فردا شنیدید که گروهی از حیوانات موسسه‌‌ی غیرانتفاعی «کدا» (کمیته‌‌ی دفاع از انسان‌‌ها) را بنیان نهادند، تعجب نکنید. این‌جا افغانستان است.